پاسخ اجمالی:
مهمترین تفاسیر درباره معانی حروف مقطعه قرآن عبارتند از: 1- این حروف اشاره به این است که: این کتاب آسمانى با آن عظمت و اهمیت، از نمونه همین حروفى است که در اختیار همگان قرار دارد. 2- یکى دیگر از اهداف این حروف جلب توجه شنوندگان، و دعوت آنها به سکوت و استماع بوده باشد. 3- در بعضى از روایات که از طرق اهل بیت(ص) رسیده مى خوانیم: این حروف رموز و اشاراتى است به نام هاى خداوند.
پاسخ تفصیلی:
چنان که مى دانیم آغاز بیست و نه سوره قرآن با حروف مقطعه شروع شده است و چنان که از نامش پیدا است، این حروف، حروفى بریده از هم به نظر مى رسد، و کلمه مفهومى را ظاهراً نمى سازد.
حروف مقطعه قرآن، همیشه جزء کلمات اسرارآمیز قرآن محسوب مى شده و مفسران براى آن تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند، و با گذشت زمان و تحقیقات جدید دانشمندان، تفسیرهاى تازه اى براى آن پیدا مى شود.
جالب این که در هیچ یک از تواریخ ندیده ایم که عرب جاهلى و مشرکان وجود حروف مقطعه در آغاز بسیارى از سوره هاى قرآن را بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خرده بگیرند و آن را وسیله اى براى استهزاء و سخریه قرار دهند، و این خود مى رساند که گویا آنها نیز از اسرار وجود حروف مقطعه کاملاً بى خبر نبوده اند.
به هر حال از میان این تفاسیر، چند تفسیر است که از همه مهم تر و معتبرتر به نظر مى رسد، و هماهنگ با آخرین تحقیقاتى است که در این زمینه به عمل آمده، که در اینجا به بیان مهم ترین آنها مى پردازیم:
این حروف اشاره به این است که: این کتاب آسمانى با آن عظمت و اهمیتى که تمام سخنوران عرب و غیر عرب را متحیر ساخته، و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز نموده است، از نمونه همین حروفى است که در اختیار همگان قرار دارد.
در عین این که قرآن از همان حروفِ «الف، باء» و کلمات معمولى ترکیب یافته، به قدرى کلمات آن موزون است و معانى بزرگى در بر دارد، که در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى کند، روح را مملو از اعجاب و تحسین مى سازد و افکار و عقول را در برابر خود به تعظیم وا مى دارد، جمله بندى هاى مرتب و کلمات آن، در بلندترین پایه قرار گرفته و معانى بلند را در قالب زیباترین الفاظ مى ریزد، که همانند و نظیر ندارد.
فصاحت و بلاغت قرآن، بر کسى پوشیده نیست، این گفته صرف ادعا نمى باشد؛ زیرا آفریدگار جهان، همان کسى که این کتاب را بر پیامبر نازل کرده همه انسان ها را دعوت به مقابله به مثل نموده است و از آنها خواسته اگر مى توانند همانند آن، یا لااقل یک سوره مثل آن را، بیاورند، او دعوت نموده است عموم جهانیان (جن و انس) با همکارى و هم فکرى اگر مى توانند مانند آن را بیاورند اما همه عاجز و ناتوان ماندند و این نشان مى دهد که این آیات مولود فکر آدمى نیست.
درست همان طور که خداوند بزرگ از خاک، موجوداتى همچون انسان، با آن ساختمان شگفت انگیز، انواع پرندگان زیبا، جانداران متنوع، و گیاهان و گل هاى رنگارنگ، مى آفریند و ما از آن کاسه و کوزه و مانند آن مى سازیم.
همچنین خداوند از حروف الفبا و کلمات معمولى، مطالب و معانى بلند را در قالب الفاظ زیبا و کلمات موزون ریخته و اسلوب خاصى در آن به کار برده که همه انگشت حیرت به دندان گرفته اند.
آرى، همین حروف در اختیار انسان ها نیز هست ولى توانائى ندارند ترکیب ها و جمله بندى هائى بسان قرآن، ابداع کنند.
جالب توجه این که: عصر جاهلیت یک عصر طلائى از نظر ادبیات بود، همان اعراب بادیه نشین، همان پا برهنه ها و نیمه وحشى ها با تمام محرومیت هاى اقتصادى و اجتماعى دل هائى سرشار از ذوق ادبى و سخن سنجى داشتند، به طورى که اشعار یادگار آن دوران طلائى، از اصیل ترین و پرمایه ترین اشعار عرب محسوب مى شود، و ذخائر گران بهائى براى علاقمندان ادبیات عربى اصیل است، این خود بهترین دلیل براى نبوغ ادبى و ذوق سخن پرورى اعراب در آن دوران مى باشد.
عرب ها در زمان جاهلیت یک بازارِ بزرگِ سال، به نام «بازار عکاظ» داشتند که در عین حال یک «مجمع مهم ادبى» و کنگره سیاسى و قضائى نیز محسوب مى شد.
در این بازار، علاوه بر فعالیت هاى اقتصادى، عالى ترین نمونه هاى نظم و نثر عربى از طرف شعراء و سخن سرایان توانا، در این کنگره بزرگ عرضه مى گردید، و بهترین آنها به عنوان «شعر سال» انتخاب مى شد که هفت قطعه (یا ده قطعه) آن به نام «سبعه یا عشره معلقه» معروف است، و البته موفقیت در این مسابقه بزرگ ادبى، افتخار بزرگى براى سراینده آن شعر و قبیله اش بود.
در چنان عصرى، قرآن آنها را دعوت به مقابله به مثل کرد و همه از آوردن مانند آن اظهار عجز کردند، و در برابر آن زانو زدند.
گواه زنده این تفسیر براى حروف مقطعه، حدیثى است که از على بن الحسین(علیهما السلام) امام سجاد(علیه السلام) رسیده است آنجا که مى فرماید:
«کَذَبَتْ قُرَیْشٌ وَ الْیَهُودُ بِالْقُرْآنِ وَ قالُوا: سِحْرٌ مُبِینٌ، تَقَوَّلَهُ، فَقالَ اللّهُ: «الم ذلِکَ الْکِتابُ...» أَیْ یا مُحَمَّدُ هذَا الْکِتابُ الَّذِی أَنْزَلْتُهُ عَلَیْکَ هُوَ الْحُرُوفُ الْمُقَطَّعَةُ الَّتِی مِنْها أَلِفٌ، لامٌ، مِیمٌ وَ هُوَ بِلُغَتِکُمْ وَ حُرُوفِ هِجائِکُمْ، فَأْتُوا بِمِثْلِهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین...»
(قریش و یهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است، آن را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است، خداوند به آنها اعلام فرمود: «الم ذلِکَ الْکِتابُ» یعنى: اى محمّد کتابى که بر تو فرو فرستادم از همین حروف مقطعه (الف ـ لام ـ م) و مانند آن است که همان حروف الفباى شما است).(1)
شاهد دیگر: حدیثى است که از امام على ابن موسى الرضا(علیهما السلام) رسیده است آنجا که مى فرماید: «...ثُمَّ قالَ(علیه السلام) إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى أَنْزَلَ هذَا الْقُرْآنَ بِهذِهِ الْحُرُوفِ الَّتِی یَتَداوَلُها جَمِیعُ الْعَرَبِ، ثُمَّ قالَ: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآن...»
(...خداوند بزرگ قرآن را نازل فرمود با همین حروفى که جمیع عرب با آن تکلم مى کنند، سپس فرمود: بگو اگر انس و جن با هم همکارى کنند که مثل قرآن را بیاورند توانائى بر آن را ندارند...).(2)
نکته دیگرى که این نظریه را درباره معنى حروف مقطعه قرآن تائید مى کند این است که در 24 مورد از آغاز سوره هائى که با این حروف شروع شده است، بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به میان آمده، این خود نشان مى دهد که ارتباطى میان این دو، (حروف مقطعه و عظمت قرآن) موجود است.
اینک چند نمونه از آنها: 1 ـ «الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیم خَبیر».(3)
2 ـ «طس تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتاب مُبین».(4)
3 ـ «الم * تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیم».(5)
4 ـ «المص * کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْک».(6)
در تمام این موارد، و موارد بسیار دیگر از آغاز سوره هاى قرآن پس از ذکر حروف مقطعه سخن از قرآن به میان آمده، و از عظمت آن بحث شده است.
یکى دیگر از اهداف این حروف جلب توجه شنوندگان، و دعوت آنها به سکوت و استماع بوده باشد; زیرا ذکر این حروف در آغاز سخن، مطلب عجیب و نوظهورى در نظر عرب بود، و حس کنجکاوى او را برمى انگیخت، و در نتیجه به دنباله آن نیز گوش فرا مى داد و اتفاقاً غالب سوره هائى که با حروف مقطعه شروع مى شود سوره هائى است که در «مکّه» نازل شده است و مى دانیم: مسلمانان در آنجا در اقلیت بودند و دشمنان لجوج و سرسخت، حتى حاضر نبودند، به سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) گوش فرا دهند ـ سهل است ـ ، گاهى آن چنان سر و صدا و غوغا به راه مى انداختند، که صداى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در میان آنها گم مى شد، که در بعضى از آیات قرآن (مانند آیه 26 سوره «فصلت») به این مطلب اشاره شده است.
و نیز در بعضى از روایات که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) رسیده مى خوانیم: این حروف رموز و اشاراتى است به نام هاى خداوند، مثلاً «المص» در سوره مورد بحث اشاره به: « أَنَا اللّهُ الْمُقْتَدِرُ الصّادِقُ»؛ (من خداوند تواناى راستگو هستم) (7)مى باشد.
و به این ترتیب، هر یک از حروف چهارگانه شکل اختصارى یکى از نام هاى خدا است. موضوع جانشین ساختن اشکال اختصارى به جاى اشکال مفصل کلمات، از قدیم رائج بوده، اگر چه در عصر و زمان ما به صورت بسیار گسترده ترى مورد بهره بردارى قرار گرفته است و بسیارى از عبارات طولانى و اسامى مؤسسات یا انجمن ها را در یک کلمه کوتاه خلاصه مى کنند.
ذکر این نکته نیز لازم است که: این تفسیرهاى مختلف براى «حروف مقطعه» هیچ گونه منافاتى با یکدیگر ندارند، و ممکن است تمام این تفسیرها به عنوان بطون مختلف قرآن، اراده شود.
پاره اى دیگر از تفاسیر را که تا حدى قابل ملاحظه است در اینجا مى آوریم، هر چند دلیل قاطعى براى اثبات آن در دست نیست.
از جمله، این که: «حروف مقطعه» براى خاموش ساختن کفار، و جلب توجه مردم به محتواى قرآن بوده، زیرا مشرکانِ لجوج مخصوصاً به یکدیگر توصیه کرده بودند، هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرآن مى خواند کسى گوش به آن فرا ندهد، و با ایجاد سر و صدا و غوغا، نگذارند صداى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به گوش مردم برسد، لذا خداوند در آغاز بسیارى از سوره هاى قرآن (29 سوره) حروف مقطعه را که مطلب نوظهورى بوده، و جلب توجه مى کرده، قرار داده است.
علامه طباطبائى (رضوان اللّه تعالى علیه) احتمال دیگرى ابداع کرده است که آن را تفسیر دیگرى براى این حروف مى توان شمرد، هر چند خود او آن را به عنوان یک احتمال و حدس بیان نموده است.
و خلاصه آن چنین است: هنگامى که سوره هائى را که با «حروف مقطعه» آغاز مى شود مورد دقت قرار مى دهیم، مى بینیم سوره هائى که با یک نوع حروف مقطعه آغاز مى شود، مطالب مشترکى دارند، فى المثل سوره هائى که با «حم» شروع مى شود، بلافاصله بعد از آن جمله «الر»«تَنْزِیْلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ»(8) یا چیزى که به معنى آن است قرار گرفته، و سوره هائى که با «الر» شروع مى شود، بعد از آن «تلْکَ آیاتُ الْکِتابِ»(9) و یا شبیه آن است.
و سوره هائى که با «الم» آغاز مى گردد، به دنبال آن «ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فِیْهِ»(10)، یا مفهوم آن است.
از اینجا مى توان حدس زد که میان «حروف مقطعه»، و محتواى این سوره ها ارتباط خاصى است، تا آنجا که مثلاً سوره «اعراف» که با «المص» شروع شده، مضمون و محتوایش جامع میان مضمون سوره هاى «الم» و سوره «ص» است.
البته، این ارتباط، ممکن است بسیار عمیق و دقیق باشد، و افهام عادى به آن راه نیابد. و شاید، اگر آیات این سوره ها را در کنار هم بچینیم، و با هم مقایسه کنیم مطالب تازه اى براى ما در این زمینه کشف شود. (11)
تفسیر دیگرى که گفته اند این است که این حروف ممکن است اشارات و رموزى براى نام هاى خدا و نعمت هاى او، و مسائل دیگر باشد، فى المثل در سوره «شورى»، «ح» را اشاره به «رحمن»، «م» را به «مجید»، «ع» را به «علیم»، «س» را به «قدوس»، و «ق» را به «قاهر»، دانسته اند.(12)
گر چه، بعضى به این سخن ایراد کرده اند که، اگر منظور از رموز این است که دیگرى آگاه نشود، این معنى در حروف مقطعه صادق نیست، چرا که این نام هاى بزرگ خدا در آیات دیگر، با صراحت آمده، ولى باید توجه داشت که اشارات و رموز همیشه براى محرمانه ماندن مطالب نیست، بلکه گاه جنبه علامت اختصارى دارد، این معنى در گذشته وجود داشته، و در عصر ما نیز بسیار گسترش پیدا کرده است، به طورى که نام هاى بسیارى از مؤسسات و تشکیلات بزرگ به صورت حروف مقطعه است که هر کدام را از آغاز یک کلمه انتخاب نموده، سپس با هم تلفیق کرده اند.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.