پاسخ اجمالی:
عقل و خرد و وجدان و فطرت ابزار شناخت درونی و حواس پنج گانه ظاهرى انسان همچون بینائى و شنوائى و مانند آن، ابزار شناخت برون ذاتى اند. این ابزارهای شناخت، اگر مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرند، روز به روز نیرومندتر مى شوند، و دقیقتر حقایق را نشان مى دهند. اما اگر مدتى در مسیرهاى انحرافى قرار گیرند، و یا اصلاً از آنها استفاده نشود، تدریجاً دگرگون مى شوند، و حقایق را وارونه نشان مى دهند. لذا اعمال نادرست انسان، و موضعگیریهاى انحرافى او، نعمت بزرگ شناخت را از او مى گیرد.
پاسخ تفصیلی:
انسان براى این که بتواند از عالم بیرون وجود خود، آگاه شود از وسائل و ابزارى بهره مى گیرد که به آن ابزار شناخت گفته مى شود.
قسمتى از آنها «درون ذاتى» هستند، و قسمتى «برون ذاتى» عقل و خرد و وجدان و فطرت از ابزار شناخت درون ذات است، و حواس ظاهرى انسان همچون بینائى و شنوائى و مانند آن، ابزار شناخت برون ذاتى اند.
این وسائل خداداد، اگر مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرند، روز به روز قوى تر و نیرومندتر مى شوند، و بهتر و دقیقتر حقایق را نشان مى دهند.
اما اگر مدتى در مسیرهاى انحرافى قرار گیرند، و یا اصلاً از آنها استفاده نشود، تدریجاً تحلیل رفته و یا به کلى دگرگون مى شوند، و حقایق را وارونه نشان مى دهند، درست همانند آئینه صافى که گرد و غبار ضخیمى آن را بپوشاند، و یا خراشهاى زیاد و عمیقى بر چهره آن وارد شود، که دیگر نمى تواند چیزى را نشان دهد، و اگر نشان دهد هرگز با واقعیت آن تطبیق نمى کند.
این اعمال نادرست، و موضعگیریهاى انحرافى انسان است که، نعمت بزرگ ابزار شناخت را از او مى گیرد، و به همین دلیل، مقصر اصلى خود او و گناه آن نیز بر گردن خود او است.
آیات 8 و 9 سوره «یس» ترسیم گویائى از همین مسأله مهم و سرنوشت ساز است، هوسبازان مستکبر، و خود خواهان متعصب، و دنباله روان بى قید و شرط را به کسانى تشبیه مى کند که: از یکسو، در غل و زنجیر گرفتارند، این همان زنجیرهاى هوس و کبر و غرور و تقلید کورکورانه است که خود بر دست و گردن خویش نهاده اند، و به کسانى تشبیه مى کند که در محاصره دو سد نیرومند و غیر قابل عبور قرار گرفته اند، در آنجا که مى فرماید: (ما در گردنهاى آنها غل هائى قرار دادیم که تا چانه هاى آنها ادامه دارد، و سرهاى آنها را به بالا نگاه داشته است)؛ «إِنّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُون».
و از سوى دیگر، چشمانشان نیز بسته و نابینا است، در آیه بعد مى خوانیم: (ما در پیش روى آنها سدى قرار دادیم و در پشت سرشان سدى)؛ «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً».
غل و زنجیر به تنهائى براى جلوگیرى از حرکت آنها کافى است، آن دو سد عظیم نیز به تنهائى مانع فعالیت آنها است، نداشتن چشم و نابینائى خود نیز عامل مستقلى است.
این دو سد، گوئى به قدرى بلند و نزدیک اند که به تنهائى قدرت دید آنها را مى گیرند همان گونه که قدرت حرکت را از آنها سلب مى کنند.
هدایت پذیرى انسان تا زمانى است که به این مرحله نرسیده باشد، اما هنگامى که به این مرحله برسد، اگر تمام انبیاء و اولیاء نیز جمع شوند، و تمام کتب آسمانى را بر او بخوانند مؤثر نخواهد شد!
و این که: در روایات اسلامى و همچنین در آیات قرآن، تأکید شده که اگر لغزشى براى انسان پیدا شد، و گناهى از او سر زد، فوراً توبه کند و به سوى خدا باز گردد، و از «تسویف»، «تأخیر»، «اصرار» و «تکرار» بپرهیزد براى این است که، به این مرحله نرسد، زنگارها را بشوید، موانع کوچک را قبل از تبدیل شدن به یک سد بزرگ، ویران کند، و راه پیشرفت و حرکت را باز نگهدارد، و گرد و غبار را از مقابل دیدگان خود، فرو بنشاند تا «نظر تواند کرد». (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.