پاسخ اجمالی:
با توجه به اسناد تاریخی مانند؛ نامه ها، خطبه ها و وصایای امام، به خوبى روشن مى شود که قیام امام حسین(ع) از مقوله قیام های دفعی و هیجانی نبوده؛ بلکه آگاهانه و بر اساس احساس وظیفه و با توجه به تمام خطرات بوده است. ایشان نه تنها خود آگاهانه از شهادت استقبال کرد، بلکه برای انتخاب آگاهانه یارانش، شب عاشورا آنان را آزاد گذاشت که اگر خواستد، بروند، و اعلام کرد که هر کس تا فردا با او بماند، کشته خواهد شد.
پاسخ تفصیلی:
برای روشن شدن این مطلب به چند سند و گواه زنده اشاره کرده و سپس نتیجه گیری مى کنیم:
۱- وصیت نامه اعتقادى - سیاسى امام
امام حسین(علیه السلام) پیش از حرکت از مدینه، وصیتنامه اى خطاب به برادرش «محمد حنفیه» نوشت و طى آن علت قیام و نهضت خود را اصلاح امور امت اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر، و زنده کردن سیره جدش پیامبر و پدرش على معرفى کرد. امام در این وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، چنین نوشت:
«...من، نه از روى خودخواهى و سرکشى و هوسرانى (از مدینه) خارج مى گردم، و نه براى ایجاد فساد و ستمگرى، بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امت جدم و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است و مى خواهم سیره جدم (پیامبر) و پدرم على بن ابیطالب را در پیش گیرم. هر کس در این راه به پاس احترام حق از من پیروى کند، راه خود را در پیش خواهم گرفت، تا خداوند میان من و این قوم داورى کند که او بهترین داوران است...»(1)
چنانکه مى بینیم امام در این وصیتنامه، انگیزه قیام خود را چهار چیز اعلام مى کند:
۱- اصلاح امور امت؛
۲- امر به معروف؛
۳- نهى از منکر؛
۴- پیروى از سیره جدش پیامبر و پدرش على(علیه السلام) و زنده کردن سیره آن دو بزرگوار.
۲- سکوت نابخشودنى
امام حسین(علیه السلام) هنگام عزیمت به سوى عراق در منزلى بنام «بیضه» خطاب به سپاه «حر» خطبه اى ایراد کرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد: «مردم! پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر مسلمانى با سلطان ستمگرى مواجه گردد که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان الهى را در هم مى شکند، با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت در آمده در میان بندگان خدا راه گناه معصیت و عدوان و دشمنى در پیش مى گیرد، ولى او در مقابل چنین سلطانى، با عمل و یا با گفتار اظهار مخالفت نکند، برخداوند است که این فرد (ساکت) را به کیفر همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه) اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را برخود فرض نموده اند، فساد را ترویج و حدود الهى را تعطیل نموده، فیء را (که مختص به خاندان پیامبر) به خود اختصاص داده اند و من به هدایت و رهبرى جامعه مسلمانان و قیام بر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم...»(2)
۳- محو سنت ها و رواج بدعت ها
امام حسین(علیه السلام) پس از ورود به مکه نامه اى به سران قبایل «بصره» فرستاد و طى آن پس از اشاره به دوران خلفاى گذشته که در آن پیشوایان راستین اسلام را از صحنه سیاست کنار گذاشتند، و این پیشوایان براى جلوگیرى از اختلاف و تفرقه و به خاطر مصالح عالى اسلام این وضع را تحمل کردند، چنین نوشت:
«...اینک پیک خود را با این نامه به سوى شما مى فرستم. شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت مى کنم، زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر بکلى از بین رفته و بدعت ها زنده شده است. اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد. درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد!»(3)
۴- دیگر به حق عمل نمى شود
حسین بن على(علیه السلام) در راه عراق در منزلى بنام «ذى حسم» در میان یاران خود بپاخاست و خطبه اى بدین شرح ایراد نمود:
«پیشامد ما همین است که مى بینید. جداً اوضاع زمان دگرگون شده، زشتی ها آشکار و نیکی ها و فضیلت ها از محیط ما رخت بر بسته است، و از فضیلت ها جز اندکى مانند قطرات ته مانده ظرف آب باقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى برند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ و کم علف، به جایگاه سخت و دشوارى تبدیل شده است.
آیا نمى بینید که دیگر به حق عمل نمى شود، و از باطل خوددارى نمى شود؟
در چنین وضعى که دارد که شخص با ایمان (از جان خود گذشته) مشتاق دیدار پروردگار باشد، در چنین محیط ذلتبار و آلوده اى، مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم.
این مردم بردگان دنیا هستند، و دین لقلقه زبانشان مى باشد، حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجا است که زندگیشان همراه با رفاه و آسایش باشد، و آن گاه که در بوته امتحان قرار گرفتند، دینداران کم خواهند بود.»(4)
براساس تفسیرى که امروز مادی ها در مورد قیام هاى اجتماعى مى کنند، انفجار یک جامعه مانند انفجار یک دیگ بخار به هنگام بسته شدن دریچه هاى اطمینان آن است که در این صورت، چه انسان بخواهد و چه نخواهد، به علت تراکم بخار، انفجار خود بخود رخ مى دهد، زیرا هنگامى که فشارها و تضادهاى طبقاتى افزایش یافت ظرفیت تحمل جامعه در برابر فشار و ستم لبریز مى گردد و قهراً انفجار به صورت یک پدیده طبیعى انجام مى گیرد. به تعبیر دیگر، قیام انفجارى در مقیاس کوچک مانند انفجار عقده یک فرد خشمگین و پرعقده است که هنگام لبریز شدن کاسه صبرش بى اختیار آنچه را در دل دارد بیرون مى ریزد، گر چه بعداً پشیمان مى گردد.
با توجه به نمونه هایى از سخنرانیها و نامه هاى امام حسین(علیه السلام) که یادآورى کردیم، بخوبى روشن مى شود که قیام این پیشواى بزرگ از این مقوله نبوده است، بلکه یک قیام آگاهانه و بر اساس احساس وظیفه و با توجه به تمام خطرات بوده است. امام حسین(علیه السلام) نه تنها خود، آگاهانه از شهادت استقبال کرد، بلکه مى خواست یارانش نیز شهادت را آگاهانه انتخاب کنند، به همین جهت شب عاشورا آنان را آزاد گذاشت که اگر خواستد، بروند، و اعلام کرد که هر کس تا فردا با او بماند، کشته خواهد شد. آنان نیز با توجه به همه اینها ماندن و شهادت را پذیرفتند.
بعلاوه از نظر مادی ها در قیام هاى انفجارى، رهبران و شخصیت ها چندان نقشى ندارند، بلکه نقش «ماما» را در تولد «نوزاد» به عهده دارند، و چون ظهور و بروز این گونه قیام ها خارج از اختیار قهرمانان انقلاب است، فاقد هر نوع ارزش اخلاقى است در حالى که نقش رهبرى امام حسین(علیه السلام) در قیام کربلا بر احدى پوشیده نیست.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.