ماجرای حوأب در متون تاریخی
ماجرای حوأب در متون تاریخی چگونه آمده است؟
وقتی لشگر جمل به آبگاه حوأب رسید، سگ های حوأب برعایشه پارس کردند. عایشه پرسید اینجا کجاست؟ گفتند: حوأب. عایشه گفت مرا برگردانید. از رسول خدا(ص) شنیدم که به زنان خود می گفت: «روزی را می بینم که سگهای حوأب به یکی از شما زنان پارس می کند، حمیرا مبادا تو باشی». عبدالله بن زبیر عده ای از اعراب بیابانگرد را آورد و آنان به دروغ سوگند یاد کردند که اینجا حوأب نیست.