پاسخ اجمالی:
از جمله علل غصب فدک، که حق اهل بیت(ع) بود، عبارت است از: 1- فدک یک امتیاز معنوى محسوب مى شد، و دلیل مقام و منزلت آنها در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) به شمار مى آمد و سبب مى شد که مردم سایر آثار پیامبر(ص) به خصوص مسأله خلافت را نیز در این خاندان جستجو کنند. 2- مضیقه شدید اقتصادى، توان سیاسى آنها را تحلیل مى داد؛ چرا که وجود فدک مى توانست پشتوانه ولایت باشد، مانند اموال خدیجه(س) که پشتوانه نبوّت بود. 3- با بازگرداندن فدک، راهى باز مى شد که اهل بیت(ع) خلافت را نیز از آنها(خلفا) مطالبه کنند.
پاسخ تفصیلی:
گرفتن «فدک» از بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) مسأله ساده اى نبود که تنها مربوط به جنبه مالى باشد، بلکه جنبه اقتصادى آن تحت الشعاع مسائل سیاسى حاکم بر جامعه اسلامى بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، در حقیقت موضوع فدک را نمى توان از سایر حوادث آن عصر جدا نمود، بلکه حلقه اى است از یک زنجیر بزرگ و پدیده اى است از یک جریان کلّى و فراگیر!
براى این غصب بزرگ تاریخ عوامل زیر را مى توان برشمرد:
1ـ غصب فدک در دست خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) یک امتیاز بزرگ معنوى براى آنها محسوب مى شد، و این خود دلیل بر مقام و منزلت آنها در پیشگاه خدا و اختصاص نزدیکى شدید به پیامبر(صلى الله علیه وآله) به شمار مى آمد، به خصوص این که در روایات شیعه و اهل سنّت آمده است که به هنگام نزول آیه 26 سوره اسراء: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ»، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فاطمه(علیها السلام) را فراخواند و سرزمین فدک را به او بخشید.
روشن است وجود فدک در دست خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) با این سابقه تاریخى سبب مى شد که مردم سایر آثار پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خصوص مسأله خلافت و جانشینى آن حضرت(صلى الله علیه وآله) را نیز در این خاندان جستجو کنند و این مطلبى نبود که طرفداران انتقال خلافت به کسان دیگر بتوانند آن را تحمّل کنند.
2ـ این مسأله از نظر بعد اقتصادى نیز مهم بود و روى بعد سیاسى آن اثر مى گذاشت؛ چرا که على(علیه السلام) و خاندان او اگر در مضیقه شدید اقتصادى قرار مى گرفتند توان سیاسى آنها به همان نسبت تحلیل مى رفت و به تعبیر دیگر وجود فدک در دست آنان امکاناتى در اختیارشان قرار مى داد که مى توانست پشتوانه مسأله ولایت باشد، همان گونه که اموال خدیجه(علیها السلام) پشتوانه اى براى پیشرفت اسلام در آغاز نبوّت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بود.
در همه دنیا معمول است هر گاه بخواهند شخص بزرگ، یا کشورى را منزوى کنند او را در محاصره اقتصادى قرار مى دهند که در تاریخ اسلام در داستان «شعب ابوطالب» و محاصره شدید اقتصادى مسلمین از سوى مشرکان قریش آمده است.
3ـ اگر آنها حاضر مى شدند فدک را به عنوان میراث پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا بخشش و هدیه آن حضرت به فاطمه زهرا(علیها السلام) در اختیار آن حضرت قرار دهند راهى باز مى شد که مسأله خلافت را نیز از آنها مطالبه کند.
این نکته را دانشمند معروف اهل سنّت «ابن ابى الحدید معتزلى» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظریفى منعکس کرده است.
او مى گوید: من از (استادم) «على بن فارقى» مدرّس مدرسه بغداد سؤال کردم: آیا فاطمه(علیها السلام) در ادعاى مالکیت فدک صادق بود؟
گفت: آرى.
گفتم: پس چرا خلیفه اوّل فدک را به او نداد، در حالى که فاطمه نزد او راستگو بود؟
او تبسمى کرد و کلام لطیف و زیبا و طنزگونه اى گفت، در حالى که هرگز عادت به شوخى نداشت، گفت:
«لَوْ اَعْطاها الْیَوْمَ فَدَکاً بِمُجَرَّدِ دَعْواها لَجائَتْ اِلَیْهِ غَداً وَ ادَّعَتْ لِزَوْجِهَا الْخِلافَةَ وَ زَحْزَحَتْهُ مِنْ مَکانِهِ، وَ لَمْ یُمْکِنُهُ الاِعْتِذارُ وَ الْمُدافِعَةُ بِشَیْ لاَِنَّهُ یَکُونُ قَدْ اَسْجَلَ عَلى نَفْسِهِ بِاَنَّها صادِقَةٌ فِیما تَدَّعِیهِ، کائِناً ما کانَ، مِن غَیْرِ حاجَة اِلى بَیِّنَة»؛ (اگر ابى بکر آن روز فدک را به مجرد ادعاى فاطمه(علیها السلام) به او مى داد، فردا به سراغش مى آمد و ادعاى خلافت براى همسرش مى کرد! و وى را از مقامش کنار مى زد، و او هیچ گونه عذر و دفاعى از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه(علیها السلام) هر چه را ادعا کند راست مى گوید، و نیازى به بیّنه و گواه ندارد).
سپس ابن ابى الحدید مى افزاید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.(1)
این اعتراف صریح از دو دانشمند اهل سنت شاهد زنده ای جهت( بار سیاسی) داستان مذکور است.
اهمیّت فدک در اذهان عمومى مسلمین تا آن اندازه بود که در بعضى از تواریخ آمده: در عصر متوکل عباسى قبل از آن که فدک از دست بنى فاطمه(علیهم السلام) گرفته شود خرماى محصول آن را در موسم حج به میان حجاج مى آوردند و آنها به عنوان تیمن و تبرک با قیمت گزافى آن را مى خریدند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.