پاسخ اجمالی:
به بیان قرآن، «آگاهی» انسان را به مقام خلیفه اللهی و مسجود فرشتگان بودن رساند و بیرون رفتن آدم و حوا از بهشت به خاطر خوردن از میوه ای بود که هدف خداوند از تحریم آن، آزمودن ایمان آدم بود و خوردن از درخت ممنوع هم تنها یک لغزش بود و نه طغیان. اما داستان خلقت در تورات به صورت کفرآمیزی روایت می شود مانند: نسبت دادن بخل به خداوند ، جهل آدم و حوا از ناپسندی برهنه بودن، تجسم خداوند متعال و جهلش به برخی امور جزئی، توصیف جاهل ماندن به عنوان وضعیت مطلوب خداوند، و... .
پاسخ تفصیلی:
قرآن مجيد در سوره بقره آيات 30 تا 37 مسأله آفرينش انسان را چنين شرح مى دهد:
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ * وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ * وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ * فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»؛ ([به ياد آور] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر روى زمين، جانشينى [نماينده اى] قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: [پروردگارا!] آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد و خونريزى كند؟! حال آنكه ما تسبيح و حمد تو را به جا مى آوريم، و تو را تقديس مى كنيم [و براى جانشينى شايسته تريم]. فرمود: من حقايقى را مى دانم كه شما نمى دانيد. ـ سپس، تمامى علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نام گذارى موجودات] را به آدم آموخت. آنگاه آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گوييد، [و از آدم شايسته تر هستيد] اسامى اينها را به من خبر دهيد! ـ گفتند: منزّهى تو! ما جز آنچه به ما تعليم داده اى، نمى دانيم؛ زيرا تويى كه دانا و حكيمى. ـ فرمود: اى آدم! آنان را از اسامى [و اسرار] اين موجودات آگاه كن. هنگامى كه آدم آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمان ها و زمين را مى دانم؟! و مى دانم آنچه را شما آشكار مى كنيد، و آنچه را پنهان مى داشتيد! ـ و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده [و خضوع] كنيد! همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سرباز زد، و تكبّر ورزيد، و [بخاطر نافرمانى و تكبّرش] از كافران شد. ـ و گفتيم: اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن؛ و از [نعمت هاى] آن، از هرجا مى خواهيد، در كمال فراوانى بخوريد؛ [ولى] نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمكاران خواهيد شد. ـ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و [دراين هنگام به آنها] گفتيم: [همگى از مقام خويش] فرود آييد! در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود. و براى شما در زمين، تا مدّت معيّنى محل اقامت و وسيله بهره بردارى خواهد بود. ـ سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت؛ [و با آنها توبه كرد.] و خداوند توبه او را پذيرفت؛ زيرا او توبه پذير و مهربان است).
و نيز از آيات 26 و 27 سوره اعراف و آيه 121 سوره طه استفاده مى شود كه آدم(عليه السلام) و همسر او در بهشت لباسى بر تن داشتند؛ اما هنگامى كه از شجره ممنوعه خوردند، لباس بهشتى از تنشان فرو ريخت، و آنها از برگ هاى درختان بهشت براى خود لباس درست كردند.
طبق آيات فوق: اولا بالاترين نقطه قوت آدم كه او را به مقام خليفه اللهى رساند و مسجود فرشتگان شد، همان آگاهى از عِلمُ الاَسماء و دانستن حقايق و اسرار جهان هستى بود.
ثانياً بيرون رفتن آدم از بهشت به خاطر خوردن از درختى بود كه قبلا براى او ممنوع شده بود؛ گرچه قرآن نامى براى آن درخت ذكر نكرده، ولى ظاهر اين است كه ميوه جالبى داشته و هدف از ترك آن، همان آزمايش و امتحان آدم(عليه السلام) است تا در برابر وسوسه هاى نفس و شيطان قوت ايمان و اراده او آزموده شود.
و از تعبير به «ازلَّهُما الشَّيطانُ»؛ (شيطان، آدم و همسرش را به لغزش واداشت)، روشن مى شود كه خوردن از درخت ممنوع، تنها يك لغزش بود، نه ارتكاب گناه و طغيان در برابر خداوند و شكستن حريم عبوديت.
اين گزيده اى از بيان قرآن در مورد آفرينش آدم بود.
اکنون به سراغ تورات كنونى مى رويم تا ببينيم اين ماجراى تاريخى را چگونه با انواع خرافات و مسائل غير منطقى و حتى كودكانه آميخته اند.
عصاره بيان تورات در زمينه تاريخ آفرينش آدم(عليه السلام) و خروج او از بهشت به زبان ساده در فصل دوم سفر تكوين شماره 7 ـ 25 چنين آمده است(1):
خداوند آدم را آفريد، و در شرق عدن در باغى سكونت داد، تا آن را باغبانى كند و در ميان درختان آن باغ دو درخت وجود داشت، يكى درخت دانستن نيك و بد؛ يعنى درختى كه اگر كسى از ميوه آن مى خورد عقل و هوش پيدا مى كرد و چون آدم نخورده بود، خوب و بد را درك نمى كرد؛ به همين دليل از برهنه بودن خود و همسرش ابداً شرم نداشت، و ديگرى درختِ حيات بود كه هر كسى از آن مى خورد عمر جاودان پيدا مى كرد؛ خداوند به آدم دستور داده بود كه از درخت علم و دانش ونيك و بد مطلقاً نخورد و به او گفته بود: اگر بخورى مى ميرى؛ اما چيزى نگذشت كه شيطان همسر آدم (حوا) را وسوسه كرد و گفت: چرا از درخت علم و دانش نمى خورى؟ كه اگر بخورى چشمان شما گشوده خواهد شد و همچون فرشتگان از نيك و بد آگاه مى شوى. ظاهر آن درخت نيز جالب و خوشايند به نظر مى رسيد.
سر انجام حوا از آن خورد و به آدم نيز داد. چشمان آنها باز شد و از نيك و بد آگاه شدند و زشتى برهنه بودن را دريافتند، و از برگ پهن درخت انجير پوششى براى خود ساختند و به دور خور بستند.
هنگام صبح كه خداوند در باغ بهشت قدم مى زد، آدم خود را در لابه لاى درختان باغ مخفى كرده بود. خداوند او را نديد و صدا زد: كجايى؟ او از لابه لاى درختان خبر داد كه اينجا هستم و به خاطر اين خود را پنهان كردم كه ديدم برهنه ام. خداوند از او پرسيد: از كجا دانستى برهنه اى؟ نكند از درخت نيك و بد (علم و دانش) خورده اى؟ او گناه را به گردن همسرش انداخت و هنگامى كه حوا مورد مؤاخذه قرار گرفت گناه را به گردن مار (شيطان) افكند. در اينجا خداوند مار را كيفر داد، و كيفرش اين بود كه بر شكم خود راه برود و در تمامى عمر خوراكش خاك باشد.
از سوى ديگر خداوند از اين كه آدم از درخت علم و دانش خورده و همانند يكى از خدايان شده وحشت كرده كه مبادا از درخت حيات و زندگى هم بخورد و عمر جاودان پيدا كند. اينجا بود كه دستور اخراج او را از باغ بهشت صادر كرد و به فرشتگان دستور داد با شمشير آتش بار، از درخت حيات نگهبانى كنند، مبادا آدم به آن نزديك شود.
فراموش نكنيم كه اين همان توراتى است كه امروز به عنوان كتاب مقدس تمام يهوديان و مسيحيان جهان شمرده مى شود و همگى به محتواى آن ايمان دارند، و معتقدند، در عصر نزول قرآن نيز عيناً در دست يهود و نصارى بوده است.
البته ما هرگز معتقد نيستيم كه اين گونه افسانه هاى كودكانه و مبتذل در كتاب آسمانى موسى(عليه السلام) وجود داشته و يا انبياء بعد از او از آن حمايت كرده اند؛ ولى به هر حال اين افسانه عجيب، مطالب فوق العاده زننده اى درباره خداوند دارد كه هر يك از ديگرى زننده تر است، از جمله:
1. افترا به خدا آنجا كه فرمود: اگر از اين درخت (علم و دانش) بخوريد مى ميريد.
2. نسبت بخل به خدا دادن، كه راضى نبود آدم و حوا از درخت علم و دانش بخورند و آگاه و عاقل گردند، و اينكه خدا مى خواست آنها در جهل و نادانى بمانند.
3. خداوند اين قدر به آن دو عقل و دانش نداده بود كه زشتى برهنگى خود را درك كنند و اين حالت را براى آنها سخت مى پسنديد.
4. او داراى جسم است و در باغ قدم مى زند و در عين حال از آنچه در اطراف آن مى گذرد نا آگاه است بطورى كه آدم و حوا مى توانند از نظر او پنهان شوند، كه هر يك از اينها كفر است، و با مقام الهى هرگز سازگار نيست.
5. شيطان (نعوذ باللّه) نسبت به آدم و حوا از خداوند دلسوزتر بود چرا كه راه آگاهى بر نيك و بد را به آنها آموخت، و در واقع نه تنها شيطنتى نكرد بلكه آنها را به را تكامل دعوت نمود و در واقع ما در علوم و دانش هايى كه داريم مديون شيطانيم.
6. آدم و حوا را به جرم عالم شدن از بهشت بيرون كرد، پس بهشت جاى جاهلان و نادان ها است.
7. شيطان به جرم خيرخواهى نسبت به آدم، ملعون و مطرود دستگاه الهى شد؛ و بى آن كه گناهى كرده باشد مورد مجازات قرار گرفت.
همچنين خرافات ديگرى مثل اين كه علم و دانش و حيات، ميوه درختان باغ است، يا اين كه خوراك مار هميشه خاك باشد، و امثال اينها.
اکنون در يک مقايسه ساده، ميان آنچه قرآن درباره تاريخچه پيدايش آدم و مبارزه شيطان با او بيان کرده و آنچه در عبارات بالا خوانديم مى توان فهميد که کدام يک آسمانى است و کدام يک ساخته مغز يک انسان نا آگاه.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.