پاسخ اجمالی:
قرآن اختلاف زبان و رنگ در انسان ها را یکى از پایه هاى شناخت اقوام مختلف و از نشانه هاى خداوند می داند؛ اما تورات می گوید در آغاز که زبانِ همه مردم روى زمین یکى بود، اتحاد و یکپارچگی در بین آنها نیز زیاد بود و این قضیه خوشایند خداوند نبود، و از عواقب آن نگرانى داشت؛ لذا به بعضى از فرشتگان فرمود: «بیا به زمین برویم و زبان آنها را مخلوط کنیم تا پراکنده شوند» یعنى تفرقه بیندازم و خدایى کنم!!
پاسخ تفصیلی:
مسأله اختلاف زبان هاى مردم جهان ـ با توجه به اين كه همه از يك پدر و مادر متولد شده اند ـ از مسائل شگفت انگيزى است كه هميشه مورد توجه بوده است؛ قرآن مجيد در اين باره مى گويد: «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاَيَات لِلْعَالِمِينَ»؛ (و از نشانه هاى او آفرينش آسمان ها و زمين، و تفاوت زبان ها و رنگ هاى شما است؛ در اين نشانه هايى است براى اهل دانش).(1)
امروز ما مى دانيم كه سر چشمه اختلاف زبان ها در واقع دو چيز است: نخست قدرت ابتكار و خلاقيت فكر انسان ها است كه دائماً براى بر طرف ساختن نيازهاى خود لغات تازه و جمله بندى هاى جديدى مى آفرينند. دوم فاصله گرفتن اقوام و ملّت ها از يكديگر است؛ زيرا نبود وسائل ارتباط جمعى به شكل امروز در اعصار گذشته، هنگامى كه قوم و ملّتى از ديگرى دور مى ماند، تدريجاً در الفاظ و عبارات موجود آنها تغيير و تحوّلاتى ايجاد مى شد؛ و اين تغييرات در طول هزاران سال متراكم مى گشت و لغات و زبان ها از هم فاصله مى گرفت و مبدأ پيدايش زبان هاى مختلف و متفاوتى مى شد.
از آنجا كه اختلاف زبان ها يكى از پايه هاى شناخت اقوام مختلف بود كمك مؤثرى به مسأله شناخت در جامعه بشرى مى كرد؛ و اگر قرآن مجيد اختلاف زبان ها را در كنار اختلاف رنگ ها از آيات و نشانه هاى خداوند بر مى شمرد، اشاره به همين فلسفه است؛ زيرا هم تفاوت رنگ ها وسيله شناخت است و هم تفاوت زبان ها؛ با اين تفاوت كه اولى از اختيار بشر بيرون است و دومى با ابتكار و خلاقيت بشر پيوند آشكارى دارد.
مطابق روايات تورات در فصل يازدهم از سفر تكوين، در آغاز زبانِ همه مردم روى زمين يكى بود تا زمانى كه فرزندان نوح و قبايل آنها در شنعار(بابل) جمع شدند و تصميم به كار مهمى گرفتند ـ كه آن ساختن شهر بزرگ و برج بلندى بود ـ و اين قضيه خوشايند خداوند نبود، و از اين جنب و جوش و عواقب آن نگرانى داشت؛ لذا به بعضى از فرشتگان فرمود: «بيا به زمين برويم و زبان آنها را مخلوط كنيم تا پراكنده شوند» ـ يعنى تفرقه بيندازم و خدايى كنم ـ اين كار انجام شد، و چون آنها زبان يكديگر را نفهميدند، در نقاط مختلف زمين پراكنده شدند و ساختن برج عظيم در آنجا ناتمام ماند!
در كتاب اعلام قرآن در وجه نام گذارى بابل به اين نام چنين مى گويد:
«داستان سرايان لفظ بابل را از بَلْبَلَ مأخوذ پنداشته اند و گفته اند كه پس از طوفان نوح، مردم در اين شهر اجتماع كردند و برجى برپا كردند تا علامت مركزيت اين شهر باشد، و مجامع رسمى خود را در اين شهر تشكيل دهند؛ لكن چون شب خفتند و صبح برخاستند، زبان هاى ايشان مختلف شد و هر كدام به لغتى متكلم شدند و در نتيجه عدم تفاهم، به نواحى جهان پراكنده گرديدند و از هر كدام ملّتى ريشه گرفت».(2)
اين افسانه كاملا منطبق بر چيزى است كه در بالا از متن تورات نقل كرديم كه نشان مى داد ايجاد اختلاف زبان از سوى خداوند بوده و به منظور مبارزه با قدرت مردم بابل صورت گرفته است!
ولى مستر هاكس نويسنده قاموس مقدس در ماده زبان، براى توجيه نوشته تورات سخن ديگرى دارد؛ او مى گويد: «تخميناً تا دو هزار سال تمام دنيا داراى يك زبان و يك لهجه بودند... لكن يك صد سال بعد از طوفان، يعنى در زمان ياغى گرى كوشيان(3) بابل، خداى تعالى بطور خارق عادت زبان ها را، درهم و مغشوش كرد و روى زمين را با اين خانواده ها مختلفه و السنه متنوعه متأهل گردانيد».(4)
و در جاى ديگر مى گويد:
«اين مطلب (ساختن برج بلند) چون موافق اراده خدا نبود لهذا زبان هاى ايشان را مختلف نمود به صورتى كه هيچ يك حرف ديگرى را نمى توانست بفهمد از اين رو به تمام نقاط معموره پراكنده گرديدند... بدين وسيله قصد خداى تعالى به انجام رسيده، زمين معمور گرديد».(5)
اين تعبيرها چنين مى رساند كه هدف خداوند از ايجاد پراكندگى در زبان مردم بابل، عمران و آبادى جهان بوده؛ در حالى كه در عبارتى كه از تورات نقل كرديم، به صراحت آمده كه مقصود، تضعيف مردم بابل و در هم شكستن قدرت و وحدت و شوكت آنان بوده است.
ولى به هر حال مى دانيم كه از نظر تاريخى منشأ اختلاف زبان ها هرگز چنين چيزى نبوده و گذشت زمان و دور افتادن اقوام از يكديگر عامل اصلى آن است، و اين مطلب هم اكنون نيز ادامه دارد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.