پاسخ اجمالی:
ضعف قواى جسمی و روحی، کم خونی، گشاد شدن وکبودی حدقه هاى چشم، درد شدید در ناحیه قعر چشم و عموم ناراحتى هاى شبکیه و مشیمیه و عموم بیماری های دستگاه تناسلى، زایل شدن قوت و شفافیت چشم ها، تغییر رنگ و پژمردگی پوست صورت، نقصان حافظه، بی اشتهایی، اخلال در هضم، تنگى نفس، تغییر اخلاق و مزاج به طور محسوس، حسادت، غم و کدورت، مالیخولیا، گوشه گیرى و تنهایى، زنگ گوش ها، کمردرد، سختى تنفس، نقصان حافظه، لاغرى و کم شدن نیروى مقاومت بدن در برابر بیمارى ها، از نتایج شوم ابتلاى به این انحراف جنسى است.
پاسخ تفصیلی:
جوانان باید با سرپنجه عقل و فکر خودشان، پرده هاى جهل و جنایت را که به روى حساسترین حقایق مربوط به آنان انداخته شده پاره کنند، و به جاى فرار از درک حقیقت و پناه بردن به مطالبى که اثرى جز تخدیر و گمراه ساختن افکار آنها ندارد، بنشینند و حقایق حسى و روشنى را که «حساب دو دو تا، چهار تا» را دارد بررسى نمایند و سرانجام این انحرافات مرگبار را با چشم خود ببینند.
یکى از اطباى معروف در کتاب خود که درباره زیان هاى عادت ننگین «استمنا» نوشته، مشاهدات جمعى از پزشکان را به این شرح نقل مى کند:
«هوفمان» مى گوید: «جوانى را دیدم که از پانزده سالگى گرفتار این اعتیاد شوم شده بود و تا سن 23 سالگى آن را ادامه داده بود.
او چنان دچار ضعف قواى جسمانى گردید که هنگامى که مى خواست کتابى را بخواند چشمهایش سیاهى رفته سرش درد مى گرفت، حالتى شبیه سرسام به او دست داده بود، مانند افراد مست دچار سرگیجه شده بود، حدقه هاى چشم او بیش از حد معمولى گشاد و باز شده، و در قعر چشمهاى خود درد شدیدى احساس مى کرد».
مشاهدات دکتر هوچین سون (HUOTCHINSON) ثابت مى کند عموم ناراحتى هاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار «استمنا» و ناراحتى هاى شبکیه چشم و مشیمیه از آن سرچشمه مى گیرد (دقت کنید).
نویسنده مزبور اضافه مى کند:
«نخستین نتیجه عادت به این کار شنیع این است که قوت و شفافیت چشم ها زایل مى گردد، صورت رنگ اصلى خود را از دست مى دهد و پژمرده مى شود، در نگاه هاى مبتلایان به این کار هوش و ذکاوت اوّلى دیده نشده حالت گرفتگى در سیماى آنها ظاهر مى گردد، چشم هاى آنها با حلقه هاى کبود رنگى احاطه مى شود. بعد از آن سستى و تنبلى در اعضاى مختلف مشاهده مى شود.
نقصان حافظه، خرابى اشتها، مشکل شدن هضم، تنگى نفس، تغییر اخلاق و مزاج به طور غیر قابل توضیح، حسادت، غم و کدورت، مالیخولیا، فکر گوشه گیرى و تنهایى از نتایج شوم ابتلاى به این انحراف جنسى است.
این طبیب در جاى دیگر از کتاب خود اضافه مى کند این عمل موجب فقرالدم (کم خونى) و ضایع شدن قواى جسمى و روحى مى گردد و باعث دوران سر، صداى گوش ها، کمردرد، سختى تنفس، کم شدن حافظه، لاغرى، ضعف و سستى و خلاصه عدم اقتدار کلى در بدن مى شود، و بر اثر رابطه نزدیکى که با حواس پنجگانه دارد مخصوصاً در چشم و گوش اثر مى گذارد». (دقّت کنید).
عادت به این انحراف شوم جنسى مخصوصاً نیروى مقاومت بدن را در برابر بیمارى ها کم مى کند و به طورى که پزشک مزبور تصریح مى نماید:
«اشخاصى که به این عادت مذموم مبتلا هستند به محض گرفتارى به یکى از بیمارى هاى وخیم به آسانى نمى توانند گریبان خود را از چنگال مرگ نجات دهند».
او سپس از قول یکى از نویسندگان نقل مى کند که:
«جوانى را مى شناختم که مبتلا به این عادت شوم بود او گرفتار یکى از «بیمارى هاى تب دار» شد در روز ششم بیمارى که کاملا ضعیف شده بود باز نتوانست دست از عمل خود بردارد لذا مرگ با تمام وحشت خود بر او ظاهر گشت و او را در کام خود فرو کشید»!
و نیز نقل مى کند:
«یکى از مبتلایانى که به یک نوع از این عادت شوم، مداومت مى نمود رفته رفته ضعف شدیدى در خود احساس کرد، بدن او رو به لاغرى گذاشت ساق پا و ران هاى او به طور محسوسى ضمور (کم گوشت) شد و کمردرد او را آزار مى داد ادامه این عمل منتهى به فلج عمومى بدنى او گردید و پس از شش ماه بسترى شدن که با وضع قابل ترحمى با مرگ دست به گریبان بود در آغوش مرگ فرو رفت»!
مخصوصاً ابتلاى به این عادت شوم براى مجروحین و آنهایى که عمل جراحى در بدنشان شده فوق العاده خطرناک مى باشد.
کوتاه سخن این که این عمل از لحاظ «پزشکى» و هم از نظر «مذهبى» منفور است و موجب خرابى و نابودى وجود انسان و تزلزل روح مى گردد!
به هر حال زیان هاى این گونه انحراف بیش از آن است که شرح داده شود.
و یکى از هولناک ترین خطرات آن این است که این عادت شوم به هیچ وجه قابل کنترل نیست و با توسعه روز افزون خود، اراده را تضعیف مى کند و به صورت افراطى عجیبى گسترش یافته هر گونه محدودیت را در هم مى شکند.
درست است که هر گونه افراط در امور جنسى حتى از طریق مشروع (از طریق ازدواج) نیز ممکن است خطرات فراوانى در بر داشته باشد. ولى گذشته از تفاوت هاى اصولى که میان اشباع طبیعى این غریزه و اشباع از طرق غیر طبیعى وجود دارد فراهم شدن شرایط اشباع مشروع و طبیعى آن در همه حال ممکن نیست در حالى که این عادت شوم نیاز به فراهم شدن شرایط خاصى ندارد و لذا به صورت خطرناکى در زندگى مبتلایان رخنه کرده و ریشه مى دواند. (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.