پاسخ اجمالی:
وقتی لشگر جمل به آبگاه حوأب رسید، سگ های حوأب برعایشه پارس کردند. عایشه پرسید اینجا کجاست؟ گفتند: حوأب. عایشه گفت مرا برگردانید. از رسول خدا(ص) شنیدم که به زنان خود می گفت: «روزی را می بینم که سگهای حوأب به یکی از شما زنان پارس می کند، حمیرا مبادا تو باشی». عبدالله بن زبیر عده ای از اعراب بیابانگرد را آورد و آنان به دروغ سوگند یاد کردند که اینجا حوأب نیست.
پاسخ تفصیلی:
ماجرای حوأب در متون تاریخی از این قرار است که :
وقتی لشگر جمل به آبگاه حوأب رسید، سگ های حوأب برعایشه پارس کردند.
عایشه به محمد بن طلحه گفت: اینجا کجاست؟
محمّد گفت: اینجا حوأب است.
عایشه گفت مرا برگردانید.
محمّد گفت: برای چه ؟
عایشه گفت: از رسول خدا شنیدم که به زنان خود می گفت: روزی را می بینم که سگهای حوأب به یکی از شما زنان پارس می کند، حمیرا مبادا تو باشی!
محمد بن طلحه گفت: خدایت رحمت کند، پیش برو و این سخن را رها کن.
عبدالله بن زبیر پیش آمد و گفت آبگاه حوأب را اوّل شب پشت سر گذاشتیم. عبدالله عده ای از اعراب بیابانگرد را آورد ، آنان به دروغ سوگند یاد کردند که اینجا حوأب نیست. این سخن نخستین گواهی است که در اسلام به دروغ گفته شد.(1)
در روایات دیگر توجیه کنندگان و فریب دهندگان ام المؤمنین طلحه و زبیر هستند که حوأب بودن حوأب را کتمان می کنند و حدود 40 - 50 نفر- بر اساس اختلاف روایات- از بادیه نشینان را با پول اجیر کردند تا آنها شهادت دهند که اینجا حوأب نیست. وقتی عایشه بر عزم خود برای باز گشت - با خواباندن شترش – تأکید می کند، ابن زبیر فضا را عوض می کند و به دروغ فریاد بر می آورد؛ خود را نجات دهید. خود را نجات دهید که علی بن ابیطالب به شما نزدیک شده است. و اینگونه فرصت فکر و بازگشت را با فریب و هیاهو از عایشه می گیرند. (2)خبر حوأب در منابع دیگری هم با اندکی اختلاف آمده است.(3)
ناصر الدین آلبانى پس از گزارش حدیث «سگان حوأب» نوشته است: به راستى که این حدیث، داراى سند درست است و در متن آن، ایرادى نیست. نهایت اشکالى که در آن به چشم مى خورد، این است که عایشه، آن گاه که دانست در منطقه حوأب است، مى بایست باز مى گشت و این حدیث، دلالت دارد بر این که او بازنگشت؛ ولى این امر در شأن اُمّ المؤمنین نیست که به وى نسبت داده شود. (4)
در پاسخ می گوییم: شایسته نیست درباره افرادى که نزدشان محترم اند، غلو کنند تا آن جا که آنان را هم تراز امامان معصوم اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) ( مصادیق آیه تطهیر) قرار دهند. ما تردید نداریم که بیرون آمدن عایشه، از اصل، خطا بود و از این رو ، وقتى تصمیم به بازگشت گرفت که فهمید خبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سرزمین حوأب، تحقّق یافته است؛ لیکن زبیر او را قانع ساخت تا از بازگشت، صرف نظر کند؛ ولى ما تردید نداریم که زبیر نیز در این کار، خطاکار بود.
عقل سلیم به طور قطع، حکم مى کند که ناچار باید یکى از دو گروه جنگ جمل - که صدها کشته در میان آنان به جا ماند - محکوم شوند و بى تردید، عایشه به ادلّه فراوان و روشن، خطاکار بود. یکى از ادلّه، «پشیمانى» وى از شورش بود و این پشیمانی، شایسته فضایل و کمالات وى است و دلالت دارد که اشتباه او قابل بخشش است.(5)
از این سخن روشن می شود که شیعه و اهل سنّت، بر خطاى عایشه در شعله ور ساختن جنگ جمل، اتّفاق نظر دارند تا آن جا که شخصى مانند آلبانى نیز آن را پذیرفته و بدان تسلیم شده است. البته توجیه او براى خطاى عایشه، خالى از اشکال نیست.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.