پاسخ اجمالی:
قرآن یک کتاب علوم طبیعى نیست؛ بلکه کتاب هدایت و انسان سازى است. با این حال گاه براى رسیدن به این هدف، اشاراتى به پاره اى از اسرار آفرینش دارد و مسائلى را فاش می کند که در آن عصر و آن محیط، حتّى براى دانشمندان ناشناخته بود. این گونه بیانات قرآن، مجموعه اى را تشکیل مى دهد که ما آن را «معجزات علمى قرآن» مى خوانیم. چنانکه قرآن مجید بیش از هزار سال قبل از نیوتن، در آیه 2 سوره رعد، به نیروی جاذبه و در سوره نمل، آیه 90 به حرکت زمین، به روشنی اشاره کرده است.
پاسخ تفصیلی:
شک نیست که قرآن یک کتاب علوم طبیعى یا طب و روانشناسى و علوم ریاضى نیست.
قرآن یک کتاب هدایت و انسان سازى است و آنچه را در این راه ضرورى باشد فروگذار نمى کند.
ما نباید انتظار داشته باشیم که قرآن دائرة المعارفى باشد از علوم مختلف، ما باید از قرآن نور ایمان و هدایت، تقوى و پرهیزگارى، انسانیّت و اخلاق، نظم و قانون بطلبیم و قرآن همه اینها را در بر دارد.
ولى قرآن گاه براى رسیدن به این هدف اشاراتى به پاره اى از مسائل علوم طبیعى و اسرار آفرینش و شگفتى هاى جهان هستى دارد، مخصوصاً در بحث هاى توحیدى، به تناسب برهان نظم، پرده از روى اسرارى از جهان آفرینش برداشته و مسائلى را فاش کرده که در آن عصر و در آن محیط، حتّى براى دانشمندان ناشناخته بود.
این گونه بیانات قرآن، مجموعه اى را تشکیل مى دهد که ما آن را «معجزات علمى قرآن» مى خوانیم.
در این جا به چند قسمت از این معجزات علمى اشاره مى کنیم:
پیش از «نیوتن» هیچ کس قانون جاذبه عمومى را به صورت کامل کشف نکرده بود.
معروف است «نیوتن» هنگامى که زیر درخت سیبى نشسته بود و سیبى از درخت جدا شد و به روى زمین افتاد، این حادثه کوچک و ساده چنان فکر او را به خود مشغول داشت که سال ها در اندیشه بود این چه نیرویى است که سیب را به سوى خود کشید؟ چرا به آسمان نرفت؟ و پس از سال ها توانست، قانون جاذبه را کشف کند که «هر دو جسم یکدیگر را به نسبت مستقیم جرم ها و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها جذب مى کنند».
در پرتو اکتشاف این قانون ثابت شد که نظام مجموعه شمسى از کجاست؟
چرا این کرات عظیم به گرد آفتاب در مدار خود مى چرخند؟ چرا فرار نمى کنند و هر کدام به سوئى نمى افتند؟ چرا آنها روى هم قرار نمى گیرند؟ این چه قدرتى است که در این فضاى بیکران آنها را در مدار دقیقى به گردش واداشته و سر سوزنى از آن فراتر نمى روند؟!
آرى «نیوتن» کشف کرد که: حرکت دورانى یک جسم باعث فرار او از مرکز و قانون جاذبه باعث جذب او به مرکز، مى شود و هرگاه این دو نیرو کاملا تعادل داشته باشند، یعنى «جرم ها» و «فاصله ها» به آن اندازه «جاذبه» تولید کنند که سرعت حرکت دورانى نیروى «دافعه» و گریز از مرکز ایجاب مى کند، این تعادل «جاذبه» و «دافعه» به آنها اجازه مى دهد که دائماً در مدار خود بمانند.
ولى قرآن مجید بیش از هزار سال قبل از این جریان، این واقعیّت را در دومین آیه سوره رعد بیان کرده بود:
«الله الذى رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر کل یجرى لا جل مسمى یدبر الامر یفصل الایات لعلکم بلقاء ربکم یوقنون»؛ (خدا آن کس است که آسمان ها (کرات آسمانى) را با ستون هاى نامرئى برافراشت، سپس بر عرش (مجموعه عالم هستى) حکومت کرد و آفتاب و ماه را مسخر شما ساخت، او تدبیر امور جهان مى کند و آیات خود را براى شما تشریح مى نماید، تا به لقاى پروردگار یقین پیدا کنید).
در حدیثى که ذیل همین آیه از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده چنین مى خوانیم:
«الیس الله یقول بغیر عمد ترونها؟ قلت: بلى، قال: ثم عمد لکن لا ترونها».
(آیا خدا نمى گوید بدون ستونى که آن را مشاهده کنید؟ راوى مى گوید: در جواب امام عرض کردم، آرى، فرمود: بنابراین ستونى وجود دارد امّا شما آن را نمى بینید).(1)
آیا تعبیرى روشن تر و ساده تر در افق ادبیات عربى براى بیان نیروى جاذبه در سطح توده مردم از «ستون نامرئى» پیدا مى شود؟!
در حدیثى نیز از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم:
«هذه النجوم التى فى السماء مدائن مثل المدائن التى فى الارض مربوطة کل مدینة الى عمود من نور».
(این ستارگانى که در آسمان است شهرهایى همچون شهرهاى زمین است، هر شهرى با شهرى دیگر (هر ستاره اى با ستاره اى دیگر) ارتباط دارد).(2)
دانشمندان امروز معترفند که در میان ستارگان آسمان میلیون ها ستارگان مسکون با موجودات زنده و عاقل وجود دارد، هر چند جزئیات آن هنوز روشن نیست.
معروف این است اوّلین کسى که حرکت زمین را به دور خود کشف کرد «گالیله» ایتالیایى بود که تقریباً چهار قرن قبل در جهان مى زیست و پیش از آن دانشمندان و علماى جهان نسبت به هیئت بطلمیوس دانشمند مصرى و فرضیه او وفادار بودند که مى گفت: زمین مرکز جهان است و تمام کرات دیگر به دور آن مى چرخند.
البته «گالیله» به جرم این اکتشاف علمیش از طرف حامیان کلیسا تکفیر شده و با توبه و اظهار ندامت از اظهار این اکتشاف از مرگ نجات یافت! ولى بالاخره دانشمندان دیگر دنبال نظرات او را گرفتند و امروز این مسئله به صورت یک مطلب مسلّم علمى در آمد و حتّى با آزمایش هاى حسّى نیز ثابت شده است که زمین به دور خود مى گردد و بعد از پروازهاى فضایى مطلب جنبه عینى پیدا کرده است.
خلاصه این که: مرکزیت زمین نفى شد و معلوم شد، این تنها یک خطاى حس ماست که ما حرکت زمین را با حرکت مجموعه ثوابت و سیارات اشتباه مى کنیم، ما خود در حرکتیم و آنها را در حرکت فرض مى کنیم!
به هر حال عقیده بطلمیوس حدود یک هزار و پانصد سال بر فکر دانشمندان سایه انداخته بود، و به هنگام ظهور قرآن کسى جرأت نداشت بر خلاف این فرضیه اظهار نظر کند.
ولى به هنگامى که به آیات قرآن مراجعه مى کنیم، مى بینیم قرآن در سوره نمل، آیه 90، حرکت زمین به روشنى آمده است: «و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرمرّ السحاب صنع الله الذى اتقن کل شىء انّه خبیر بما تفعلون».
(کوه ها را مى بینى و چنین مى پندارى که آنها ساکن و جامدند در حالى که همچون ابر در حرکت مى باشند، این آفرینش خداوندى است که هر چیزى را از روى اسلوب صحیح ساخته، او به اعمالى که شما انجام مى دهید آگاه است).
آیه فوق با صراحت از حرکت کوه ها سخن مى گوید در حالى که ما همه آنها را ساکن مى پنداریم، و تشبیه حرکت آن به حرکت ابرها، هم اشاره به سرعت است و هم نرمش، و آرامش و بى سر و صدا بودن!
و اگر مى بینیم به جاى «حرکت زمین» تعبیر به «حرکت کوه ها» مى کند براى این که عظمت مطلب آشکار شود، زیرا مسلم است کوه ها بدون زمین هاى اطراف خود حرکتى ندارند و حرکت آنها عین حرکت زمین است (یا به دور خود و یا به دور آفتاب و یا هر دو).
اکنون فکر کنید در عصر و زمانى که تمام محافل علمى جهان و مردم عادى نظریه سکون زمین و حرکت خورشید و تمامى کواکب آسمان را به دور آن به رسمیت شناخته بودند، خبر دادن از حرکت زمین با این صراحت یک معجزه علمى محسوب نمى شود؟!
آن هم از ناحیه کسى که مطلقاً درسى نخوانده و اصولا از محیطى برخاسته که در آنجا درسى وجود نداشته و از عقب افتاده ترین محیط ها از نظر علم و فرهنگ محسوب مى شده، آیا این سند حقّانیت این کتاب آسمانى نیست؟!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.