ايمان آوردن «آسيه» و نحوه شهادتش

ماجرای ایمان آوردن «آسیه» همسر فرعون و شهادتش چگونه بود؟

«آسيه» همسر فرعون در جريان مبارزه ساحران با حضرت موسي(ع) كه به شكست آنها انجاميد مخفيانه به آن حضرت ايمان آورد اما فرعون از ايمان او آگاه شد و او را مورد شكنجه قرار داد. آسيه به جاي آنكه از وسايل عيش و نوش مادى استفاده كند انواع رنج ها و مشقّت ها را تحمل كرد و جان شيرين خود را در بحبوحه جوانى نثار محبوب خود نمود.

آسیه همسر فرعون

آسیه که بود؟

«آسیه» همسر فرعون و دختر«مزاحم»، با دیدن معجزه موسى(ع) در مقابل ساحران، به موسى(ع) ایمان آورد لکن ایمان خود را مکتوم مى داشت. وقتی فرعون از ایمان او با خبر شد، بارها او را نهى کرد ولى او هرگز تسلیم نشد. سرانجام فرعون دستور داد دست و پاهایش را با میخ ها بسته، در زیر آفتاب سوزان قرار دهند و سنگ عظیمى بر سینه او بیفکنند، آسیه در آخرین لحظه هاى عمر، دعایش این بود: «پروردگارا! براى من خانه اى در بهشت، در جوار خودت بنا کن و مرا از فرعون و اعمالش رهائى بخش و مرا از این قوم ظالم نجات ده»!.

ماجرای تولّد حضرت موسى(ع)

چگونه حضرت موسى(علیه السلام) هنگام توّلد از دست جلادان فرعون نجات پیدا کرد؟

دستگاه فرعون، برنامه وسیعى براى کشتن نوزادان پسر بنى اسرائیل ترتیب داده بود. هنگامى که موسى(ع) تولد یافت، خداوند پیامبرش را به صورتی معجزه آسا نجات داد و به مادرش الهام کرد کودک را به نیل بسپارد. کاهنان نیز پیش بینی کردند که انسانی از نیل خواهد آمد که آب دهانش موجب شفای بیماری دختر فرعون است. وقتی حضرت موسی(ع) را از آب گرفتند مهرش در دل آسیه جای گرفت و خواست او را به عنوان فرزند نگه دارد و علاوه بر آن شفا یافتن دختر فرعون دلیلی مضاعف برای آسیه شد تا با قتل او مخالفت کند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الرضا عليه السلام :

«ان المحرم هو الشهر الذي کان اهل الجاهلية فيما مضي يحرمون فيه الظلم و القتال لحرمة فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها و لا حرمة نبيها لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته و سبوا نساءه‏»

امالى صدوق، ص 112