پاسخ اجمالی:
در آیه 37 سوره احزاب، دو جمله هست که بعضی آن را منافی با عصمت دانسته اند. ولی با بررسی و دقت معلوم می شود، آنچه پیامبر(ص) در دل مخفى مى داشت، همان ازدواج با همسر زید بود و چیزى که پیامبر(ص) از آن بیم داشت، عکس العمل هایى بود که انتظار مى رفت در مقابل شکستن سنّت جاهلى ازدواج با همسر مطلقه فرزند خوانده و همچنین ازدواج با زنى که در شأن پیامبر(ص) نبود، نشان دهند. البته ترس تا زمانى بود که فرمان قطعى الهى صادر نشده بود.
پاسخ تفصیلی:
قرآن می فرماید: «وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشی النَّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنکَهَا لِکَىْ لاَ یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَکَانَ أَمْرُ اللهِ مَفْعُولا»؛ (به خاطر بیاور زمانى را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تونیزبه او نعمت داده بودى [به فرزند خوانده ات زید] مى گفتى: همسرت را براى خود نگاه دار و از خدا بپرهیز" و در دل خود چیزى را پنهان مى داشتى که خداوند آن را آشکار مى کند؛ و از مردم مى ترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى. هنگامى که زید نیازش را از آن زن به سر آورد [و از او جدا شد]، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان ـ هنگامى که از آنها بى نیاز شدند [و آنها را طلاق دادند] ـ نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).(1)
آنچه در این آیه براى ما مهم است و باید به توضیح آن پرداخت دو جمله اى است که در آیه فوق آمده، وگرنه افسانه هاى خرافى که اثرى از آن در آیات قرآن وجود ندارد؛ چیزى نیست که ما بخواهیم مورد بررسى قرار دهیم و از آن دفاع کنیم. در یک جمله مى فرماید: «وَ تُخْفى فى نَفْسِکَ مَا اللهُ مُبْدیهِ»؛ (و در دل خود چیزى را پنهان مى داشتى که خداوند آن را آشکار مى کند). و در جمله دو مى خوانیم: َ «و تَخْشَى الْنَّاسَ وَ اللهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَاهُ»؛ ( از مردم مى ترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى). آیا این دو جمله با مقام عصمت پیامبر منافات ندارد؟
جمله اول مفهومى ظاهراً سربسته دارد، ولى افسانه پردازان مطالب زیادى به آن بسته اند و خوراک مناسبى به دست دشمنان اسلام داده تا رسول الله(صلى الله علیه وآله) را ـ العیاذ بالله ـ متهّم کنند که او نسبت به همسر زید عشق و علاقه داشت.
در حالى که این مسأله را خود آیه تکذیب مى کند؛ زیرا مى گوید: تو بارها به زید توصیه مى کردى که همسرت را طلاق مده ـ توجّه داشته باشید که جمله «اِذْ تَقُولُ» به صورت فعل مضارع است و دلیل بر استمرار مى باشد ـ و اگر مسأله آن گونه که دشمنان پنداشته اند باشد، باید پیامبر(صلى الله علیه وآله) از طرح مسأله طلاق استقبال کند، یا لااقل سکوت اختیار کند؛ نه این که به طور مکرّر از آن نهى نماید.
در مورد جمله دوم نیز گفته اند: پیامبر (صلى الله علیه وآله) به چه دلیل از مردم مى ترسید در حالى که خداوند سزاوارتر است از خداوند بترسد.تفسیر آیه با توجّه به بندبند جمله هاى آن چنین است:
خداوند به زید که پسر خوانده محمد بن عبدالله (صلى الله علیه وآله) بود ـ او قبلا غلام و برده اى بود که رسول الله (صلى الله علیه وآله) او را آزاد کرد، و چون داراى هوش و درایت و کفایت بود او را به منزله فرزند خود برگزید ـ نعمت ایمان را بخشیده بود، و پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز او را مشمول نعمت خود قرار داد و آزادش کرد و حتّى او را همچون فرزند خود پذیرفت، و دختر عمه اش را که از یک خانواده سرشناس و با شخصیت بود به همسرى او درآورد؛ این است مفهوم جمله «اَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِ وَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِ» و از جمله بعد استفاده مى شود که اختلافى میان زید و همسرش واقع شد به طورى که به فکر طلاق او افتاد، و پیامبر (صلى الله علیه وآله) پیوسته او را از این کار منع مى کرد و دعوت به تقوا و پرهیزکارى مى نمود «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللهَ».
در اینجا پیامبر (صلى الله علیه وآله) در میان دو جریان قرار گرفته بود: از یک سو فکر مى کرد اگر صلح میان دو همسر حاصل نشود و کارشان به طلاق و جدایى بیانجامد باید براى جبران شکستى که دامن گیر دختر عمه اش زینب شده ـ که حتّى برده آزاد شده اى او را طلاق داده ـ وى را به همسرى خود برگزیند، و از سوى دیگر از این بیم داشت که مردم مخصوصاً منافقان که منتظر بهانه بودند براین امر او از دو جهت خرده گیرند: نخست این که: یک سنّت ریشه دار جاهلى عرب را درهم مى شکست چون آنها همسر پسر خوانده را همچون همسر فرزند حقیقى مى دانستند و ازدواج با او را همچون ازدواج با عروس خود حساب مى کردند.دیگر این که: ازدواج با همسر مطلّقه یک برده آزاد شده را دون شأن پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) فکر مى کردند و بر او عیب مى شمردند.
ولى اراده خداوند بر این تعلّق گرفته بود که بعد از آن جدایى، این ازدواج صورت گیرد، و این سنت غلط درهم کوبیده شود، همان گونه که ذیل آیه مى گوید: (مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان ـ هنگامى که از آنها بى نیاز شدند [و آنها را طلاق دادند] ـ نباشد)؛ «لِکَىْ لاَ یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً».
بنابراین آنچه پیامبر (صلى الله علیه وآله) در دل مخفى مى داشت و سرانجام خداوند آن را آشکار ساخت همان ازدواج با همسر زید بود، در صورتى که زید اصرار به طلاق او داشته باشد و چیزى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) از آن بیم داشت عکس العمل هایى بود که انتظار مى رفت در مقابل شکستن این سنّت جاهلى و همچنین ازدواج با زنى که در شأن پیامبر (صلى الله علیه وآله) نبود نشان دهند. ترس تا زمانى بود که فرمان قطعى الهى صادر نشده بود؛ ولى هنگامى که فرمان قطعى صادر شد که تو وظیفه دارى با آن زن مطلّقه ازدواج کنى و هر دو سنّت غلط را درهم بشکنى و حتّى صیغه این عقد را خداوند جارى کرد همان گونه که در متن قرآن آمده است «زوَّجْنکَها» از آن پس پیامبر هیچ گونه ترس و تردیدى در این مسأله به خود راه نداد.
قابل توجّه این که در حدیثى که مفسّر معروف اهل سنّت قرطبى از امام على بن الحسین (علیه السلام) نقل کرده چنین مى خوانیم: « به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) وحى فرستاده شد که زید، زینب را طلاق خواهد داد، و پیامبر (صلى الله علیه وآله) او را تزویج خواهد کرد؛ و لذا هنگامى که زید خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمد و از اخلاق زینب و عدم اطاعت او شکایت کرد و گفت در نظر دارد او را طلاق دهد؛ رسول الله (صلى الله علیه وآله) او را نصیحت کرد و فرمود: "از این سخن بپرهیز، و همسرت را نگه دار"، در حالى که یقین داشت سرانجام [به خاطر ناسازگارى] از او جدا خواهد شد و با پیامبر ازدواج خواهد کرد [طبق وحى الهى] و این همان چیزى است که پیامبر (صلى الله علیه وآله) در دل مخفى داشت و نخواست او را امر به طلاق کند، به خاطر این که از این بیم داشت که مردم به او خرده بگیرند که چگونه همسر مطلّقه غلامش را به ازدواج خود درآورده، و او را تشویق به طلاق کرده. ولى خداوند به خاطر همین معنا پیامبرش را مورد عتاب قرار داد که چرا از مردم در چیزى که خدا مباح ساخته بود، بیم داشت؛ و به زید مى فرمود: " همسرت را نگاه دار"، با این که مى دانست او را طلاق مى دهد و او را آگاه ساخت که خداوند در هر حال سزاوارتر است که از او بیم داشته باشد». سپس قرطبى مى افزاید: «علماى ما مى گویند: "این بهترین سخنى است که در تفسیر این آیه گفته شده است ،" و تمام اهل تحقیق از مفسّران و علماى راسخین آن را پذیرفته اند». و در ادامه این سخن مى افزاید: «ترمذى ـ ضمن اشاره به این حدیث ـ در نوادر الوصول چنین مى گوید: " على بن الحسین(علیه السلام) این سخن را از خزانه علم آورده و گوهرى از جواهرات و درّ گران قیمتى از دُرها"است.»(2)(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.