پاسخ اجمالی:
مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر پیدایش طلاق در جامعه عبارت اند از: توقع های غیرواقعی و نامحدود زن و شوهر از همدیگر، نارضایتی های حاصل از حاکم شدن روح تجمّل و اسراف بر زندگی زن و شوهر، دخالت اطرافیان در زندگی و نزاع های جزئی و معمولی زن و شوهر، بی اعتنایی زن و شوهر به همدیگر در مسائل عاطفی و جنسی، تناسب نداشتن روحیات زن و مرد در امور فرهنگی، اجتماعی، دینی و... .
پاسخ تفصیلی:
طلاق مانند هر پدیده دیگر اجتماعى، داراى ریشه هاى مختلفى است که بدون بررسى دقیق و مقابله با آن، جلوگیرى از بروز چنین حادثه اى مشکل است، و لذا قبل از هر چیز، باید به سراغ عوامل طلاق برویم و ریشه هاى آن را در جامعه بخشکانیم، این عوامل بسیار زیاد است که امور زیر از مهم ترین آنها است:
الف ـ توقعات نامحدود زن یا مرد، از مهم ترین عوامل جدائى است، و اگر هر کدام دامنه توقع خویش را محدود سازند، و از عالم رؤیاها و پندارها بیرون آیند، و طرف مقابل خود را به خوبى درک کنند، و در حدودى که ممکن است توقع داشته باشند، جلوى بسیارى از طلاق ها گرفته خواهد شد.
ب ـ حاکم شدن روح تجمل پرستى و اسراف و تبذیر بر خانواده ها عامل مهم دیگرى است که، مخصوصاً زنان را در یک حالت نارضائى دائم نگه مى دارد، و با انواع بهانه گیرى ها راه طلاق و جدائى را صاف مى کند.
ج ـ دخالت هاى بى جاى اقوام و بستگان و آشنایان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصاً در اختلافات آنها، عامل مهم دیگرى محسوب مى شود.
تجربه نشان داده است، اگر هنگام بروز اختلافات در میان دو همسر، آنها را به حال خود رها کنند و با جانبدارى از این یا از آن دامن به آتش این اختلاف نزنند، چیزى نمى گذرد که خاموش مى شود، ولى دخالت کسان دو طرف که غالباً با تعصب و محبت هاى ناروا همراه است، کار را روز به روز مشکل تر و پیچیده تر مى سازد.
البته، این به آن معنا نیست که نزدیکان همیشه خود را از این اختلافات دور دارند، بلکه منظور این است: آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها کنند، ولى هرگاه اختلاف به صورت کلى و ریشه دار درآمد، با توجه به مصلحت طرفین، و اجتناب و پرهیز از هرگونه موضع گیرى یک جانبه و تعصب آمیز دخالت کنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د ـ بى اعتنائى زن و مرد به خواست یکدیگر، مخصوصاً آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمى گردد، مثلاً هر مردى انتظار دارد که همسرش پاکیزه و جذاب باشد، همچنین هر زن نیز چنین انتظارى از شوهرش دارد، ولى این از امورى است که غالباً حاضر به اظهار آن نیستند، اینجا است که بى اعتنائى طرف مقابل و نرسیدن به وضع ظاهر خویش و ترک تزیین لازم، و ژولیده و کثیف بودن، همسر او را از ادامه چنین ازدواجى سیر مى کند، مخصوصاً اگر در محیط زندگانى آنها افرادى باشند که این امور را رعایت کنند و آنها بى اعتنا از کنار این مسأله بگذرند.
لذا، در روایات اسلامى اهمیت زیادى به این معنى داده شده، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «لایَنْبَغِی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تُعَطِّلَ نَفْسَه»؛ (سزاوار نیست زن زینت و آرایش براى شوهرش را تعطیل کند). (1)
و در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که فرمود: «وَ لَقَدْ خَرَجْنَ نِساءٌ مِنَ الْعِفافِ إِلَى الْفُجُورِ ما أَخْرَجَهُنَّ إِلاّ قِلَّةُ تَهْیِئَةِ أَزْواجِهِنَّ»!؛ (زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز این نداشت که مردان آنها به خودشان نمى رسیدند)!(2)
هـ ـ عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحیات زن و مرد با یکدیگر نیز از عوامل مهم طلاق است، و این مسأله اى است که باید قبل از اختیار همسر دقیقاً مورد توجه قرار گیرد که، آن دو علاوه بر این که «کفو شرعى» یعنى مسلمان باشند، «کفو عرفى» نیز باشند، یعنى تنها تناسب هاى لازم از جهات مختلف در میان آن دو رعایت شود، در غیر این صورت باید از به هم خوردن چنین ازدواج هائى تعجب نکرد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.