پاسخ اجمالی:
در استدلال های عقلى بر توحید صفات نكاتی وجود دارد: 1. نخست اين كه خداوند وجودى است بى نهايت از هر جهت؛ و به همين دليل هيچ صفت كمالى بيرون از ذات او وجود ندارد و هر چه هست در ذات او جمع است. 2. ديگر اين كه اگر قائل به اضافه صفات بر ذات او باشيم، و يا صفات او مانند علم و قدرت را از هم جدا بدانيم؛ نتيجه آن تركيب است. - تركيبى از جوهر و عرض، بلكه عوارض متعدّده - در حالى كه هيچ گونه تركيب خارجى و عقلى در ذات پاك او راه ندارد.
پاسخ تفصیلی:
گم شدن در صفات مخلوقات و عدم توانايى بر درك مفهوم توحيد صفات سبب شد كه بعضى از متكلّمان و علماى عقائد از مسير صحيح در باب صفات خدا منحرف شوند. از جمله طائفه كراميه (پيروان محمد بن كرام سيستانى) بودند كه صفات خدا را حادث مى پنداشتند؛ و معتقد بودند خداوند در آغاز، هيچ يك از اين صفات را نداشته، بعداً صاحب اين صفات شده است!
اين سخن به اندازه اى زشت و زننده است كه هيچ كس نمى تواند باور كند كسى عقيده داشته باشد كه خداوند در آغاز عاجز و ناتوان بوده؛ بعد صاحب قدرت شده! چه كسى به او قدرت داده؟ و چه كسى علم و آگاهى به او بخشيده است؟!
لذا احتمال داده مى شود كه منظور آنها صفات فعل بوده؛ مانند صفات خالقيّت و رازقيّت. زيرا پيش از آن كه خداوند موجودى را بيافريند و به او روزى دهد، صفت خالق و رازق درباره او مفهوم نداشت. (البتّه او قدرت بر خلق و رزق داشت؛ ولى قدرت بر چيزى، غير ايجاد آن چيز است.)
امّا بحث در توحيد صفات، ارتباطى به صفات فعل ندارد؛ بلكه سخن از صفات ذات همچون علم و قدرت است؛ حساب صفات فعل از صفات ذات جدا است. صفات فعل چيزى است كه عقل ما بعد از مشاهده افعال خدا انتزاع مى كند و به خداوند متعال نسبت مى دهد.
روشن ترين اشاره در زمينه اثبات وحدت صفات در آيات قرآن همان آيه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ»(1) و «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ...»(2) است که نشان مى دهد كه در ذات پاك او هيچ گونه دوگانگى راه ندارد.
از نظر استدلالات عقلى روى چند نكته مى توان تكيه كرد:
1. نخست اين كه خداوند وجودى است بى نهايت از هر جهت؛ و به همين دليل هيچ صفت كمالى بيرون ذات او وجود ندارد و هر چه هست در ذات او جمع است؛ و اگر مى بينيم صفات ما حادث است، يا غير ذات ما است؛ به اين دليل است كه ما وجودى محدود هستيم، و به خاطر همين محدوديّت اوصاف و كمالاتى بيرون ذات ما است كه گاهى آنها را اكتساب مى كنيم؛ ولى براى ذات خدا كه كمال مطلق است چه وصفى خارج از او مى توان تصوّر كرد؟!
2. ديگر اين كه اگر قائل به اضافه صفات بر ذات او باشيم، و يا صفات او مانند علم و قدرت را از هم جدا بدانيم؛ نتيجه آن تركيب است. - تركيبى از جوهر و عرض، بلكه عوارض متعدّده - در حالى كه هيچ گونه تركيب خارجى و عقلى در ذات پاك او راه ندارد.
اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نخستين خطبه نهج البلاغه در تعبير بسيار لطيفى در زمينه توحيد صفات به همين معنا اشاره مى فرمايد:
«وَكمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَةِ كُلِّ صِفَة أنَّها غَيْرُ الْمَوْصُوفِ، وَ شَهادَةِ كُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ، وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّاهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»؛ (و كمال اخلاص اش پيراستن او از صفات [زائد بر ذات] است، چه اين كه هر صفتى گواهى مى دهد كه غير از موصوف است؛ و هر موصوفى شهادت مى دهد كه غير از صفت است. آن كس كه خدا را به اينگونه صفات توصيف كند او را با چيزى قرين دانسته؛ و آن كس كه او را قرين به چيزى قرار دهد دوگانگى براى او قائل شده؛ و آن كس كه دوگانگى براى او قائل شود اجزايى براى او تصوّر كرده؛ و كسى كه اجزايى براى او تصوّر كند وى را حقيقتاً نشناخته است!) (3)
امام(عليه السلام) در اين عبارت كوتاه و مستدل بعد از نفى صفاتي - همچون صفات ممكنات كه زائد بر ذات است - از خداوند متعال؛ استدلال روشنى بيان فرموده كه هركس چنين صفاتى براى خدا قائل شود ذات او را تجزيه پذير، يا به تعبير ديگر مركّب دانسته است، و اين نشانه نهايت جهل و عدم معرفت او است. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.