ماجرای امام حسن(ع) و مرد روغن فروش؟!

ماجرای امام حسن(عليه السلام) و مرد روغن فروش در راه حج از چه قرار بود؟

امام حسن(ع) در مسير حج با اين كه داراي مركب بودند اما غالبا اين مسير را پياده طي مي كردند. در يكي از مسافرت ها، پاي حضرت ورم كرد و حضرت به يكي از يارانش پولي داد تا كمي جلوتر روغني را از شخصي تهيه كند و بياورد. او هم رفت و با دادن پول روغن را گرفت و به امام داد. روغن فروش كه خود از ياران امام بود خدمت امام رسید و از امام خواست دعا کند فرزندی که در راه دارد يكي از شيعيان امام گردد؛ حضرت فرمودند: خدا به تو فرزندي داد كه شيعه است و ما را دوست دارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

يا دِعْبِلُ! اُحِبُّ اَنْ تُنْشِدَنى شِعْراً فَاِنَّ هذِهِ الا يّامَ اَيّامُ حُزْنٍ کانتْ عَلَينا اَهْلِ الْبَيْتِ عليهم السّلام .

اى دعبل ! دوست دارم که برايم شعرى بسرايى و بخوانى ، چرا که اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمى است که بر ما خاندان رفته است .

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567