پاسخ اجمالی:
سوء ظن نسبت به خداوند و وعده هاى او، و نسبت به رحمت و کرم بى پایان او بسیار زشت و زننده است و نشانه ضعف ایمان می باشد و قرآن کراراٌ از سوء ظن افراد بى ایمان نکوهش می کند. در مقابل در آیات و روایات حسن ظن به خدا نشانه ایمان شمرده شده است.
پاسخ تفصیلی:
«سوء ظن» گاهى نسبت به خویشتن است، گاهى نسبت به دیگران و گاه نسبت به خدا، همانطور که «حسن ظن» نیز تقسیم سه گانه اى دارد.
اما «سوء ظن» نسبت به خویشتن در صورتى که به حد افراط نرسد، نردبان تکامل است و سبب مى شود که انسان نسبت به اعمال خود سخت گیر و مو شکاف باشد و جلوى عجب و غرور ناشى از اعمال نیک را مى گیرد.
به همین دلیل على(علیه السلام) در خطبه معروف «همام» در توصیف پرهیزکاران مى فرماید«فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ:أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی، اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُونَ»؛ (آنها خویشتن را متهم مى کنند، و از اعمال خود بیمناکند هر گاه یکى از آنها ستوده شود، از آنچه درباره او گفته شده ترسان مى گردد و مى گوید: من از دیگران نسبت به خویشتن آگاهترم و پروردگارم نسبت به اعمالم از من آگاه تر است خداوندا به آنچه آنها مى گویند مرا مؤاخذه مکن و مرا از آنچه آنها فکر مى کنند برتر قرار ده، و آنچه را آنها نمى دانند بر من ببخش).
اما اگر این «سوء ظن» در مورد مردم باشد ممنوع است، مگر در مواقعى که فساد بر جامعه غلبه کند، که در آنجا خوش باورى درست نیست.
و اما «سوء ظن» نسبت به خداوند یعنى نسبت به وعده هاى او، نسبت به رحمت و کرم بى پایان او بسیار زشت و زننده است و نشانه ضعف ایمان و گاه نشانه عدم ایمان است.
قرآن، کراراً از سوء ظن افراد بى ایمان و یا ضعیف الایمان ـ مخصوصاً به هنگام بروز حوادث سخت اجتماعى و طوفان هاى آزمایش ـ یاد مى کند که چگونه مؤمنان در این مواقع با حسن ظن تمام و اطمینان به لطف پروردگار، ثابت قدم مى مانند، اما افراد ضعیف و ناتوان، زبان به شکایت مى گشایند، همانطور که در داستان «فتح حدیبیه» نیز منافقان و همفکران آنها گمان بد بردند و گفتند: محمّد(صلى الله علیه وآله) و یارانش به این سفر مى روند و باز نمى گردند، گوئى وعده هاى الهى را به فراموشى سپردند و یا نسبت به آن بدبین بودند.
مخصوصاً نمونه روشنى از آن، در میدان «جنگ احزاب»، هنگامى که مسلمانان سخت تحت فشار قرار گرفتند، ظاهر شد، و خداوند گمان هاى سوء گروهى را سخت نکوهش کرد«إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللّهِ الظُّنُونَا * هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدِیداً»؛ (به خاطر بیاورید زمانى را که آنها (لشکر احزاب) از طرف بالا و پائین شهر بر شما وارد شدند [و مدینه را محاصره کردند] و زمانى را که چشم ها از شدت وحشت خیره شده و جان ها به لب رسیده بود، و گمان هاى گوناگون بدى به خدا مى بردید. آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختى خوردند).(1)
حتى در آیه 154 «آل عمران» این گونه گمان ها را «ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»؛ (گمان هاى دوران جاهلیت) خوانده است.
به هر حال، مسأله حسن ظن به خدا و وعده رحمت و کرم و لطف و عنایت او از نشانه هاى مهم ایمان و از وسائل مؤثر نجات و سعادت است.
تا آنجا که در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است«لَیْسَ مِنْ عَبْد یَظُنُّ بِاللّهِ خَیْراً اِلاّ کانَ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ»؛ (هیچ بنده اى گمان نیک به خدا نمى برد، مگر این که خداوند طبق گمانش با او رفتار مى کند). (2)
و در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) آمده است«أَحْسِنْ بِاللّهِ الظَّنَّ، فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِىَ الْمُؤْمِنِ بِی، اِنْ خَیْرٌ فَخَیْرٌ وَ اِنْ شَرٌّ فَشَرٌّ»؛ (گمان خود را به خداوند، خوب کن؛ چرا که خداوند عَزَّوَجَلَّ مى فرماید: من نزد حسن ظن بنده مؤمنم هستم، هر گاه گمان نیکى نسبت به من داشته باشد، به نیکى با او رفتار مى کنم، و اگر بد باشد به بدى). (3)
و بالاخره در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است «اِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ ثَمَنُ الْجَنَّةِ»؛ (حسن ظن به خدا، بهاى بهشت است»). (4)
چه بهائى از این سهل تر؟ و چه متاعى از آن پرارزش تر؟.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.