پاسخ اجمالی:
منظور از ثاقب، یا شهاب که یک پدیده آسمانى است می باشد و یا منظور ستارگان بلند و درخشان آسمان است؛ لذا تفسیر آن به ستاره زحل از قبیل بیان یک مصداق روشن آن است.
پاسخ تفصیلی:
در بعضى از روایات«النَّجْمُ الثّاقِب»(1) به ستاره «زحل» تفسیر شده است، که از سیارات منظومه شمسى و بسیار پرفروغ و نورانى است.
این معنى از حدیثى استفاده مى شود که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: در آنجا که منجمى از آن حضرت سؤال کرد: منظور از «ثاقب» در کلام خدا«أَلنَّجْمُ الثّاقِب»چیست؟
«فرمود: ستاره «زحل» است که طلوعش در آسمان هفتم است، نورش آسمان ها را مى شکافد، و به آسمان پائین مى رسد، لذا خداوند آن را «نجم ثاقب» نامیده است». (2)
قابل توجه این که: «زحل»، آخرین و دورترین ستاره منظومه شمسى است که با چشم غیر مسلح دیده مى شود و از آنجا که از نظر ترتیب بندى کواکب منظومه شمسى نسبت به خورشید در هفتمین مدار قرار گرفته (با محاسبه مدار ماه)، امام(علیه السلام) در این حدیث مدار آن را آسمان هفتم شمرده است.
این ستاره ویژگى هائى دارد که آن را شایسته سوگند مى کند، از یک سو، دورترین ستارگان قابل مشاهده منظومه شمسى است و به همین جهت در ادبیات عرب، هر چیز بلند را بدان مثال مى زنند و گاه آن را «شیخ النجوم» گفته اند. (3)
ستاره «زحل» که نام فارسى اش «کیوان» است، داراى حلقه هاى نورانى متعددى است که آن را احاطه کرده و هشت «قمر» دارد، حلقه هاى نورانى «زحل» که گرداگرد آن را گرفته، از عجیب ترین پدیده هاى آسمانى است، که دانشمندان فلکى درباره آن، نظرات گوناگونى دارند و هنوز هم پدیده اسرارآمیزى است.
بعضى معتقدند«زحل» ده قمر دارد که هشت عدد آن را مى توان با دوربین هاى معمولى نجومى مشاهده کرد و دو عدد دیگر تنها با دوربین هاى بسیار عظیم قابل رؤیت است. (4)
البته، این اسرار در آن روز که قرآن نازل شد بر کسى روشن نبود، بعدها با گذشت قرن ها آشکار گشت.
اما به هر حال، تفسیر «نجم ثاقب» به خصوص ستاره «زحل» ممکن است از قبیل بیان یک مصداق روشن باشد، و منافاتى با تفسیر آن به دیگر ستارگان بلند و درخشان آسمان ندارد، و مى دانیم، تفسیر مصداقى در روایات ما بسیار است.
در آیه 10 سوره «صافات» مى خوانیم«إِلاّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ»؛ (مگر کسى که در لحظه اى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شود که شهاب ثاقب او را تعقیب مى کند) در این آیه «شهاب»، توصیف به «ثاقب» شده است و از آنجا که این پدیده آسمانى از عجائب عالم آفرینش است، ممکن است یکى از تفسیرهاى آیه مورد بحث باشد.
شأن نزولى که در بعضى از کتب تفسیر، براى آیه فوق آمده نیز، این معنى را تأئید مى کند.(5)؛ (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.