پاسخ اجمالی:
کمتر صفتى مانند «حسد» در طول تاریخ سبب حوادث دردناک و مشکلات عظیم در جوامع بشرى شده است. نخستین خونى که در جهان بشریت ریخته شد، خون هابیل بود که صرفاً به خاطر حسد بود. بسیارى از حوادث دردناک صدر اسلام، مخصوصاً حوادث عصر خلافت امیرمؤمنان على(ع) نیز ناشى از حسادت حسودان بود که در خطبه 33 نهج البلاغه، به آن اشاره شده است. به همین جهت است که در روایات، حسد منشأ فساد جامعه شمرده شده است.
پاسخ تفصیلی:
کمتر صفتى مانند حسد، در طول تاریخ سبب حوادث دردناک و مشکلات عظیم در جوامع بشرى شده است.
بسیارى از مردم به خاطر کمى ظرفیّت و پایین بودن سطح فرهنگ و ضعف ایمان و عدم اعتماد به نفس، همین که مى بینند موفقیّت چشمگیرى نصیب یکى از دوستان و اقران و امثال آنها شده، آتش حسد در درون شان شعله ور مى شود و به جاى این که از موفقیّت او خوشحال شوند و آن را وسیله اى براى پیروزى خود و دیگران قرار دهند و از استعدادهاى خلاّق او، به نفع همگان کمک بگیرند، براى در هم شکستن او قیام مى کنند، گاه از طریق تهمت هاى ناروا، گاه تحقیر و مذمّت و گاه براى ایجاد مانع بر سر راه او تا آنجا که مى توانند تلاش مى کنند.
در مواردى که این مسأله حاد مى شود خون محسود به وسیله حاسد ریخته مى شود. فراموش نکنیم که نخستین خونى که در جهان بشریت ریخته شد، خون هابیل فرزند آدم، به دست برادرش قابیل بود که صرفاً از حسد سرچشمه گرفت; چرا که قربانى برادر در پیشگاه خدا پذیرفته شده و قربانى او پذیرفته نشد.
همین مسأله بارها و بارها در طول تاریخ تکرار شده است و برادر به وسیله برادر یا فرزند به وسیله پدر و یا به عکس کشته شده اند.
بسیارى از حوادث دردناک صدر اسلام، مخصوصاً حوادث عصر خلافت امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز ناشى از حسادت حسودان بود که در خطبه33 نهج البلاغه، به آن اشاره شده است.
روایات ما مملو از بیان آثار سوء این رذیله اخلاقى است. در روایات، حسد منشأ فساد جامعه شمرده شده است، همان گونه که در حدیثى از حضرت على (علیه السلام) مى خوانیم: «اِذا أَمْطَرَ التّحاسُدُ نَبِتَ التّفاسُدُ»؛ (هنگامى که باران حسد [بر سرزمین دلها] ببارد، فساد و تباهى [در آن] مى روید [و جوامع انسانى را به بدبختى و ویرانى مى کشاند]).(1)
نکته مهمى که از خطبه33 نهج البلاغه در این رابطه استفاده مى شود، این است که کسانى که به خاطر نعمت الهى مورد حسد قرار مى گیرند، نباید به مقابله به مثل برخیزند; بلکه تا آنجا که مى توانند شکرانه نعمت را این قرار بدهند که با حسود مدارا کنند و با آب محبّت آتش حسد او را خاموش سازند.
این سخن را با شعر یکى از شعراى عرب پایان مى دهیم، آنجا که مى گوید:
«اِصْبِرْ عَلى حَسَدِ الْحَسُودِ فَاِنَّ صَبْرَکَ قاتِلُهُ *** َالْنّارُ تَأکُلُ نَفْسَها اِنْ لَمْ تَجِدْ ما تَأکُلُهُ»(2)
(در برابر حسدِ حسود شکیبایى کن! چرا که شکیبایى تو او را از بین مى برد؛ زیرا آتش هنگامى که چیزى را براى سوزاندن پیدا نکند، خودش را مى خورد و از بین مى برد).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.