پاسخ اجمالی:
زمانی که طوفان شروع شد و فرزند نوح(ع) گرفتار غرقاب شد، نوح از خداوند درخواست نمود که پسرش را نجات دهد ولی خداوند ایشان را توبیخ کرد که «چرا تقاضایى مى کنى که بر آن آگاهى ندارى؟». در این ماجرا هیچ کارى که مصداق معصیت باشد دیده نمى شود جز یک ترک اولى و آن این که نوح(ع) مى بایست بیشتر درباره فرزند خود تحقیق مى کرد تا از خدا تقاضاى نجات او را نکند، آن هم تقاضایى توأم با اصرار.
پاسخ تفصیلی:
براى یافتن پاسخ این سؤال باید دقّت کرد که در اینجا چه خطایى از نوح (علیه السلام) سرزده؟ آیا گناه بوده، یا کارى در حدّ یک ترک اولى؟ در داستان نوح(علیه السلام) مى خوانیم: در آن هنگام که طوفان شروع شد، بر اثر باران هاى سیلابى از آسمان، و جوشش آب ها از زمین در مدّت کوتاهى آب همه جا را فرا گرفت و نوح(علیه السلام) و یارانش سوار بر کشتى شدند، و فرزندش بر اثر نافرمانى در برابر پدر و تخلف از ایمانى که شرط ورود به آن کشتى نجات بود گرفتار غرقاب شد. (نوح رو به درگاه خدا کرده و عرض نمود: خداوندا! فرزندم جزء خاندان من است و تو قول داده اى آنها را نجات بخشى) «وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمین».(1)
در این هنگام خطابى عتاب آمیز متوجّه نوح شد: «این فرزند مشرک از اهل تو محسوب نیست! چرا تقاضایى مى کنى که بر آن آگاهى ندارى؟»! در این موقع نوح در مقام اعتذار برآمد و به درگاه الهى عرضه داشت: (عرض کرد: پروردگارا! من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم. و اگر مرا نیامرزى، و بر من رحم نکنى، از زیانکاران خواهم بود)؛ «قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنْ الْخَاسِرِینَ».(2)
در این آیه نوح(علیه السلام) از این که تقاضایى کرده و از آن آگاه نبوده، عذر خواهى مى کند، و نیز از خداوند تقاضاى غفران و بخشش و رحمت مى نماید، و نیز مى گوید: .اگر مرا مورد مغفرت و رحمتت قرار ندهى زیانکار خواهم بود. البتّه خداوند به نوح (علیه السلام) هشدار داده بود که درباره ظالمان (مشرکان) شفاعتى مکن؛ زیرا همه غرق مى شوند: «وَ لاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُّغْرَقُونَ».(3)
ولى از کجا نوح(علیه السلام) مى دانست که پسرش در زمره کافران است؟ زیرا ممکن است همان گونه که جمعى از مفسران گفته اند: فرزند نوح (علیه السلام) وضع خود را از پدر ظاهراً مکتوم مى نمود و بسیارند پسرانى که در برابر پدر قیافه ظاهر الصلاحى به خود مى گیرند ولى در غیاب او طورى دیگرند و نمونه آن را بسیار دیده یا شنیده ایم.
بعلاوه طبق آیه 40 سوره هود «قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زُوجَینِ اثْنَینِ وَ اَهْلَکَ اِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَولُ»؛ ([به نوح] گفتیم: از هر یک از انواع حیوانات، یک جفت [نر و ماده] در آن [کشتى] حمل کن. همچنین خاندانت را [بر آن سوار کن] مگر آنها که قبلاً وعده هلاک آنان داده شده همسرو یکى از فرزندانت).(4)
مطابق این آیه تصوّر نوح(علیه السلام) این بود که فرزندش نیز طبق وعده الهى اهل نجات خواهد بود، و لذا در آیات مورد بحث به عنوان جلب ترحّم پروردگار عرض کرد: «خداوندا! فرزندم از اهل من است و وعده تو درباره اهل بیتم شامل حال او نیز مى شود» «وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمین».(5)
در این ماجرا هیچ کارى که مصداق گناه و معصیت باشد دیده نمى شود; جز یک ترک اولى و آن این که نوح (علیه السلام) مى بایست بیشتر درباره فرزند خود تحقیق مى کرد، تا از خدا تقاضاى نجات او را نکند، آن هم تقاضایى توأم با اصرار.
تعبیر نوح(علیه السلام) درباره فرزندش که گفت: (در این هنگام، نوح فرزندش را که در گوشه اى بود صدا زد: پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش!)؛«یَا بُنَىَّ ارْکَبْ مَّعَنَا وَ لا تَکُنْ مَّعَ الْکَافِریِنَ»(6) نیز قرینه است بر این که نوح(علیه السلام) فرزندش را جزء کافران نمى دانست بلکه همنشین آنها مى دید.
بعضى نیز گفته اند که: نوح(علیه السلام) مى دانست فرزندش کافر است امّا شدّت علاقه او نسبت به فرزند خود ـ به اضافه هیجان فوق العاده اى که به هنگام طوفان بى نظیر به او دست داد ـ سبب شد موقّتاً وضع او را به فراموشى بسپارد و دست به درگاه خدا برآورد و براى او تقاضاى نجات کند; ولى از سوى خداوند به او هشدار داده شد، و او توجّه پیدا کرد و از ترک اولایى که مرتکب شده بود عذر خواهى نمود.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.