پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) می فرماید: خداوند محمد(ص) را هنگامى مبعوث کرد که هیچ کس از عرب کتاب آسمانى نمى خواند و همه آنها از دعوت انبیا دور مانده بودند و در گرداب شرک و کفر غوطه ور بودند. پیامبر(ص) نه تنها آنها را از شرک و کفر و انحرافات عقیدتى رهایى بخشید و فساد اخلاق و ظلم و بى عدالتى را از میان آنان برچید، بلکه قوّت و قدرت و حکومت و تمدن درخشانى را براى آنها فراهم ساخت.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در آغاز خطبه 33 نهج البلاغه به عصر بعثت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ظهور انقلاب اسلامى در جزیرة العرب اشاره مى کند و نشان مى دهد که مردم در عصر جاهلیت در چه شرایطى مى زیستند و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آنها را به چه افتخار و سعادتى رسانید، مى فرماید:
(خداوند محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را هنگامى مبعوث کرد که هیچ کس از عرب کتاب آسمانى نمى خواند و ادّعاى نبوّتى نداشت [همه آنها از دعوت انبیا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم و در گرداب شرک و کفر غوطه ور بودند]) ؛«إِنَّ اللهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلى الله علیه وآله وسلم) وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لاَیَدَّعِی نُبُوَّةً».
بعضى از مفسران معروف نهج البلاغه در اینجا این سؤال را مطرح کرده اند که چگونه مى توان گفت که احدى از عرب نه کتاب آسمانى داشت و نه پیرو پیامبرى از پیامبران خدا بود، در حالى که مى دانیم که جمعیت قابل ملاحظه اى از یهود و گروهى از مسیحیان در آن سرزمین مى زیستند و کتابى به نام تورات و انجیل در میان آنان بود؟ سپس در جواب این سؤال اشاره به تحریف تورات و انجیل کرده اند. بنابراین کتابى که در میان آنها بود، کتاب راستین نبود و نیز پیروى آنان از حضرت موسى و مسیح، دروغین بود. آنها آن گاه به این آیه استدلال کرده اند که مى فرماید:
«قُلْ مَنْ اَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذى جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثیراً»؛ (بگو: چه کسى کتابى را که موسى آورد نازل کرد، کتابى که نور و هدایت براى مردم بود؟ [امّا شما یهود] آن را به صورت پراکنده اى در آوردید، قسمتى را [که به سود شما است] آشکار مى سازید و بسیارى را [که برخلاف هواى نفسانى شما است] پنهان مى دارید؟).(1)
این احتمال را نیز داده اند که منظور عرب، در اینجا اکثریت آنها است که مشرک و بت پرست بودند.
پاسخ سومى که به این سؤال مى توان داد این است که یهود جزوِ ساکنان بومى جزیرة العرب نبودند، بلکه طبق آنچه در تواریخ معروف آمده است، هنگامى که بشارت هاى ظهور پیامبر اسلام را در کتب خود خواندند و احساس کردند وقت ظهور نزدیک شده، به آنجا آمدند که شاهد ظهور آن بزرگوار باشند، هر چند بعداً از ترس این که منافع شان به خطر افتد، راه نفاق و عداوت را پوییدند. مسیحیان نیز، احتمالا مهاجران و در عین حال، بسیار در اقلیت بودند.
به هر حال، امام (علیه السلام) در این سخن به دور ماندن اقوام جاهلى از سرچشمه وحى و نبوت اشاره مى کند و همین یک نکته نشان مى دهد که تا چه حدّ آنها در گرداب شرک غوطه ور بودند و در شعله هاى آتش فساد مى سوختند.
حضرت سپس روشن مى سازد که آنها در پرتوِ انوار وحى و نبوت و طلوع آفتاب عالمتاب اسلام، به کجا رسیده اند. مى فرماید: (او مردم را تا سر منزل سعادتشان سوق داد و به محیط رستگارى و نجات رسانید)؛ «فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ».(2)
نه تنها آنها را از شرک و کفر و انحرافات عقیدتى رهایى بخشید و فساد اخلاق و ظلم و بى عدالتى را از میان آنان برچید، بلکه قوّت و قدرت و حکومت و تمدن درخشانى را براى آنها نیز فراهم ساخت، و لذا حضرت در ادامه سخن مى افزاید: (نیزه هاى آنها صاف و [در مسیر صحیح] پابرجا و جاى پاى آنها محکم شد)؛ «فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ(3)وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ»).(4)
و به این ترتیب هم به پیروزى معنوى دست یافتند و هم به قدرت و نعمت هاى مادّى و اینها همه از برکت قیام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و نزول قرآن مجید بود.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.