پاسخ اجمالی:
انسان دو بُعد اصلی دارد: یک بُعد مادّى که از آب و گل (ساده ترین مواد جهان) است و بُعد دیگر یک روح الهى بسیار والا. و همین است سرّ تضادّ درونى انسانها که انگیزه هایى او را به سوى جهان مادّه مى کشاند و انگیزه هایى به سوى عالم فرشتگان.
پاسخ تفصیلی:
از آن چه در بخشی از خطبه اول نهج البلاغه در رابطه با خلقت جسم و روح انسان آمده که هماهنگ با آیات قرآنى مى باشد، به خوبى استفاده مى شود که انسان از دو اصل آفریده شده است: یک اصل مادّى که از آب و گل (ساده ترین مواد جهان) است و دیگر یک روح الهى بسیار والا. و همین است سرّ تضادّ درونى انسانها که انگیزه هایى او را به سوى جهان مادّه مى کشاند و انگیزه هایى به سوى عالم فرشتگان. از یکسو خُلق و خوى حیوانى و از سویى دیگر یک سرشت ملکوتى و روحانى دارد.
نیز به همین دلیل قوس صعودى و نزولى تکامل او بسیار عظیم است و داراى استعداد و قابلیّت ترقّى و رسیدن به «اعلى علیّین» است و در صورت نزول و انحطاط به «اَسْفَل السّافِلین». و این ویژگیها در هیچ موجودى جز انسان نیست و همان است که به انسانهاى پاک و منزّه ارزش بى حساب مى دهد، چرا که در برابر آن همه عوامل و انگیزه هاى انحطاط و گرایش به سوى مادّه و مادّیگرى، خود را حفظ کرده و از هفت خان جهان مادّه گذشته، از عالم جان سر برآورده اند و آنچه اندر وهم ناید آن شده اند.
جان گشوده سوى بالا بالها *** تن زده اندر زمین چنگالها!
میل جان اندر ترقّى و شرف *** میل تن در کسب اسباب و علف!
و نیز همان است که فرشتگان، قبل از آفرینش آدم از درک آن عاجز بودند و شاید آفرینش او را یک خلقت تکرارى مى پنداشتند و با تسبیح و تقدیسى که خودشان داشتند، این آفرینش را تحصیل حاصل گمان مى کردند، این نکته نیز در خور دقّت است که خداوند، روح والاى آدم را به خودش نسبت داده و مى گوید: «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحى»؛ (از روح خودم در او دمیدم). (1)
بدیهى است خداوند نه جسم دارد و نه روح و هرگاه چیزى را به خودش اضافه کند مثلا بگوید: «بیت الله» (خانه خدا) و «شهرالله» (ماه خدا) اشاره به نهایت شرف و عظمت آن است و این که روح آدمى داراى آثارى از صفات الهى همچون علم و قدرت و خلاّقیّت است. در واقع خداوند شریفترین و برترین روح را در آدم دمید و به همین دلیل بعد از آن، خود را احسن الخالقین نامید و فرمود: «ثمَّ اَنْشَاناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللهُ اَحْسَنُ الْخالِقینَ». (2)
چه دردآور است که انسان با داشتن چنین استعداد و قدرت و توانایى براى کمال، از مقامى که در انتظار اوست و در سایه آن بر تمام مخلوقات برترى دارد و در خور تاج باشکوه «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا...»، (3) است، آنچنان سقوط کند که به گفته قرآن از چهارپایان پست تر شود: «أولئِکَ کَالاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ». (4).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.