پاسخ اجمالی:
در هنگام نزول قرآن، فرضیه بطلمیوس بر افکار دانشمندان حاکم بود. اما با نزول قرآن، این نظریه کنار رفت. بر اساس آیات قرآن؛ هر یک از کرات آسمانی در مدار خود معلق و ثابت هستند، همانند چرخیدن آتش گردان، كه اگر سيم آن قطع شود هر يك از قطعات آتش به نقطه دور دستى پرتاب مى شود. حال اگر در کرات آسمانی تساوی بین قوه جاذبه و دافعه برقرار باشد، در این صورت ستونی نیرومند و نامرئی پدید می آید و این همان آیه دوم سوره رعد آست که می فرماید: «آسمان دارای ستون های نامرئی است».
پاسخ تفصیلی:
در آيه دوم سوره رعد مى خوانيم: «اللهُ الَّذِى رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَد تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ»؛ «خدا همان كسى است كه آسمانها را، بدون ستونهايى كه بتوانيد آنها را ببينيد، برافراشت، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ (و به تدبير جهان پرداخت)؛ و خورشيد و ماه را مسخّر ساخت، كه هر كدام تا زمان معيّنى حركت دارند. كارها را او تدبير مى كند؛ آيات را (براى شما) تشريح مى نمايد؛ شايد به لقاى پروردگارتان يقين پيدا كنيد».
قابل توجه اين كه قرآن نمى گويد آسمان بى ستون است، بلكه مى گويد: «بدونه ستونهايى كه بتوانيد آنها را ببينيد». اين تعبير به خوبى مى رساند كه ستون مرئى وجود ندارد بلكه ستونى نامرئى، آسمان ها را به پا داشته است.(1)
در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) مى خوانيم که يکى از يارانش به نام حسين بن خالد سؤال مى کند: اين که خداوند فرمود: «وَالسَّمَاءِ ذُاتِ الحُبُکِ»؛ (سوگند به آسمان که داراى راه ها است)(2) يعنى چه؟
امام فرمود: «اين آسمان راه هايى به سوى زمين دارد»، راوى عرض کرد: «چگونه مى تواند آسمان راه ارتباطى با زمين داشته باشد، در حالى که خداوند مى فرمايد: "آسمان ها بى ستون است"؟»
آيا توجيه و تفسيرى براى اين سخن، غير از ستونى كه ما امروز نام آن را توازن قوّه جاذبه و دافعه مى ناميم، وجود دارد؟
در زمان نزول آيات قرآن، تنها فرضيه اى كه بر افكار دانشمندان آن عصر، و قرن هاى بعد از آن و قبل از آن، حاكم بود فريضه هيأت بطلميوس بود كه با تمام قدرت بر محافل علمى جهان حكومت مى كرد و طبق آن، آسمان ها به صورت كراتى تو در تو همانند طبقات پياز روى هم قرار داشت، و زمين در مركز آنها بود، و طبعاً هر آسمانى متكى به آسمان ديگرى بود؛ ولى بعد از حدود هزار سال از نزول قرآن، بطلان اين عقيده با دلايل قطعى ثابت شد، و نظريه افلاك پوست پيازى به كلّى كنار رفت و اين معنا مسلم شد كه هر يك از كرات آسمانى در مدار و جايگاه خود معلّق و ثابت است؛ هر چند مجموعه ها و منظومه ها داراى حركت اند، و تنها چيزى كه آنها را در جاى خود نگه مى دارد، همان تعادل قوه جاذبه و دافعه است. مانند آتش گردان هنگامى كه در حال چرخيدن است، كه اگر سيم آن قطع شود هر يك از قطعات آتش به نقطه دور دستى پرتاب مى شود. حال اگر قوه جاذبه دقيقاً با قوه دافعه (نه ذره اى كمتر و نه ذره اى بيشتر) مساوى باشد، در اين صورت ستونى نيرومند و نامرئى به وجود مى آيد كه آنها را در جاى خود ثابت نگه مى دارد؛ همان گونه كه كره زمين ميليون ها سال است كه در مدار معينى برگرد خورشيد حركت مى كند، نه جذب آن مى شود و نه از آن دور مى گردد، و اين از نشانه هاى عظمت خدا، و از نشانه هاى اعجاز قرآن است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.