پاسخ اجمالی:
خداوند در سوره انبياء آیه 25 مى فرمايد: «ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اين كه به او وحى كرديم كه: هيچ معبودى جز من نيست؛ پس فقط مرا پرستش كنيد». یعنی تمام انبياء مردم را به خداى يگانه دعوت مى كردند. اگر پیامبران از طرف خدایان متعدد بودند باید هر کدام به چیزی دعوت می کردند. امّا از آنجا که خدایان متعدّد وجود ندارند پیامبران با اندیشه متفاوت نیامده اند. اگر بودند پیامبران خود را می فرستادند چرا که شایسته خدایان نیست که آفریده های خود را از فیض خود محروم دارند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره انبياء مى فرمايد: (ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اين كه به او وحى كرديم كه: هيچ معبودى جز من نيست؛ پس فقط مرا پرستش كنيد)؛ «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَّسُول إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ». (1)
آرى تمام انبياء منادى توحيد بودند، مردم را به خداى يگانه دعوت مى كردند، و تاريخ آنها گواه بر اين معنا است؛ حال چگونه ممكن است شرك واقعيّت داشته باشد و همه انبياء منادى توحيد باشند؟!
آيا خداوند ديگرى وجود داشت و خودش را به مردم معرّفى نكرد و قطع فيض نمود؟ يا اين كه رسولان الهى در ابلاغ دستور او قصور ورزيدند؟ عقل سليم هيچ يك از اينها را نمى پذيرد.
به گفته بعضى از مفسّران، قرآن مجيد در اين آيات نخست به دليل عقلى براى اثبات توحيد استدلال مى كند «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ...»(2). سپس به دليل نقلى؛ (آيه مورد بحث) زيرا همه پيامبران پيشين دعوت به توحيد كردند، و اين خود دليل روشنى است بر اين مسأله مهم. (3)
در سوره زخرف نيز همين معنا در لباس ديگرى بيان مى شود؛ روى سخن را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) كرده - و البتّه منظور توده مردم است - مى فرمايد: (از پيامبرانى كه پيش از تو فرستاديم [و پيروان راستين آنها] بپرس: آيا غير از خداوند رحمان معبودانى براى پرستش قرار داديم؟!)؛ «وَاسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ». (4)
در اين كه چگونه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مأمور بود از رسولان پيشين سؤال كند، در حالى كه هيچ كدام در عصر او وجود نداشتند؟ مفسّران احتمالاتى داده اند:
بعضى گفته اند: منظور سؤال از امّت هاى آنها است تا از طريق خبر متواتر مطلب ثابت شود؛ زيرا حتى امّت هايى كه دم از خدايان سه گانه و مانند آن مى زنند وقتى از آنها سؤال شود، خود را طرفدار توحيد قلمداد مى كنند، و از آن به تثليث در وحدت تعبير مى نمايند. در حقيقت اين آيه همان مفهوم آيه 94 سوره يونس را دارد كه مى فرمايد: «فَاسْئَلْ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ» اين احتمال نيز داده شده كه منظور مراجعه به كتاب هاى آنها است كه در ميان امّت هايشان باقى مانده بود؛ چرا كه گرفتن مطالب از آنها همچون سؤال از آن پيامبران است.
جمعى نيز گفته اند: منظور سؤال پيامبر(صلى الله عليه وآله) از ارواح انبياى پيشين در شب معراج، و يا حتى در غير شب معراج است؛ چرا كه روح پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به قدرى بزرگ بود كه فاصله هاى زمانى و مكانى براى او مطرح نبود، و مى توانست با ارواح انبياى پيشين در تماس باشد.
از آنجا كه هدف اصلى آيه استدلال در برابر مشركان است مناسب همان معناى اوّل و دوم مى باشد؛ چرا كه ارتباط معنوى پيامبر(صلى الله عليه وآله) با ارواح انبياى پيشين براى مشركان قابل قبول نبود، و تنها مى توانست براى شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) مفيد باشد، در حالى كه مى دانيم ايمان آن حضرت به مسأله توحيد به قدرى بود كه نياز به چنين سؤالى براى شخص خودش نداشت.
ولى تفسير سوم مى تواند جزء بطون آيه باشد؛ به همين جهت در روايات متعدّدى نيز به آن اشاره شده است. (5)
به هر حال منظور اين است كه دعوت به توحيد از سوى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) چيز تازه و عجيبى نيست؛ بلكه مطلبى است كه همه انبياء الهى بر آن اتّفاق داشتند، و اين خود دليل روشنى بر مسأله توحيد است.
تكيه بر نام مقدّس «رحمن» در اين آيه اشاره به اين است كه شايسته عبوديّت، خداوندى است كه رحمت عامش حتى كافران و مشركان را در بر گرفته؛ و همه انسان ها از فرق تا قدم غرق احسان اويند، چگونه ممكن است ولى نعمت خود را رها كرده به سراغ بت هايى بى خاصيّت روند؟
در سوره احقاف نيز دليل نقلى مزبور را با دليل عقلى ديگرى ضميمه كرده؛ مى فرمايد: (به آنان بگو: به من نشان دهيد آنچه را كه غير از خدا پرستش مى كنيد چه چيزى از زمين را آفريده اند، يا شركتى در آفرينش آسمانها دارند؟!)؛ «قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَّا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الاَْرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَوَاتِ». (6)
اگر آنها معبودان واقعى بودند بايد مبدأ فيض باشند، لااقل گوشه اى از زمين را آفريده باشند، و يا شركتى در آفرينش آسمان ها داشته باشند، مگر ممكن است خداوند فاقد فيض باشد؟
از سوى ديگر: كدام پيامبر مردم را به سوى خدايان متعدّد دعوت كرده؟ (كتابى آسمانى پيش از اين، يا اثر علمى از گذشتگان براى من بياوريد [كه دليل صدق گفتار شما باشد] اگر راست مى گوييد!)؛ «اِئْتُونِي بِكِتَاب مِّنْ قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَة مِّنْ عِلْم إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ».
اين تعبير نيز نشان مى دهد كه اجماع انبياى پيشين بر توحيد بوده است، و اين اجماع و اتّفاق دليل روشنى بر مطلب است.
به اين ترتيب هم كتاب آفرينش دليل بر توحيد است و هم كتب انبياى پيشين.
«أَثارَة مِّنْ عِلْم» از مادّه «اثر» به گفته مقائيس اللّغه اين واژه داراى سه معنا است: مقدّم داشتن، ياد كردن و اثر باقيمانده از چيزى.
همين معنا در تفسير فخررازى به تعبير ديگرى آمده است كه سه معنا براى «آثار» نقل مى كند: باقيمانده، و اثر به معناى علامت، و اثر به معناى روايت؛ ولى بسيارى از مفسّران در اينجا همان معناى بقيّه را برگزيده اند، يعنى آثار باقيمانده از علوم و دانش هاى پيشينيان.
بازگشت اين سه معنا به يك معنا نيز بعيد نيست؛ چرا كه همه از «اثر» به معناى چيزى كه دلالت بر وجود چيز ديگرى كند گرفته شده است. (7)، (8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.