پاسخ اجمالی:
این آیه درباره ابوذر یا گروهى از قبایل بادیه نشین مکّه یا یک کنیز رومى یا مردان پاکدل اما فقیر و تهیدستی مثل بلال و عمار و... نازل شده که وقتی اسلام آوردند، اشراف مکه گفتند: اگر اسلام چیز خوبى بود، اینها بر ما سبقت نمى گرفتند . و یا درباره عبداللّه بن سلام و یارانش نازل شده که وقتی مسلمان شدند، جمعى از یهودیان گفتند: اگر اسلام خوب بود، آنها پیش قدم نمى شدند.
پاسخ تفصیلی:
در آیه (11) سوره «احقاف» می خوانیم: «وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ»؛ (کافران درباره مؤمنان چنین گفتند: «اگر [اسلام] چیز خوبى بود، هرگز آنها [در پذیرش آن] بر ما پیشى نمى گرفتند»! و چون خودشان به وسیله آن هدایت نشدند مى گویند: «این یک دروغ قدیمى است»).
شأن نزول:
مفسران براى آیه مورد بحث، شأن نزول هاى متعددى نقل کرده اند:
1 ـ این آیه در مورد «ابوذر غفارى» است که در «مکّه» اسلام آورد و قبیله او (بنى غفار) نیز به دنبال او ایمان آوردند، (و از آنجا که قبیله بنى غفار بادیه نشین و فقیر بودند کفار قریش که مردانى ثروتمند و شهرنشین بودند گفتند: اگر اسلام چیز خوبى بود، این بى سر و پاها بر ما سبقت نمى گرفتند!) در اینجا بود که آیه فوق نازل شد، و به آنها پاسخ گفت.(1)
2 ـ یک کنیز رومى در «مکّه» بود به نام «ذى النیره»(2) که دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را اجابت کرد، بزرگان قریش گفتند: اگر آنچه را محمّد(صلى الله علیه وآله) آورده، چیز خوبى بود «ذى النیره ها» بر ما مقدم نمى شدند!(3)
3 ـ گروهى از قبایل بادیه نشین «مکّه» پیش از مردم شهر، به اسلام روى آوردند، اشراف «مکّه» گفتند: اگر اسلام چیز خوبى بود، این شترچران ها! بر ما سبقت نمى گرفتند.(4)
4 ـ جمعى از مردان پاکدل، اما فقیر و تهیدست همچون «بلال»، «صهیب» و «عمار»، اسلام را با آغوش باز پذیرفتند، اشراف «مکّه» گفتند: مگر ممکن است آئین محمّد(صلى الله علیه وآله) چیز خوبى باشد و اینها بر ما پیشى گیرند؟!(5)
5 ـ هنگامى که «عبداللّه بن سلام» و بعضى از یارانش، ایمان آوردند جمعى از یهودیان مغرور گفتند: اگر اسلام خوب بود آنها پیش قدم نمى شدند.(6)
شأن نزول هاى چهارگانه اوّل را، در یک جمله مى توان خلاصه کرد و آن این که: اسلام از طرف قشرهاى فقیر و بادیه نشین و تهیدست، به سرعت مورد استقبال قرار گرفت؛ چرا که هم منافع نامشروعى نداشتند که به خطر بیفتد، و هم مغز آنها از باد غرور انباشته نبود، و هم قلب هائى پاک تر از قشر مرفه، عیاش و هوس باز داشتند .
این استقبال گرم، از ناحیه این گروه که یکى از بزرگ ترین نقطه هاى قوت این آئین الهى بود، از سوى مغروران مستکبر، به عنوان یک نقطه ضعف بزرگ شمرده شد، و گفتند: این چه آئینى است که پیروانش انبوهى بادیه نشین فقیر و تهیدست و کنیزان و بردگانند؟! اگر مکتب معقولى بود، هرگز نباید افراد سطح پائین و منحط اجتماع، از آن استقبال کنند! اما ما که در سطح بالا قرار داریم و چشم و چراغ جامعه هستیم، عقب بمانیم!
جالب این که: این طرز تفکر انحرافى، امروز هم از رائج ترین طرز تفکرها در میان ثروتمندان مغرور، و هوسبازان مرفه در مورد مذهب است که مى گویند: مذهب، به درد فقرا و پابرهنه ها مى خورد، و هر دو براى هم خوبند، و ما در سطحى بالاتر و بالاتر قرار داریم!
قرآن، در آیات مورد بحث، پاسخ کافى به آنها داده که در تفسیر این آیات مى توانید بخوانید.
اما پنجمین شأن نزولى که در بالا ذکر شد، که منظور «عبداللّه بن سلام» و یاران او هستند هر چند به گفته «طبرسى» در «مجمع البیان» و «قرطبى» در تفسیرش، از اکثر مفسران نقل شده، از دو جهت بعید به نظر مى رسد.
نخست این که: تعبیر به «الَّذِیْنَ کَفَرُوا» به طور مطلق، معمولاً در مورد مشرکان به کار مى رود، نه اهل کتاب و یهود و نصارى.
دیگر این که، «عبداللّه بن سلام» مرد کم شخصیتى در میان یهود نبود، که درباره او بگویند: اگر اسلام آئین خوبى بود، او و یارانش بر ما پیشى نمى گرفتند.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.