پاسخ اجمالی:
دو کتاب و چند رساله به خواجه نصیر منسوب است که به روش اسماعیلیان نوشته شده است. یکى از آنها «رساله سیر و سلوک» است که در آن تصریح شده که اعتقادات اسماعیلیه حق است و دیگرى «روضة التسلیم» است که بر مشى اسماعیلیان نوشته شده است. امّا حق این است که خواجه بعد از آزادى از قلعه های اسماعیلیه به نقد دیدگاههاى اسماعیلیه پرداخت و کتب متعددى مثل «تجرید الاعتقاد» را در اثبات عقاید اثناعشریه نوشت. وى در کتاب «نقدالمحصل» به نقد دیدگاه اسماعیلیه پرداخته و آنان را خارج از دین معرفى کرده است.
پاسخ تفصیلی:
محمد بن محمد بن حسن طوسى در سال 597 هـ در خانواده اى از اهل علم در طوس به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایى، فلسفه را نزد فریدالدین داماد و ریاضیات را در حضور کمال الدین محمد حاسب به پایان رسانید. او در سال 624 هـ به قلعه قهستان نزد ناصرالدین عبدالرحیم بن ابى منصور رفت و در سال 633 هـ کتاب اخلاق ناصرى را نوشته و به رهبر اسماعیلى مذهب نزارى قلعه قهستان اهداء کرد. درباره علت ورود خواجه به قلاع اسماعیلیه اختلاف است. بعضى برآنند که به اجبار نزد اسماعیلیان رفته است. در مقابل گروهى قائلند که به علت حمله مغول به خراسان، خواجه به اراده خود به قلاع رفت. بعضى علم دوستى اسماعیلیه را دلیل حضور خواجه در میان آنها دانسته اند. به هر حال خواجه بعد از مدتى به قلعه الموت رفت و تا پایان عمر نزاریان در ایران، یعنى تا سال 654 هـ به مدت سى سال در آنجا ماند و کتب متعددى را در این زمان نگاشت. او کتابى به نام اخلاق محتشمى نوشت و آن را نیز به محتشم، رئیس قلعه قهستان اهداء کرد. در قلعه الموت شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا را نگاشت. از اجازه نامه حدیثى خواجه که در سال 619 هـ از ابومعین سالم بن بدران مصرى دریافت کرده است، به دست مى آید که استادش از اثناعشریان است و نزد استادش ابن زهره - فقیه معروف امامیه در قرن ششم و هفتم - درس خوانده است، ولى دو کتاب و چند رساله به خواجه نصیرالدین طوسى منسوب است که به روش اسماعیلیان نوشته شده است. یکى از آنها رساله سیر و سلوک است که در آن تصریح شده که اعتقادات اسماعیلیه حق است و دیگرى روضة التسلیم است که بر مشى اسماعیلیان نوشته شده و از ائمه نزاریان صحبت به میان آورده است. علماى امامیه انتساب رسالات اسماعیلى را به خواجه نصیر انکار کرده و آنها را از خواجه نمى دانند. خواجه بعد از آزادى از قلاع اسماعیلیه به نقد دیدگاههاى اسماعیلیه پرداخت و کتب متعددى در اثبات عقاید اثناعشریه نوشت. کتاب تجرید الاعتقاد وى که با شرح علامه حلى کتاب درسى حوزه هاى علمیه شیعه در طول هفتصد سال گذشته بوده است، تاکنون صد و پنجاه شرح و حاشیه خورده است. وى در کتاب نقدالمحصل به نقد دیدگاه اسماعیلیه پرداخته و آنان را خارج از دین معرفى کرده است. از شاگردان وى مى توان به علامه حلّى، ابن طاووس و قطب الدین شیرازى اشاره کرد. از کتب دیگر او مى توان به قواعد العقاید، فصول نصیریه، رساله امامت اشاره کرد که تماماً در اثبات عقاید دوازده امامیان است. او همچنین به نقد مصارعة الفلاسفه شهرستانى پرداخت و از بوعلى سینا دفاع کرد و نام کتاب خود را مصارعة المصارعة نام نهاد. تمام کتابهاى خواجه به چاپ رسیده است و در دسترس محققان قرار گرفته است. اگر بپذیریم که خواجه در قلاع اسماعیلیه بر مذهب امامیه بوده است، ولى از تأثیرپذیرى وى از آنها نباید غافل شویم. تا قبل از خواجه، تمام علماى شیعى اثناعشرى از حلاج، به بدنامى یاد کرده اند و بعضى آن را تکفیر کرده اند، ولى خواجه از او به خوبى یاد کرده و نظریه أنا الحق وى را تأویل کرد. خواجه در باب بداء - که از مختصات اثناعشرى است - نکته جدیدى را بیان کرده و قائل است که امامیه به بداء قائل نیست و فقط یک روایت از امام صادق(علیه السلام) در این زمینه نقل شده است و خبر واحد حجّت نیست.
علامه مجلسى در بحارالانوار - ذیل بحث بداء - بیان داشته که دلیل این حرف خواجه عدم اطلاع ایشان از روایات شیعى در باب بداء است. نکته دیگر در باب رجعت است که خواجه در هیچ یک از کتب اعتقادى خود به آن نپرداخته است. باید توجه داشت که حلاّج نزد اسماعیلیه محترم است و عقاید بداء و رجعت مورد نقد آنان قرار گرفته است. به هر حال این مسائل کوچک، از بزرگىِ عظمت، نبوغ و زحمات خواجه در تأیید عقاید اثناعشرى نمى کاهد و او همچنان در جهان اسلام مى درخشد. (1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.