پاسخ اجمالی:
بر اساس آیه 10 سوره یس، کسانى که زمینه هدایت را در درون خویش ایجاد نکرده اند، هرگز قابل هدایت نیستند. زمینه هدایت در صورتی فراهم می شود که ابزار شناخت وجود داشته باشد و ابزار شناخت دو قسم است: «درون ذاتی» که همان عقل و فطرت است، و«برون ذاتی» که حواس ظاهری است. کسانی که مدتها در مسیر انحراف قرار دارند و از ابزار شناخت بهره نمی برند، این ابزار تدریجاً تحلیل رفته و یا به کلى دگرگون مى شوند و حقایق را وارونه نشان مى دهند و لذا زمینه هدایت در درون آنها از بین می رود.
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 10 سوره «یس» این حقیقت را بازگو مى کند که کسانى که زمینه هدایت را در درون خویش ایجاد نکرده اند، هرگز قابل هدایت نیستند، مى فرماید: (براى آنها یکسان است، چه آنها را انذار کنى، یا نکنى، ایمان نمى آورند!)؛ «وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لایُؤْمِنُونَ».
گفتار تو هر قدر نافذ، و وحى آسمانى هر قدر مؤثر باشد، تا در زمینه آماده وارد نشود، تأثیر نخواهد گذاشت، اگر هزاران سال آفتاب عالمتاب بر شوره زار بتابد، و باران هاى پر برکت بر آن نازل شود، و نسیم بهارى مرتباً از آن بگذرد، محصولى جز خس و خاشاک نخواهد داشت که قابلیت قابل، در کنار فاعلیت فاعل، شرط است.
انسان براى این که بتواند از عالم بیرون وجود خود آگاه شود، از وسائل و ابزارى بهره مى گیرد که به آن ابزار شناخت گفته مى شود.
قسمتى از آنها «درون ذاتى» هستند، و قسمتى «برون ذاتى»؛ عقل و خرد و وجدان و فطرت از ابزار شناخت درون ذاتی است، و حواس ظاهرى انسان همچون بینائى و شنوائى و مانند آن، ابزار شناخت برون ذاتى اند.
این وسائل خداداد، اگر مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرند، روز به روز قوى تر و نیرومندتر مى شوند، و بهتر و دقیقتر حقایق را نشان مى دهند.
اما اگر مدتى در مسیرهاى انحرافى قرار گیرند، و یا اصلاً از آنها استفاده نشود، تدریجاً تحلیل رفته و یا به کلى دگرگون مى شوند و حقایق را وارونه نشان مى دهند، درست همانند آئینه صافى که گرد و غبار ضخیمى آن را بپوشاند، و یا خراش هاى زیاد و عمیقى بر چهره آن وارد شود، که دیگر نمى تواند چیزى را نشان دهد، و اگر نشان دهد هرگز با واقعیت آن تطبیق نمى کند.
این اعمال نادرست، و موضعگیری هاى انحرافى انسان است که نعمت بزرگ ابزار شناخت را از او مى گیرد و به همین دلیل، مقصر اصلى خود او و گناه آن نیز بر گردن خود او است.
آیات قرآن، ترسیم گویائى از همین مسأله مهم و سرنوشت ساز است، هوسبازان مستکبر، و خود خواهان متعصب، و دنباله روان بى قید و شرط را به کسانى تشبیه مى کند که: از یکسو، در غل و زنجیر گرفتارند،(1) این همان زنجیرهاى هوس و کبر و غرور و تقلید کورکورانه است که خود بر دست و گردن خویش نهاده اند، و به کسانى تشبیه مى کند که در محاصره دو سد نیرومند و غیر قابل عبور قرار گرفته اند.
و از سوى دیگر، چشمانشان نیز بسته و نابینا است.
غل و زنجیر به تنهائى براى جلوگیرى از حرکت آنها کافى است، آن دو سد عظیم نیز به تنهائى مانع فعالیت آنها است، نداشتن چشم و نابینائى، خود نیز عامل مستقلى است.(2)
این دو سد، گوئى به قدرى بلند و نزدیک اند که به تنهائى قدرت دید آنها را مى گیرند همان گونه که قدرت حرکت را از آنها سلب مى کنند.
کراراً گفته ایم، هدایت پذیرى انسان تا زمانى است که به این مرحله نرسیده باشد، اما هنگامى که به این مرحله برسد، اگر تمام انبیاء و اولیاء نیز جمع شوند، و تمام کتب آسمانى را بر او بخوانند مؤثر نخواهد شد!
و این که: در روایات اسلامى و همچنین در آیات قرآن، تأکید شده که اگر لغزشى براى انسان پیدا شد، و گناهى از او سر زد، فوراً توبه کند و به سوى خدا باز گردد، و از «تسویف»، «تأخیر»، «اصرار» و «تکرار» بپرهیزد براى این است که به این مرحله نرسد، زنگارها را بشوید، موانع کوچک را قبل از تبدیل شدن به یک سد بزرگ، ویران کند و راه پیشرفت و حرکت را باز نگهدارد و گرد و غبار را از مقابل دیدگان خود، فرو بنشاند تا «نظر تواند کرد».(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.