گَر مى نخورم علم خدا جهل بود!
آیا علم خداوند با اختیار انسان منافات دارد؟
خداوند از ازل می دانست که فلان جانی در لحظه ای معین دست به جنایت می زند. بنابراین هرگاه فرد جنایتکار دست به جنایت نزند، در این صورت به اصطلاح علم خداوند خلاف از آب در می آید و به قول خیام:
مى خوردن من حق ز ازل مى دانست *** گر مى نخورم علم خدا جهل بود
به عبارت دیگر، خداوند پیش از آن که بشر را خلق کند، از کردار جانیان و جرم مجرمان و میخوارگى میگساران و خونریزى سفّاکان آگاه و مطّلع بود و مى دانست چه شخصى، در چه لحظه اى، چه کارى را انجام خواهد داد؟ در این صورت براى هیچ فردى از آن کار و کردارى که از پیش، خدا مى دانست چاره و گریزى نیست و نمى تواند خلاف آن را انجام دهد، زیرا اگر انجام ندهد، علم خداوند برخلاف واقع مى شود و به اصطلاح علم او «جهل» مى گردد. این مطلب با اختیاری بودن اعمال انسان چگونه سازگار است؟
علم ازلی خداوند به اعمال ما، با مختار بودن انسان منافات ندارد. حتی جبریون نیز آدمکشی و میگساری و ... را بر اساس اراده شخص دانسته و او را شایسته مجازات می دانند. انسان در برخی امور مانند گردش خون و تولّد و مرگ اختیار ندارد و در برخی امور مانند برداشتن چاقو و نوشیدن و خوردن اختیار دارد و هر یک از افعال ما با خصوصیّتى که در خارج دارد براى خداوند از ازل معلوم بوده است، یعنى خداوند از نخست مى دانست که فعل معیّنى در لحظه خاصّى با کمال اختیار و آزادى از ما سر مى زند.