پاسخ اجمالی:
بعضى از افراد تنبل با اتکاء به آیه 6 سوره هود و برخی روایات، خیال مى کنند نیازی به تلاش برای کسب روزی نیست. چرا که روزى افراد مقدر شده و در هر حال به انسان مى رسد. اینان با این کار بهانه دست دشمنان می دهند تا مذهب را عاملی برای رکود اقتصادی و استثمار محرومان قرار دهند. درحالیکه سیره پیامبران و امامان تلاش برای رزق و روزی بوده است. پس روزىِ هر کس مقدّر شده اما مشروط به تلاش و کوشش، همانطور که هر کس اجلی دارد اما مشروط به پرهیز از خطر.
پاسخ تفصیلی:
بعضى از افراد سست و بى حال، به اتکاء تعبیراتى همانند آیه 6 سوره «هود» که از روزى دادن خداوند به همه موجودات سخن مى گوید، یا روایاتى که روزى را مقدر و معین معرفى مى کند، فکر مى کنند: لزومى ندارد که انسان براى تهیه معاش زیاد تلاش کند؛ چرا که روزى مقدر است، و در هر حال به انسان مى رسد، و هیچ دهان بازى بدون روزى نمى ماند!
این چنین افراد نادان، که شناختشان درباره دین و مذهب فوق العاده سست و ضعیف است، بهانه به دست دشمنان مى دهند، که مذهب، عاملى است براى تخدیر، رکود اقتصادى و خاموش کردن فعالیت هاى مثبت زندگى، و تن در دادن به انواع محرومیت ها، به عذر این که، اگر فلان موهبت نصیب من نشده، حتماً روزى من نبوده، اگر روزى من بود، بدون چون و چرا به من مى رسید، و این فرصت خوبى به دست استثمارگران مى دهد، که هر چه بیشتر خلق هاى محروم را بدوشند، و آنها را از ابتدائى ترین وسائل زندگى محروم سازند.
در حالى که، مختصر آشنائى به قرآن و احادیث اسلامى، براى پى بردن به این حقیقت کافى است که، اسلام پایه هر گونه بهره گیرى مادى و معنوى انسان را سعى و کوشش و تلاش مى شمرد، تا آنجا که در جمله شعارگونه قرآنى «لَیْسَ لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»، (1) بهره انسان را منحصراً در کوشش و کارش قرار مى دهد.
پیشوایان اسلامى، براى این که سرمشقى به دیگران بدهند در بسیارى از مواقع کار مى کردند، کارهائى سخت و توان فرسا.
پیامبران پیشین نیز از این قانون مستثنى نبودند، از چوپانى گرفته، تا خیاطى، زره بافى و کشاورزى. اگر مفهوم تضمین روزى از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسیدن روزى باشد، نباید پیامبران و امامان، که از همه آشناتر به مفاهیم دینى هستند، این همه براى روزى تلاش کنند.
بنابراین، روزىِ هر کس مقدّر و ثابت است، ولى در عین حال مشروط به تلاش و کوشش مى باشد، و هر گاه این شرط حاصل نشود، مشروط نیز از میان خواهد رفت.
این درست به آن مى ماند که مى گوئیم: «هر کس، اجلى دارد و مقدار معینى از عمر» مسلماً، مفهوم این سخن آن نیست که اگر انسان حتى دست به انتحار و خودکشى و یا تغذیه از مواد زیان بخش بزند، تا اجل معینى زنده مى ماند، بلکه مفهومش این است: این بدن، استعداد بقاء تا یک مدت قابل ملاحظه دارد، اما مشروط به این که اصول بهداشت را رعایت کند، و از موارد خطر بپرهیزد، و آنچه را که سبب مرگ زودرس مى شود، از خود دور کند. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.