پاسخ اجمالی:
امام سجاد(ع) در برابر جعلیات ابن شهاب زهری، نامه ای کوبنده و در عین حال نصیحت آمیز به او می نویسند. امام با یادآوری نعمت های الهی به زهری در خردی و بزرگی، می فرمایند: تو با کتمان حقایق و ایجاد شک و گمراهی در بین مردم، با ظاهر دینی به هم نوایی با ستمگران پرداخته و با سخنانت آنان را شادمان ساختی. امام با شکوه از مصیبت های که پدید آورده و با یادآوری مرگ و قیامت، از زهری می خواهد توبه کرده و از خواب غفلت بیدار شود.
پاسخ تفصیلی:
امام سجاد(علیه السلام) پس از آن که انحرافات و جعلیات او را در احادیث مشاهده کرد نامه تند و كوبند و در عين حال خيرخواهانه و نصيحت آميزى به وى نوشت كه ترجمه آن بدين قرار است:
«خدا، ما و تو را از فتنه ها نگاه دارد و تو را از (گرفتارى به) آتش (دوزخ) حفظ كند، تو در حالتى قرار گرفته اى كه هر كس اين حالت تو را بشناسد، شايسته است به حال تو ترحم كند. نعمت هاى گوناگون خدا بر تو سنگينى كرده است: خداوند بدن تو را سالم، و عمرت را طولانى كرده است و چون خداوند تو را حامل علوم قرآن و فقيه و آشنا به احكام دين و عارف به سنت پيامبر قرار داده حجت او بر تو تمام گشته است.... خداوند در برابر اين نعمت ها شكر آنها را بر تو واجب كرده و تو را به اين وسيله آزمايش كرده است آنجا كه فرموده: «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيد»؛ (اگر شكرگزارى كرديد، حتما نعمت شما را افزون مىسازم و اگر ناسپاسى كرديد، بى شك عذاب من سخت است).(1)
ببين فردا كه در پيشگاه خدا ايستادى و خداوند از تو پرسيد كه شكر نعمت هاى او را چگونه گزاردى، و در برابر حجت هاى او چگونه به وظايف خود عمل كردى، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نكن كه خداوند عذر تو را خواهد پذيرفت و از تقصيرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در كتاب خود از علما پيمان گرفته است كه حقايق را براى مردم بيان كنند، آنجا كه فرموده است: «لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ»؛ (آن [كتاب آسمانى] را براى مردم بيان كنيد و كتمان نكنيد).(2) بدان كمترين چيزى كه كتمان كردى و سبكترين چيزى كه بر دوش گرفتى، اين است كه وحشت ستمگر را به آرامش تبديل كردى و چون به او نزديك شدى و هر بارتو را دعوت كرد اجابت نمودى، راه گمراهى را براى او هموار ساختى. چقدر مى ترسم كه در اثر گناهانت فردا جايگاهت با خيانت كاران يكى باشد و به خاطر آنچه به ازاى همكارى با ستمگران به چنگ آوردهاى، بازخواست شوی.
چيزهايى را كه حق تو نبود، وقتى به تو دادند، گرفتى، و به شخصى نزديك شدى كه هيچ حقى را به كسى باز نگردانده است و هنگامى كه او تو را به خود نزديك كرد، هيچ باطلى را بر طرف نكردى و كسى را كه دشمن خدا است، به دوستى برگزيدى.آيا چنين نبود كه وقتى او تو را دعوت كرد و مقرب خود ساخت، (حاكمان) از تو محورى ساختند كه سنگ آسياب مظلمه هايشان را برگرد آن مىچرخد و تو را پلى قرار دادند كه از روى آن به سوى كارهاى خلافشان عبور مى كنند و نردبانى ساختند كه از آن به بام گمراهى و ضلالتشان بالا مى روند؟
تو (مردم را) به سوى گمراهى آنان دعوت مىكنى و راه آنان را طى مى كنى. آنان به وسيله تو، در(دل) علما ايجاد شك كردند و به وسيله تو دل هاى جاهلان را به سوى خود جذب نمودند. (تو آنقدر با وجهه دينى خود به آنان خدمت كردى كه) نزديك ترين وزرا و نيرومندترين يارانشان، به قدرى كه تو فساد آنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانسته اند به آنان كمك كنند و به اندازه تو باعث رفت و آمد و ارتباط خواص و عوام با آنان گردند.
آنچه (به عنوان حقوق و مقررى و جواهر و...) به تو داده اند، در مقابل آنچه (در توجيه اعمال خلافشان) از تو گرفته اند، چقدر ناچيز و كم ارزش است؟! چقدر اندك است آنچه (از دنيا) براى تو آباد كرده اند، اينك ببين چقدر (آخرت تو را) خراب كرده اند؟! بنگر چه مىكنى و مراقب خويشتن باش و بدان كه ديگرى مواظب تو نخواهد بود، نفس خود را همچون يك شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده.
بنگر كه شكر خدا را، كه در خرد سالى و بزرگى با نعمتهاى خود تو را روزى داده، چگونه به جاى آوردى؟ چقدر مى ترسم كه مشمول اين سخن خدا باشى كه فرموده است:
«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـٰذَا الْأَدْنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا...»(3)؛ (بعد از آنان، فرزندانى جانشين آنها شدند كه وارث كتاب [آسمانى تورات] گشتند [اما با اين حال] متاع اين دنياى پست را مى گيرند [و بر حكم و فرمان خدا ترجيح مى دهند] و مى گويند: [اگر ما گنهكار باشيم] بزودى [از طرف پروردگار] بخشيده خواهيم شد).
تو در سراى جاويد نيستى، بلكه در جهانى هستى كه اعلام كوچ كرده است مگرانسان پس از همسالان و همگنان خود چقدر در اين دنيا مى ماند؟! خوشا به حال كسى كه در دنيا (از گناهان خويش) بيمناك باشد، و بدا به حال كسى كه مى ميرد و گناهانش بعد از وى مى ماند.
هشيار و بيدارباش كه بدين وسيله به تو اعلام خطر شد،(و در جهت اصلاح خويش) گام پيش بنه كه (فعلا) به تو مهلت داده شده است. تو با نادان طرف نيستى، و آن كس (خدا) كه حساب اعمال تو را نگه مىدارد، هرگز (از لغزش هايت) غافل نمى شود. آماده سفر باش كه سفر دورى در پيش دارى، گناهانت را درمان كن كه دلت سخت بيمار شده است.
گمان نكن كه من مىخواستم تو را سرزنش و ملامت و نكوهش كنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران كند و دين از دست رفته ات را به تو باز گرداند، ودر اين كار، سخن خدا را ياد كردم كه فرمود:
«وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى * تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»(4)؛ (تذكر بده زيرا تذكر براى مومنان سودمند است.)
ياد همسالان وهمگنان خويش را كه درگذشته اند و تو تنها مانده اى، از خاطر برده اى، بنگر آيا آن گونه كه تو گرفتار (و آلوده) شدى آنان گرفتار شدند؟ آيا آنچنان كه تو سقوط كردى، سقوط كردند؟ آيا تو امر نيكى را ياد كردى كه آنان آن را ناديده گرفتند؟ آيا چيزى را تو دانستى كه آنان ندانستند؟ نه، چنين نيست، بلكه در اثر موقعيتى كه پيدا كردى، در چشم عوام منزلت و احترام يافتى و وضع تو آنان را به زحمت افكند؛ زيرا از رأى تو پيروى مى كنند و به دستور تو عمل مى نمايند، هر چه را تو حلال بشمارى حلال، و آنچه را حرام بشمارى، حرام مى شمارند. البته تو چنين صلاحيت و اختيارى (در حلال و حرام) ندارى، ولى آنچه آنان را بر تو چيره ساخته، طمع بستن آنان به آنچه تو دارى، از دست رفتن علمايشان، چيرگى نادانى بر تو و آنان، و رياست طلبى تو و آنان بوده است.
آيا نمى بينى كه چقدر در نادانى و غرور فرو رفته اى، و مردم چقدر در گرفتارى و فتنه به سر مى برند؟! تو آنان را گرفتار كردى و مردم با ديدن وضع و موقعيت تو، دستاوردهاى خود را ناديده گرفته شيفته مقام و منصب تو شدند، و دل هايشان مشتاق است كه به رتبه علمى تو نايل گردند، يا به مقام و منصب تو برسند، و بدين ترتيب در اثر رفتار و حركت تو، در دريايى (از گمراهى) سقوط كردند كه عمق آن ناپيداست و به گرفتارى اى دچار شدند كه ابعاد آن نامعلوم است، خدا به داد ما و تو برسد كه او فرياد رس (درماندگان) است.
اينك از تمام منصب ها و سمت هاى خويش كناره گيرى كن تا به پاكان و صالحان پيشيين بپيوندى ؛ آنان كه اينك در كفن هاى پوسيده در آغوش خاك خفته اند، شكم هايشان به پشت هايشان چسبيده است، بين آنها و خدا هيچ حجاب وحايلى نيست، دنيا آنان را فريب نمى دهد و آنان شيفته دنيا نمى گردند (به ديدار خدا) دل بستند و آنگاه به (ميعاد) معبود فرا خوانده شدند و چندى نگذشت كه (به اسلاف خود) پيوستند. در صورتى كه دنيا تو را در اين سن پيرى وبا اين مقام علمى و در اين دم مرگ(5) اين گونه گمراه و شيفته سازد، پس، از جوانان كم سن و سال، نادان، سست رأى، و اشتباه كار چه انتظارى مى توان داشت؟ «انا لله و انا اليه راجعون» به چه كسى بايد پناه برد و از چه كسى بايد چاره درماندگى را خواست؟ از مصيبت خود، و آنچه در تو مشاهده مى كنيم، به خدا شكوه مى كنيم و در اين مصيبتى كه توسط تو بر ما وارد شده انتظار اجر و پاداش از پيشگاه او داريم.
بنگر كه چگونه سپاس خدا را كه در خردى و بزرگى، به تو روزى داده به جاى آوردى؟ و چگونه در پيشگاه خدا كه تو را در پرتو دينش در ميان مردم آبرو بخشيده، تعظيم مى كنى؟ و چگونه حرمت كسوت الهى را كه تو را در آن كسوت بين مردم پوشيده داشته حفظ مى كنى؟ و ميزان نزديكى يا دورى تو، نسبت به خدا كه به تو دستور داده است به او نزديك و تسليم فرمانش باشى، تا چه حد است؟
تو را چه شده است كه از خواب غفلت بيدار نمى شوى و از لغرش هايت توبه نمى كنى؟ و مى گويى:«به خدا سوگند هيچ وقت حركتى براى خدا نكرده ام كه در آن دين خدا را زنده كرده يا باطلى را از ميان برده باشم»؟!
آيا اين است شكر نعمت پروردگار كه تو را حامل علوم دين قرار داده ست؟! چقدر مى ترسم كه مصداق اين سخن خدا در قران باشى كه فرمود: «نماز را ضايع كردند و پيروى از شهوات نمودند و بزودى (كيفر) گمراهى خود را خواهند ديد».(6)
خداوند تو را حامل (علوم) قرآن قرار داد و علم دين را نزد تو به وديعت سپرد ولى تو آن را ضايع گردانيدى، خدا را سپاس مىگزاريم كه ما را از گمراهى تو حفظ كرد، والسلام.(7)، (8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.