پاسخ اجمالی:
«ابولؤلؤ» غلام «مغیرة بن شعبه» از خراج سنگینی که مغیره بر او بسته بود نزد عمر شکایت برد ولی عمر به شکایتش اعتنا نکرد. چند روز بعد که عمر برای نماز صبح به مسجد آمده بود، ابولؤلؤ شش ضربه خنجر بر او وارد نمود که یکی از آنها را در زیر نافش فرو رفت و همان موجب قتل او شد.
پاسخ تفصیلی:
«ابن اثیر» در «کامل» چنین نقل مى کند: روزى «عمر بن خطاب» در بازار گردش می کرد «ابو لؤلؤ» که غلام «مغیرة بن شعبه» و نصرانی بود او را ملاقات کرد و گفت: «مغیرة بن شعبه» خراج سنگینی بر من بسته (و مرا وادار کرده همه روز کار کنم و مبلغ قابل توجّهی به او بپردازم) مرا در برابر او یاری کن. «عمر» گفت: خراج تو چه اندازه است؟ گفت: در هر روز دو درهم. گفت: کار تو چیست؟ گفت: نجّار و نقّاش و آهنگرم. عمر گفت: با این اعمالی که انجام می دهی خراج تو را سنگین نمی بینم. شنیده ام تو می گویی اگر من بخواهم می توانم آسیابی بسازم که با نیروی باد، گندم را آرد کند. «ابو لؤلؤ» گفت: آری می توانم. عمر گفت پس این کار را انجام بده. «ابو لؤلؤ» گفت: اگر سالم بمانم آسیابی برای تو درست می کنم که مردم شرق و غرب از آن سخن بگویند. «ابو لؤلؤ» این را گفت و رفت. «عمر» گفت: این غلام مرا تهدید کرد ... . چند روز گذشت. «عمر» برای نماز صبح به مسجد آمد و مردانی را گماشته بود که وقتی صفوف منظم می شود تکبیر بگویند. «ابو لؤلؤ» در میان مردم وارد مسجد شد و در دست او خنجر دو سر بود که دسته آن در وسطش قرار داشت. از موقعیت استفاده کرد و شش ضربه بر «عمر» وارد نمود که یکی از آنها را در زیر نافش فرو برد و همان موجب قتل او شد و نیز با خنجرش «کلیب» که در پشت سرش قرار داشت و جماعت دیگری را کشت. (1)
در «مُرُوج الذّهب» بعد از نقل این داستان آمده است که «ابو لؤلؤ» بعد از کشتن «عمر» و مجروح ساختن دوازده نفر دیگر، که شش نفرشان از دنیا رفتند ضربه اى بر گلوى خود زد و خود را کشت. (2) ولى در «تاریخ یعقوبى» آمده است که بعد از کشته شدن «عمر» فرزندش «عبیدالله» به انتقام خون پدر حمله کرد و «ابو لؤلؤ» و دختر خردسال و همسرش، هر سه را به قتل رساند. (3)
این که بعضى از مورخان «ابو لؤلؤ» را نصرانى یا مجوسى دانسته اند با این که تصریح کرده اند او در مسجد عمر را به قتل رساند و آمدن یک مسیحى یا مجوسى شناخته شده در مسجد پیامبر عادتاً امکان نداشت، ظاهراً به خاطر آن است که مى خواهند کشته شدن خلیفه را به دست یک مسلمان انکار کنند و از این جهت با مشکلى روبه رو نشوند وگرنه قراین نشان مى دهد و جمعى از دانشمندان تصریح کرده اند که «ابو لؤلؤ» مسلمان بوده است و سابقه مجوسى گرى یا مذهب دیگر تنها براى «ابو لؤلؤ» نبود، غالباً خلفا و یاران پیامبر(صلی الله علیه السلام) داراى چنین سابقه اى بوده اند. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.