پاسخ اجمالی:
اسلام با اینکه با اصل طلاق موافق است اما به خاطر مشکلات زیادى که براى خانواده ها، زنان و مردان به وجود مى آورد (مثل مشکلات عاطفى، مشکلات اجتماعى، مشکلات فرزندان و...) در روایات شدیداً از طلاق مذمت گردیده است ومنفورترین حلال شمرده شده است.
پاسخ تفصیلی:
بدون شک قرارداد زوجیت از جمله قراردادهائى است که باید قابل جدائى باشد؛ چرا که گاه عللى پیش مى آید که زندگى مشترک زن و مرد را با هم غیر ممکن، یا طاقت فرسا و مملوّ از مفاسد مى کند و اگر اصرار داشته باشیم این قرارداد تا ابد بماند سرچشمه مشکلات زیادى مى گردد، لذا اسلام با اصل طلاق موافقت کرده است و هم اکنون نتیجه ممنوع بودن کامل طلاق در جوامع مسیحى را ملاحظه مى کنیم که چگونه زنان و مردان زیادى هستند که به حکم قانون تحریف یافته مذهب مسیح(علیه السلام) طلاق را ممنوع مى شمرند و قانوناً همسر یکدیگرند، ولى در عمل جدا از یکدیگر زندگى کرده و حتى هر کدام براى خود همسرى غیر رسمى انتخاب کرده اند!
بنابراین اصل مسأله طلاق یک ضرورت است، اما ضرورتى که باید به حداقل ممکن تقلیل یابد و تا آنجا که راهى براى ادامه زوجیت است کسى سراغ آن نرود.
به همین دلیل در روایات اسلامى، شدیداً از طلاق مذمت گردیده و به عنوان مبغوض ترین حلال ها از آن یاد شده است، چنان که در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «ما مِنْ شَیْء أَبْغَضُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَیْت یَخْرُبُ فِی الاِْسْلامِ بِالْفُرْقَةِ یَعْنِى الطَّلاق»(1)؛ (هیچ عملى منفورتر، نزد خداوند متعال از این نیست که اساس خانه اى در اسلام با جدائى (یعنى طلاق) ویران گردد).
و در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «ما مِنْ شَیْء مِمّا أَحَلَّهُ اللّهُ أَبْغَضَ إِلَیْهِ مِنَ الطَّلاقِ»(2)؛ (چیزى از امور حلال، در پیشگاه خدا مبغوض تر از طلاق نیست).
باز در حدیث دیگرى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: «تَزَوَّجُوا وَ لاتُطَلِّقُوا فَإِنَّ الطَّلاقَ یَهْتَزُّ مِنْهُ الْعَرْشُ»(3)؛ (ازدواج کنید و طلاق ندهید که طلاق عرش خدا را به لرزه در مى آورد)!
چرا چنین نباشد، در حالى که طلاق مشکلات زیادى براى خانواده ها، زنان و مردان و مخصوصاً فرزندان به وجود مى آورد، که آن را عمدتاً در سه قسمت مى توان خلاصه کرد:
1 ـ مشکلات عاطفى
بدون شک مرد و زنى که سال ها یا ماه ها با یکدیگر زندگى کرده اند سپس از هم جدا مى شوند از نظر عاطفى جریحه دار خواهند شد و در ازدواج آینده خاطره ازدواج گذشته دائماً آنها را نگران مى دارد و حتى به همسر آینده با یک نوع بدبینى و سوء ظن مى نگرند، آثار زیانبار این امر بر کسى مخفى نیست و لذا بسیار دیده شده که این گونه زنان و مردان براى همیشه از ازدواج چشم مى پوشند.
2 ـ مشکلات اجتماعى
بسیارى از زنان بعد از طلاق شانس زیادى براى ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه، ندارند و از این نظر گرفتار خسران شدید مى شوند و حتى مردان نیز بعد از طلاق همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود، مخصوصاً اگر پاى فرزندانى در میان باشد، لذا غالباً ناچار مى شوند تن به ازدواجى در دهند که نظر واقعى آنها را تأمین نمى کند و از این نظر تا پایان عمر رنج مى برند.
3 ـ مشکلات فرزندان
از همه اینها مهم تر مشکلات فرزندان است، کمتر دیده شده نامادرى ها همچون مادر دلسوز و مهربان باشند و بتوانند خلاء عاطفى فرزندانى را که از آغوش پر مهر مادر بریده شده اند پر کنند، همان گونه که اگر زن سابق فرزند را با خود ببرد در مورد ناپدرى نیز این صادق است، البته هستند زنان و مردانى که نسبت به غیر فرزندان خود پر محبت و وفا دارند، ولى مسلّماً تعداد آنها کم است و به همین دلیل فرزندان بعد از طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران مى شوند و شاید غالب آنها سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست مى دهند.
و این ضایعه اى است نه تنها براى هر خانواده بلکه براى کل جامعه؛ چرا که چنین کودکانى که از مهر مادر یا پدر محروم مى شوند گاه به صورت افرادى خطرناک در مى آیند که بدون توجه، تحت تأثیر روح انتقام جوئى قرار گرفته و انتقام خود را از کل جامعه مى گیرند.
اگر اسلام این همه درباره طلاق سخت گیرى کرده، دلیلش همین آثار زیان بار آن در ابعاد مختلف است.
و نیز به همین دلیل، قرآن مجید (در آیه 35 سوره نساء) صریحاً دستور مى دهد: «هر گاه اختلافى میان زن و مرد پیدا شود بستگان دو طرف در اصلاح آن دو بکوشند و از طریق تشکیل «محکمه صلح خانوادگى» از کشیده شدن دو همسر به دادگاه شرع، یا به مسأله طلاق و جدائى، مانع شوند».(4)
و باز به همین دلیل، آنچه به خوشبینى زن و مرد، و تحکیم پایه هاى علائق خانوادگى، کمک کند، از نظر اسلام مطلوب، و آنچه آن را متزلزل سازد، مبغوض و منفور است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.