پاسخ اجمالی:
طبق روایات مشهور و آیات قرآن مانند؛ آیه اول سوره قمر، که به صورت فعل ماضی آمده و به قرینه آیه بعد از آن که خبر از تکذیب دشمنان لجوج داده، مسأله«شقّ القمر» به صورت اعجاز انجام گرفته و از نظر عقلی هم امر محالی نیست؛ زیرا با دلائل عقلى ثابت شده که خرق و تخریب در آسمان ها کاملاً ممکن است.
پاسخ تفصیلی:
طبق روایات مشهور که بعضى ادعاى تواتر آن را نیز کرده اند: «مشرکان نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمدند و گفتند: اگر راست مى گوئى و تو پیامبر خدائى، ماه را براى ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را بکنم، ایمان مى آورید؟ عرض کردند: آرى ـ و آن شب، شب چهاردهم ماه بود ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواسته اند به او بدهد، ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) آنها را یک یک صدا مى زد و مى فرمود: ببینید»!.(1)
گرچه بعضى از کوتاه نظران اصرار دارند این معجزه را توجیه کنند که از صورت یک خارق العاده خارج شود، چنانکه گفته اند: آیه (قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت)؛ «اقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(2)، از آینده خبر مى دهد، و مربوط به «اشراط ساعت»، یعنى حوادث قبل از قیامت است، ولى قرائن متعددى در آیه وجود دارد که تأکید بر وقوع یک اعجاز مى کند، از جمله ذکر این موضوع به صورت «فعل ماضى» که نشان مى دهد «شق القمر» واقع شده است، همان گونه که نزدیکى رستاخیز با ظهور آخرین پیامبر نیز تحقق یافته.
به علاوه اگر سخن از معجزه نباشد، هیچ تناسبى با نسبت «سحر» به پیامبر(صلى الله علیه وآله) که در آیه بعد آمده است ندارد، و همچنین با جمله «وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»(3) که خبر از تکذیب آنها مى دهد، هماهنگ نیست.
افزون بر اینها، روایات فراوانى در کتب اسلامى در زمینه وقوع ان اعجاز نقل شده، که در حد شهرت یا تواتر است و لذا قابل انکار نمى باشد.
در اینجا به گفتارى از «فخر رازى» و «طبرسى»، دو مفسر معروف اهل سنت و شیعه اشاره مى کنیم، «فخر رازى» مى گوید: «عموم مفسران معتقدند، مراد از آیه این است که ماه شکافته شد، و روایات صحیحى نیز بر این معنى دلالت مى کند و امکان عقلى آن نیز جاى تردید نیست، و از سوى دیگر، پیامبر صادق(صلى الله علیه وآله) از آن خبر داده، بنابراین باید آن را پذیرفت، اما داستان عدم خرق و التیام در افلاک (طبق عقیده ابطال شده بطلمیوسى) مطلبى بى اساس و غیر علمى است؛ چرا که با دلائل عقلى ثابت شده که خرق و تخریب در آسمان ها کاملاً ممکن است.
مرحوم «طبرسى» نیز در «مجمع البیان» مى گوید: «مفسران این آیه را مربوط به معجزه «شق القمر» در زمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى دانند، سپس تنها کسانى را که در جهت مخالف این عقیده نام مى برد «عطا» و «حسن» و «بلخى» است که با بى اعتنائى از قول آنها مى گذرد».
بعضى نقل کرده اند: «حذیفه» صحابى مشهور، داستان «شق القمر» را در حضور جمع کثیرى در مسجد «مدائن» نقل کرد و هیچ کس بر او ایراد نگرفت، با این که بسیارى از حاضران، عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) را درک کرده بودند» (این حدیث را درّ المنثور و قرطبى در ذیل آیه مورد بحث آورده اند).
بنابراین حق این است که: مسأله «شقّ القمر» به صورت اعجاز انجام گرفته و آیات قرآن، شواهد روشنى بر این امر در بر دارد، چه خوب بود آنها در آن اعتقاد نادرست تجدید نظر مى کردند، تا بدانند که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز معجزات و خوارق عادتى داشته و اگر آیاتى از قرآن آن را نفى مى کند، اشاره به «معجزات اقتراحى» است که گروهى بهانه جو مطرح مى کردند، نه قصد پذیرش حق داشتند و نه بعد از انجام آن تسلیم حق مى شدند، ولى معجزاتى که براى تحقیق حقیقت مطالبه مى شد، از سوى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) انجام مى گرفت، و شواهد فراوانى بر این امر در تاریخ زندگى آن حضرت وجود دارد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.