پاسخ اجمالی:
انسان داراى دو بُعد وجودى است و مى تواند در قوس صعودیش به اعلى علیین برسد و در قوس نزولیش به اسفل سافلین کشیده شود. در آیه 6 سوره عادیات برای انسانی که تحت تربیت مربیان الهى قرار ندارد و در قوس نزول است حالت «کَنُود» بودن، یعنى ناسپاسى و بخل، تعبیر شده. اما اگر تحت تربیت مربیان الهى قرار گیرد مصداق «فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً» مى شود. لذا کنود و ظلوم و... طبیعت همه انسانها نیست بلکه یک بعد از وجود انسان است.
پاسخ تفصیلی:
در آیه 6 سوره «والعادیات» مى خوانیم: (مسلماً انسان نسبت به نعمت هاى پروردگارش ناسپاس و بخیل است)؛ «إِنَّ الإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ».
همان انسان تربیت نایافته، همان انسانى که انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا بر قلبش نتافته و بالاخره همان انسانى که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلماً «ناسپاس» و «بخیل» است.
«کَنُود» به زمینى مى گویند که چیزى از آن نمى روید و به انسان ناسپاس و بخیل نیز اطلاق مى شود.
ممکن است کسانى از آیه فوق چنین استفاده کنند: حالت «کَنُود» بودن، یعنى ناسپاسى و بخل، جزء طبیعت همه انسان ها است، سپس این سؤال پیش مى آید: این امر با وجدان بیدار و شعور فطرى که انسان را دعوت به شکر منعم و ایثار مى کند، چگونه مى تواند سازگار باشد؟
نظیر این سؤال در آیات زیادى از قرآن مجید که انسان را با نقاط ضعف واضحى توصیف مى کند، مطرح مى شود.
در یک جا انسان«ظلوم و جهول» شمرده شده. (1)
در جاى دیگر، «هلوع» (کم ظرفیت). (2)
و در جاى دیگر«یَؤُس و کفور» (مأیوس و ناسپاس). (3)
و در جاى دیگر، «طغیانگر» (4) توصیف شده است.
آیا به راستى، همه این نقاط ضعف در طبیعت انسان نهفته است؟ با این که قرآن تصریح مى کند: خدا بنى آدم را گرامى داشته، و بر همه خلایق برترى بخشیده:«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً». (5)
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن این که: انسان داراى دو بُعد وجودى است و به همین دلیل، مى تواند در قوس صعودیش به «اعلى علیین» رسد و در قوس نزولیش به «اسفل سافلین» کشیده شود.
اگر تحت تربیت مربیان الهى قرار گیرد و از پیام عقل الهام پذیرد و خودسازى کند، مصداق «وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً». (6) مى شود.
واگر به ایمان و تقوا پشت کند و از خط اولیاى خدا خارج گردد به صورت موجودى «ظلوم»، «کفار»، «یؤس»، «کفور»، «هلوع» و «کنود» درمى آید.
و به این ترتیب، هیچگونه تضادى در میان این آیات وجود ندارد، منتها هر کدام به یکى از ابعاد وجود انسان نگاه مى کند.
آرى، در درون فطرت انسان، ریشه تمام خوبى ها، نیکى ها، افتخارات و فضائل نهفته است، همان گونه که انسان آمادگى براى نقطه مقابل این فضائل نیز دارد و لذا هیچ موجودى در عالم آفرینش در میان قوس صعودى و نزولیش این قدر فاصله نیست. (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.