پاسخ اجمالی:
از شگفتى ها و نشانه هاى اعجاز قرآن این است که هیچ تعبیر رکیک، مبتذل و دور از عفت بیان، در آن وجود ندارد. در میان تمام سرگذشت هائى که قرآن نقل کرده، یک داستان واقعى عشقى وجود دارد و آن داستان یوسف و همسر عزیز مصر است. قرآن در ترسیم صحنه هاى حساس این داستان، به طرز شگفت انگیزى«دقت در بیان» را با«متانت و عفت» به هم آمیخته و بدون این که از ذکر وقایع چشم بپوشد و اظهار عجز کند، تمام اصول اخلاق و عفت را نیز به کار بسته است.
پاسخ تفصیلی:
از شگفتى هاى قرآن و از نشانه هاى اعجاز آن این است که هیچ گونه تعبیر زننده، رکیک، ناموزون، مبتذل و دور از عفت بیان، در آن وجود ندارد و ابداً متناسب طرز تعبیرات یک فرد عادى درس نخوانده و پرورش یافته در محیط جهل و نادانى نیست، با این که سخنان هر کس متناسب و هم رنگ افکار و محیط اوست. در میان تمام سرگذشت هائى که قرآن نقل کرده یک داستان واقعى عشقى وجود دارد و آن داستان یوسف و همسر عزیز مصر است. داستانى که از عشق سوزان و آتشین یک زن زیباى هوس آلود با جوانى ماهرو و پاکدل سخن مى گوید. گویندگان و نویسندگان، هنگامى که با این گونه صحنه ها روبرو مى شوند، یا ناچارند براى ترسیم چهره قهرمانان و صحنه هاى اصلى داستان، جلو زبان یا قلم را رها نموده و به اصطلاح حق سخن را ادا کنند ـ گو این که هزار گونه تعبیرات تحریک آمیز یا زننده و غیر اخلاقى به میان آید ـ و یا مجبور مى شوند براى حفظ نزاکت و عفت زبان و قلم، پاره اى از صحنه ها را در پرده اى از ابهام بپیچند و به خوانندگان و شنوندگان ـ به طور سربسته ـ تحویل دهند! گوینده و نویسنده هر قدر مهارت داشته باشد غالباً گرفتار یکى از این دو اشکال مى شود. آیا مى توان باور کرد فردى درس نخوانده، ترسیم دقیق و کاملى از باریکترین و حساس ترین فصول چنین عشق شورانگیزى بنماید بدون این که کوچک ترین تعبیر تحریک آمیز و دور از عفتى به کار برد؟ ولى قرآن در ترسیم صحنه هاى حساس این داستان، به طرز شگفت انگیزى «دقت در بیان» را با «متانت و عفت» به هم آمیخته و بدون این که از ذکر وقایع چشم بپوشد و اظهار عجز کند، تمام اصول اخلاق و عفت را نیز به کار بسته است. مى دانیم از همه صحنه هاى این داستان حساس تر شرح ماجراى آن «خلوتگاه عشق» است که «ابتکار» و «هوس» همسر عزیز مصر دست به دست هم دادند و آن را به وجود آوردند. قرآن در شرح این ماجرا همه گفتنى ها را گفته، اما کوچک ترین انحرافى از اصول عفت سخن پیدا نکرده است، آنجا که مى گوید: «وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لایُفْلِحُ الظّالِمُون»؛ (و بانوئى که یوسف در خانه او بود از وى تقاضا و خواهش کامجوئى کرد، تمام درها را بست و گفت: بشتاب به سوى آنچه براى تو مهیا شده. گفت: از این کار به خدا پناه مى برم، او(عزیز مصر) بزرگ و صاحب من است، مرا گرامى داشته، مسلماً ظالمان (و آلودگان) رستگار نخواهند شد).(1) نکات قابل دقت در این آیه:
1 ـ کلمه «راوَد» در جائى به کار برده مى شود، که کسى با اصرار آمیخته به نرمش و ملایمت چیزى را از کسى بخواهد. (اما همسر عزیز مصر چه چیز از یوسف خواسته بود؟) چون روشن بوده قرآن به همین کنایه واضح قناعت نموده و نامى از آن نبرده است.
2 ـ قرآن در اینجا حتى تعبیر «إِمْرَأَةُ الْعَزِیز»؛ (یعنى همسر عزیز مصر) را به کار نمى برد، بلکه مى گوید: «الَّتی هُوَ فی بَیْتِها»؛ (بانوئى که یوسف در خانه او بود)، تا به پرده پوشى و عفت بیان نزدیک تر باشد، ضمناً با این تعبیر، حسّ حق شناسى یوسف را نیز مجسم ساخته، همان طور که مشکلات یوسف را در عدم تسلیم در برابر چنین کسى که زندگى او در اختیار وى مى باشد مجسم مى کند.
3 ـ «غَلَّقَتِ الأَبْوابَ» که معنى مبالغه را مى رساند و دلالت مى کند: تمام درها را به شدت بست، و این ترسیمى از آن صحنه هیجان انگیز است.
4 ـ جمله «قالَتْ هَیْتَ لَکَ» که معنى آن (بشتاب به سوى آنچه براى تو مهیاست) یا (بیا که من در اختیار توام)، آخرین سخن از زبان همسر عزیز براى رسیدن به وصال یوسف است، ولى در عبارتى سنگین، پرمتانت و پر معنى و بدون هیچ گونه جنبه تحریک آمیز و بدآموز.
5 ـ جمله «مَعاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوای» که یوسف در پاسخ دعوت آن زن زیباى افسونگر گفت، به گفته اکثر مفسران به این معنى است: پناه به خدا مى برم، عزیز مصر همسر تو، بزرگ و صاحب من است و به من احترام مى گذارد و اعتماد نموده، چگونه به او خیانت کنم؟ این کار هم خیانت است و هم ظلم و ستم «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظّالِمُون» و به این ترتیب کوشش یوسف را براى بیدار ساختن عواطف انسانى همسر عزیز مصر تشریح مى کند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.