پاسخ اجمالی:
پدران و مادران باید توجّه کنند که مسأله انتخاب همسر همه اش منطق و استدلال نیست، بلکه عامل اصلى این انتخاب غالباً ذوق است و مسلّماً ذوق افراد - حتى دو برادر - با هم تفاوت بسیار دارد. از طرفى «جوانان» نیز باید بدانند که غالباً شور و عشق جوانى پرده ضخیمى روى چشم انسان مى اندازد، و در آن حال جز «خوبى» چیزى نمى بینند. و تمام «عیوب» را فراموش مى کنند. این پدران و مادران دلسوز که سرد و گرم روزگار چشیده اند و دوستان مطّلع هستند که می توانند با کمک هاى فکرى خود آنان را در این انتخاب بزرگ یارى نمایند.
پاسخ تفصیلی:
به این سرگذشت عجیب که نظائرش در جراید کم نیست، توجّه کنید:
عروس 18 ساله اى چند لحظه پیش از عقد، پیراهن عروسیش را درآورد و بعد از پوشیدن لباس مردانه از پنجره اطاق به حیاط پرید و فرار کرد، او سپس خودش را به یکى از حمام هاى نارمک رسانید و رگ دستش را برید و به حال اغما افتاد، کمى بعد متوجه شدند و او را به یکى از درمانگاه ها رسانیدند و از مرگ حتمى نجات یافت.
او پس از نجات از مرگ، ماجراى زندگیش را براى یکى از مقامات انتظامى چنین شرح داد:
«تا سال گذشته من در دبیرستان تحصیل مى کردم، و نامزد «جوانى» بودم که خودم او را پیدا کرده بودم، سال گذشته هنگامى که روزنامه را ورق مى زدم ناگهان چشمم به عکس نامزدم افتاد که به جرم سرقت جواهرات از طرف مأموران ژاندارمرى نارمک دستگیر شده بود.
با ناباورى به خانه او تلفن زدم و بعد از تحقیق فهمیدم قضیه صحت دارد، و او به همراه باندى به سرقت مى رفته و الان هم هر چه دارد از سرقت است!
البتّه من با این تحقیق نیز قانع نشدم، و به شرکتى که او ادّعا مى کرد یکى از «مهندسان پر مسئولیّت» آن شرکت است مراجعه کردم، فهمیدم تمام این حرف ها دروغ بوده و مسئولان آن شرکت اصلا چنین کسى را نمى شناسند!
تا این که یک ماه پیش یکى از دوستان پدرم به خواستگارى من آمد این خواستگار چهل ساله مرد ثروتمندى است که همسرش تازگى فوت شده است.
من هیچ گونه تمایلى به ازدواج با این خواستگار نداشتم و کراراً نظر خود را بیان مى کردم، امّا هیچ کس گوش به حرف من نداد، و پدرم همچنان اصرار بر این کار داشت، یک وقت نگاه کردم کارت هاى عروسى پخش شده و من در برابر عمل انجام شده قرار گرفته ام لذا چاره اى جز «فرار» و سپس «انتحار» ندیدم!...».
در مورد این که ازدواج باید به تصویب پدران و مادران و بزرگان و ریش سفیدان فامیل صورت گیرد، و یا این که این مسأله حساس تنها بعهده تمایلات خود جوانان گذارده شود، و هیچ گونه مداخله اى از طرف هیچ کس در این باره نشود، دو طرز تفکر کاملا متناقض وجود دارد، و طرفداران هر یک براى خود منطقى دارند.
اجازه بدهید نخست به منطق هر دو دسته آشنا شویم و سپس راه صحیح را با بررسى و مطالعه پیدا کنیم:
یک دسته از جوانان مى گویند:
«آخر مگر پدران و مادران ما مى خواهند همسر براى خودشان انتخاب کنند که پسندیدن آنها مقیاس باشد؟ شریک زندگى هر کس را خودش باید انتخاب کند.
فرض کنید فلان دختر در نظر پدر و مادر ما، فرشته آسمانى باشد، هنگامى که مورد علاقه ما نیست از غول بیابانى هم بدتر است!
مطالعات دانشمندان اجتماعى و مقامات قضایى نشان مى دهد بسیارى از ازدواج ها که به طلاق منجر مى شود همان ازدواج هایى است که در سنین پایین صورت گرفته و تنها ملاک عمل پسندیدن پدر و مادر بوده است.
اصولا آدم بزرگ «قیّم» نمى خواهد، فرار و خودکشى بسیارى از دختران و پسران از کانون خانواده معلول همین اشتباه بزرگ اولیاست که نمونه آن همیشه در جرائد دیده مى شود.
اگر فرضاً یک روز چشم و گوش جوانان بسته بود و قادر به تشخیص مصالح خود نبودند امروز دیگر آن طور نیست، و پیش از بلوغ همه آنها همه چیز را مى دانند!
اساساً طرز تفکر پدران و مادران غالباً قدیمى است و موافق با روح زمان نمى باشد، و به همین دلیل نمى توانند امتیازات یک دختر و پسر جوان امروز را درک کنند.
خلاصه پدران و مادران باید خود را به کلى از این مسأله حیاتى کنار بکشند، و میدان را براى ذوق و ابتکار و فکر فرزندان خود باز گذارند.
امّا پدران و مادران مى گویند:
انسان اگر افلاطون و بوعلى سینا هم باشد در آغاز جوانى خام است، و به تعبیر صحیح تر باید گفت جوانان بیش از اندازه خوش بین و خوش باورند، و روى صفا و پاکى خود، زودفریب ظاهرهاى آراسته و قیافه هاى حق بجانب را مى خورند، و خبر ندارند که در پشت این ظواهر فریبنده چه دیوهاى خطرناکى نهفته اند.
بسیارند افراد منحرفى که براى به دام انداختن پسران و دختران جوان، و به اصطلاح «صید همسر» زیباترین عبارات و دل انگیزترین جمله هاى عشقى و ادبى را حفظ کرده، و با نازک کارى هاى فوق العاده ماهرانه تحویل طرف مى دهند، و خیلى زود با استفاده از فوت و فن هاى شیطانى دقیقى که بلدند در دل آنان جا مى کنند.
و از قدیم گفته اند: «اوّل خودش را جا کند، بعداً ببین چه ها کند».
و پس از آن که کار از کار گذشت و راه برگشتى نبود «خلاف آن بدرآید که خلق پندارند».
جوانان هر قدر باهوش باشند. بالاخره در این راه که براى نخستین بار آن را مى پیمایند نیاز به راهنما دارند، و باید از «رهروان این راه» بپرسند، و به اصطلاح «قطع این مرحله بى همرهى خضر» نکنند. زیرا: «ظلمات است و باید از خطر گمراهى بترسند».
وانگهى مگر پدران و مادران دشمن فرزندان خود هستند که مصالح واقعى آنها را در نظر نگیرند فرزندان خود را از جان خود هم بیشتر دوست مى دارند، و به همین دلیل جان خود را فداى آنان مى کنند.
آنها هر قدر هم که بى اطلاع و کم سواد باشند سرد و گرم روزگار را چشیده اند، به مزایایى که در آینده زندگى زناشویى تأثیر دارند آشنا هستند و به تشخیص «واقعیات» از «خیالات و اوهام» قادرند.
از همه گذشته از نظر اخلاقى هم این امر بسیار زننده است که جوان، کسى را که حق حیات و زندگى بر او دارد، و تمام قدرت و نشاط و نیروى خود را در راه وى فدا کرده در چنین موضوع حساسى که در زندگى آینده پدر و مادر نیز اثر دارد، به کلى کنار بگذارد، و به احساسات پاک آنها ابداً وقعى ننهد، و تنها چشمش به اشباع هوس هاى خودش دوخته باشد، و بدون جلب رضایت پدران و مادران دست به انتخاب بزند و تمام دیون را نسبت به آنان به دست فراموشى بسپارد. این کار با هیچ «اصل انسانى» سازگار نیست.
ولى ما معتقدیم هیچ یک از این دو نظر به طور دربست واقع بینانه نیست.
نه پدران و مادران به تنهایى حق دارند عقیده خود را در انتخاب همسر بر جوانان تحمیل نمایند، و نه صلاح جوانان است که به تنهایى دست به این کار مهم بزنند.
بلکه راه صحیح این است که با تشریک مساعى و هم فکرى و مشورت و تبادل نظر این مسأله حیاتى را به سامان برسانند.
پدران و مادران باید به این حقیقت توجّه کنند که مسأله انتخاب همسر همه اش منطق و استدلال نیست، بلکه عامل اصلى این انتخاب غالباً ذوق است و مسلّماً ذوق افراد - حتى دو برادر - با هم تفاوت بسیار دارد.
کمتر اتّفاق مى افتد که یک ازدواج تحمیلى پایدار بماند، و بالاخره دیر یا زود به جدایى مى انجامد، و از همه بدتر و خطرناک تر این است که پدران و مادران مصالح شخصى خودشان را در انتخاب همسر براى فرزندانشان در نظر بگیرند. چنین افرادى بسیار گمراهند.
از طرفى «جوانان» نیز باید بدانند که غالباً شور و عشق جوانى پرده ضخیمى روى چشم انسان مى اندازد، و در آن حال جز «خوبى» چیزى نمى بینند. و تمام «عیوب» را فراموش مى کنند. این پدران و مادران دلسوز و دوستان مطّلع هستند که باید با کمک هاى فکرى خود آنان را در این انتخاب بزرگ یارى نمایند.
به علاوه جوانان هر قدر نیرومند باشند در طوفان ها و حوادث زندگى از کمک دوستان و بستگان و پدران و مادران بى نیاز نیستند.
اگر جوانان در این امر مهم آنان را کنار بگذارند در مشکلات آینده نمى توانند از پشتیبانى و حمایت آنان برخوردار گردند، و جلب اعتماد آنان مسلّماً براى جوانان ضرورت دارد.
از نظر اخلاقى هم قطعاً وظیفه دارند تا آن جا که مى توانند جلب نظر پدران و مادران دلسوز و با محبّت خود را بنمایند، و لذا در قوانین اسلامى این تشریک مساعى به صورت جالبى پیش بینى شده و مخصوصاً در مورد دختران (دوشیزگان) دستور داده شده نخست رضایت آنها جلب شود و سپس موافقت اولیاء، البتّه موارد نادرى که پدر بخواهد براى منافع شخصى خود اقدام به ازدواجى بر خلاف مصالح فرزند خود کند از این دستور اسلامى مستثنا است و همچنین مواردى که ازدواج بر وفق مصالح فرزند است ولى پدر عمداً کارشکنى مى کند، در هیچ یک از این موارد نظر او معتبر نیست و الزامى براى پیروى از وى وجود ندارد. (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.