پاسخ اجمالی:
اگر مدير و مدبّر و خالق و حاكم و متصرّف در جهان متعدّد باشد جهان نظم نخواهد داشت. اين تعدّد خدايان جهان هستى را گرفتار ناموزونى و فساد و تباهى مى كند و به ويرانى مى كشاند؛ چرا كه هر كدام از آنها مى خواهد نظمى در جهان مطابق مشيّت و اراده خود ايجاد كند. از این رو خداوند می فرماید: «که اگر چنین مى شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مى برد».
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيات21 و22 سوره انبياء مى فرمايد: (آيا آنها معبودانى از زمين برگزيدند كه (خلق مى كنند و) منتشر مى سازند؟!)؛ «أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الاَْرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ».(1)
تعبير «من الارض»: (از زمين) اشاره به نكته لطيفى است و آن اين كه آنها خدايانشان را از سنگ و چوب و فلزّات كه موجوداتى زمينى هستند مى ساختند. آيا چنين موجوداتى مى توانند خالق آسمان هاى پهناور و حاكم و مدير و مدبّر آنها باشند؟!
سپس به عنوان استدلال بر بطلان عقيده آنها مى فرمايد: ([در حالى كه] اگر در آسمان و زمين، جز خداوند يگانه، خدايان ديگرى بود، نظام جهان به هم مى خورد)؛ «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا».
«فساد» به گفته راغب در مفردات در اصل به معناى خارج شدن چيزى از حد اعتدال است، خواه كم باشد يا زياد، در روح باشد يا جسم، يا ديگر اشياء جهان، و نقطه مقابل آن «صلاح» است؛ و «فساد» در اينجا به معناى خرابى و ويرانى و بى نظمى و هرج و مرج است.
در پايان آيه به عنوان يك نتيجه گيرى مى افزايد: (منزّه است خداوند پروردگار عرش [و جهان هستى]، از آنچه وصف مى كنند!)؛ «فَسُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ».
خلاصه اين استدلال چنين مى شود: اگر مدير و مدبّر و خالق و حاكم و متصرّف در جهان متعدّد باشد ممكن نيست نظام و هماهنگى در آن صورت گيرد. اين تعدّد خدايان سر از تعدّد تدبير و تصرّف بيرون مى آورد، و جهان هستى را گرفتار ناموزونى و فساد و تباهى مى كند و به ويرانى مى كشاند؛ چرا كه هر كدام از آنها مى خواهد نظمى در جهان مطابق مشيّت و اراده خود ايجاد كند.
علاوه بر اين در آيه91 سوره مومنون، همين برهان را در لباس تازه ديگرى عرضه كرده؛ مى فرمايد: (خدا هرگز فرزندى اختيار نكرده؛ و خداى ديگرى با او نيست)؛ «مَا اتَّخَذَ اللهُ مِنْ وَلَد وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَه».
(كه اگر چنين مى شد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تحت تدبير خود مى برد)؛ «إِذاً لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَه بِمَا خَلَقَ».
اين خود به تنهايى دليلى است بر اثبات يگانگى او، از يك سو جهان هستى را منظّم و مرتبط با يكديگر مى بينيم كه قوانين معيّنى بر سراسر آن حكومت مى كند، و از سوى ديگر، اگر دو خالق و مدبّر و متصرّف در جهان وجود داشت، بايد ناهماهنگى ها كه ناشى از تعدّد تصميم گيرى و تدبير و تصرّف است حاصل گردد.
در دنباله همين آيه اشاره به نكته ديگرى شده؛ مى فرمايد: (و بعضى از آنان بر بعضى ديگر برترى مى جست [و جهان هستى به تباهى كشيده مى شد])؛ «وَلَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْض» . و اين خود سبب ديگرى براى بهم خوردن نظم جهان، و ناهماهنگى و ناموزونى بود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.