پاسخ اجمالی:
آیات 35 و 36 سوره بقره، عصمت آدم(ع) را نقض نمی کنند. در این باره تفاسیر و توضیحات متعددی وارد شده است. از میان این تفاسیر به نظر می رسد صحیح ترین شان همان است که گفته شود نافرمانی آدم(ع) نوعی ترک اولی بوده که ناقض عصمت ایشان نیست. درباره آیه 121 سوره طه نیز که در آن به «عصیان» آدم اشاره شده، می توان همین معنای «ترک اولی» را درباره آن محتمل دانست علاوه بر اینکه حتی از لحاظ لغت نیز، مخالف با امر مستحب نیز «عصیان» به شمار می آید و لزومی ندارد که هر گونه «عصیان» به معنای گناه باشد.
پاسخ تفصیلی:
در آیات 35 و 36 سوره بقره درباره حضرت آدم و همسرش چنین آمد است که: «وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ* فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ»؛ (و گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از [نعمت هاى] آن از هر جا مى خواهيد گوارا بخوريد [اما] نزديک اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد* پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند بيرون كرد. و [در اين هنگام] به آنها گفتيم: «همگى [به زمين] فرود آييد! در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود. و براى شما در زمين، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهره بردارى خواهد بود).
ممکن است از ظاهر این آیات این شائبه به ذهن برسد که حضرت آدم(علیه السلام) با نادیده گرفتن دستور الهی و نزدیک شدن به آن درخت مورد اشاره مرتکب گناه شده است و اینگونه اصل کلی عصمت انبیای الهی نقض می شود. با این حال می توان با تأمل بیشتر در این آیه و دیگر آیات قرآن و سخنان معصومین(علیهم السلام) برداشتی صحیح و مخالف این فرض نادرست از این آیات داشت و به این موضوع پی برد که عمل سرزده از سوی حضرت آدم(ع) ماهیتی متفاوت با ظاهرش دارد. چرا که آدم(علیه السلام) با توجّه به مقامى كه خدا در آيات 30 و 31 همین سوره درباره اش بیان کرده(1) مرتبه و شأن بسیار والايى از نظر معرفت و تقوا داشت. او نماينده خدا در زمين و معلم فرشتگان بود و مسجود ملائكه بزرگ خدا گرديد. اين آدم با اين امتيازات مسلما گناه نمى كند. به علاوه مى دانيم او پيامبر بود و هر پيامبرى معصوم است.
تفسیرهای مختلف در تبیین حقیقت لغزش آدم(ع)
با این حال در تبیین حقیقت آن عملی که موجب لغزش آدم(علیه السلام) شد، سه تفسیر وجود دارد که مکمل يكديگرند:
1. آنچه آدم مرتكب شد «ترک اولى» و يا به عبارت ديگر «گناه نسبى» بود نه «گناه مطلق». گناه مطلق گناهانى است كه از هر كس سر زند گناه است و درخور مجازات. مانند شرک و كفر و ظلم و تجاوز. اما گناه نسبى آن است كه گاه بعضى اعمال مباح و يا حتى مستحب درخور مقام افراد بزرگ نيست. آنها بايد از اين اعمال چشم بپوشند و به كار مهم تر پردازند. در غير اين صورت ترک اولى كرده اند. مثلا نمازى را كه ما مى خوانيم قسمتى از آن با حضور قلب و قسمتى بى حضور قلب مى گذرد. این نماز درخور شأن ماست اما اين نماز هرگز درخور مقام شخصى همچون پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و یا حضرت على(علیه السلام) نيست. او بايد سراسر نمازش غرق در حضور در پيشگاه خدا باشد و اگر غير اين كند اگرچه حرامى مرتكب نشده اما ترک اولى كرده است. آدم(علیه السلام) نيز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلكه «مكروه» بود.
2. نهى خداوند در اينجا نهى ارشادى است. يعنى همانند دستور طبيب است كه مى گويد فلان غذا را نخور كه بيمار مى شوى. خداوند نيز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخورى از بهشت بيرون خواهى رفت و به درد و رنج خواهى افتاد. بنابراين آدم(علیه السلام) مخالفت فرمان خدا نكرد بلكه مخالفت نهى ارشادى كرد.
3. اساسا بهشت جاى تكليف نبود. بلكه دورانى بود براى آزمايش و آمادگى آدم براى آمدن در روى زمين و اين نهى تنها جنبه آزمايشى داشت.(2)
مراد از «بهشت» در آیه کریمه، دقیقا کجا بود؟
در تبیین نگاه و نظری متفاوت با تفسیر پیش گفته از آیه باید به این نکته نیز توجه داشت که گرچه همان طور که گفتیم در برخی تفاسیر این بهشت همان بهشت موعود نيكان و پاكان دانسته شده، ولى ظاهر اين است كه آن بهشت نبود بلكه يكى از باغ هاى پر نعمت و روح افزاى يكى از مناطق سرسبز زمين بوده است. زيرا: اولا بهشت موعود قيامت نعمت جاودانى است كه در آيات بسيارى از قرآن به اين جاودانگى بودنش اشاره شده و بيرون رفتن از آن ممكن نيست. ثانيا ابليس آلوده و بى ايمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود. در آنجا نه وسوسه هاى شيطانى وجود دارد و نه نافرمانى خدا. ثالثا در رواياتى كه از طرق اهل بيت(علیهم السلام) به دست ما رسيده اين موضوع صريحا آمده است. يكى از راويان حديث مى گويد از امام صادق(علیه السلام) راجع به بهشت آدم(علیه السلام) پرسيدم. امام(ع) در جواب فرمود: «جَنَّةٌ مِنْ جَنَّاتِ الدُّنْيَا تَطْلُعُ عَلَيْهِ فِيهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ كَانَتْ مِنْ جَنَّاتِ الْخُلْدِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَدا»(3)؛ (باغى از باغ هاى دنيا بود كه خورشيد و ماه بر آن مى تابيد و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بيرون رانده نمى شد.(4)
تفسیر صحیح تر کدام است؟
به نظر می رسد تفسير اول که عمل آدم(علیه السلام) را یکی «ترک اولی» می داند، صحيح تر از دیگر تفاسیر این آیه باشد. زيرا در کنار ایرادی که به تفسیر سوم وارد شد، این اشکال به تفسیر دوم نیز وارد می شود که نهى ارشادى، احتياج به آمرزش و غفران ندارد در حالى كه آدم(ع) بعد از خوردن از شجره ممنوعه همان طور كه در آيه 23 سوره اعراف می خوانیم:«قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ»؛ ([آدم و همسرش حوا] گفتند: پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى از زيان كاران خواهيم بود)، از خداوند تقاضاى غفران و آمرزش كرد. به علاوه دوران بهشت همان طور كه در ادامه بیشتر توضیح خواهیم داد، دورانی تعليماتى براى آدم محسوب مى شد. دوران آشنايى با تكاليف و امر و نهى پروردگار و دوران شناختن دوست از دشمن و دوران ديدن نتيجه عصيان و مخالفت فرمان خدا و قبول وسوسه هاى شيطان و مى دانيم كه نهى ارشادى در حقيقت تكليف نيست و مسئوليت نمى آورد.(5)
به هر حال از آيات قرآن استفاده مى شود كه آدم براى زندگى در روى زمين، یعنی همين زمين معمولى آفريده شده بود ولى در آغاز خداوند او را ساكن بهشت كه - همان طور که بیان شد - يكى از باغ هاى سرسبز پر نعمت اين جهان بود ساخت. محيطى كه در آن براى آدم هيچ گونه ناراحتى وجود نداشت.
شايد علت اين جريان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمين هيچ گونه آشنايى نداشت و تحمل زحمت هاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود و از چگونگى كردار و رفتار در زمين بايد اطلاعات بيشترى پيدا می کرد. بنابراين مى بايست مدتى كوتاه تعليمات لازم را در محيط بهشت ببيند و بداند زندگى روى زمين توأم با برنامه ها و تكاليف و مسئوليت ها است كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.
و نيز بداند هر چند او آزاد آفريده شده اما اين آزادى به طور مطلق و نامحدود نيست كه هر چه خواست انجام دهد بلکه او مى بايست از پاره اى از اشياء روى زمين چشم بپوشد. و نيز لازم بود بداند چنان نيست كه اگر خطا و لغزشى دامنگيرش شود درهاى سعادت براى هميشه به روى او بسته مى شود. نه؛ او مى تواند بازگشت كند و پيمان ببندد كه بر خلاف دستور خدا عملى انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمت هاى الهى بازگردد.
اينها مطالبى بود كه هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آينده خود به آن احتياج داشتند بنابراين شايد علت اينكه آدم در عين اينكه براى خلافت زمين آفريده شده بود مدتى در بهشت درنگ مى كند و دستورهايى به او داده مى شود جنبه تمرين و آموزش داشته باشد.(6)
راه نفوذ و رخنه شیطان
درباره رخنه و نفوذ شیطان و پدید آمدن مقدمه این لغزش شیطان باید گفت که شیطان براى رسيدن به اين هدف، بهترين راه را اين ديد كه از عشق و علاقه ذاتى انسان به تكامل و ترقى و «زندگى جاويدان» استفاده كند و هم عذر و بهانه اى براى مخالفت فرمان خدا براى آدم(علیه والسلام) و حوا بتراشد. لذا نخست به آدم(ع) و همسرش گفت: (خداوند شما را از اين درخت نهى نكرده جز اينكه اگر از آن بخوريد يا فرشته خواهيد شد و يا عمر جاويدان پيدا مى كنيد)؛ «وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ».(7) به اين ترتيب، فرمان خدا را در نظر آنان به گونه ديگرى جلوه داد و اين طور مجسم كرد كه نه تنها خوردن از «شجره ممنوعه» زيانى ندارد بلكه موجب عمر جاويدان و يا رسيدن به مقام و درجه فرشتگان خواهد شد.
شاهد اين سخن عبارتی است كه در آیه 120 سوره طه از قول ابليس مى خوانيم: «يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى»؛ (اى آدم آیا مى خواهى تو را به زندگى جاويدان و فرمان روايى كهنگى ناپذير راهنمايى كنم)؟ در روايتى كه در تفسير نور الثقلین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده چنين مى خوانيم كه: (شيطان به آدم گفت اگر شما از اين درخت ممنوع بخوريد، هر دو فرشته خواهيد شد و براى هميشه در بهشت مى مانيد و گرنه شما را از بهشت بيرون مى كنند)؛ «فَجَاءَهُ إِبْلِيسُ فَقَالَ إِنَّكُمَا إِنْ أَكَلْتُمَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ الَّتِي نَهَاكُمَا اللَّهُ عَنْهَا صِرْتُمَا مَلَكَيْنِ وَ بَقِيتُمَا فِي الْجَنَّةِ أَبَداً وَ إِنْ لَمْ تَأْكُلَا مِنْهَا أَخْرَجَكُمَا اللَّهُ مِنَ الْجَنَّة».(8) آدم با شنيدن اين سخن در فكر فرو رفت اما شيطان براى اينكه پنجه هاى وسوسه خود را بيشتر و محكمتر در جان آدم و حوا فرو برد (سوگندهاى شديدى ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم)؛ «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ».(9)
آدم كه هنوز تجربه كافى در زندگى نداشت و گرفتار دام هاى شيطان و خدعه و دروغ و نيرنگ نشده بود و نمى توانست باور كند كسى اين چنين قسم دروغى ياد كند و چنين دام هايى بر سر راه او بگذارد، سرانجام تسليم فريب شيطان شد و با ريسمان پوسيده مكر و خدعه او براى به دست آوردن آب حيات و ملک جاويدان به چاه وسوسه هاى ابليس فرو رفت و نه تنها آب حيات به دستش نيامد بلكه در گرداب نافرمانى خدا افتاد.(10)
آیه 121 سوره طه و نسبت دادن «عصیان» به آدم(ع)
آیه ای دیگر از قرآن که ظاهری متناقض با موضوع عصمت آدم(علیه السلام) دارد، آیه 121 سوره طه است که در بخشی از آن می خوانیم: «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»؛ (آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و از پاداش او محروم شد). درباره این آیه می گوییم که اگرچه عصيان در عرف امروز معمولا به معنى گناه مى آيد ولى در لغت به معنى خارج شدن از اطاعت و فرمان است اعم از اينكه اين فرمان فرمانی وجوبى باشد يا مستحب.(11) بنابراين به كار رفتن كلمه عصيان لزوما به معناى ترک واجب يا ارتكاب حرام نيست بلكه مى تواند ترک يک امر مستحب يا ارتكاب مكروه باشد.(12)
در احاديث اسلامى نيز احيانا اطلاق معصيت بر مخالفت مستحبات شده است. در حديثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانيم كه درباره نمازهاى نافله روزانه فرمود: «وَ إِنَّمَا هَذَا كُلُّهُ تَطَوُّعٌ وَ لَيْسَ بِمَفْرُوضٍ... وَ لَكِنَّهَا مَعْصِيَةٌ لِأَنَّهُ يُسْتَحَبُّ إِذَا عَمِلَ الرَّجُلُ عَمَلًا مِنَ الْخَيْرِ أَنْ يَدُومَ عَلَيْهِ»(13)؛ (اينها همه مستحب است و واجب نيست... و هر كس آن را ترک كند معصيت كرده زيرا مستحب است انسان هنگامى كه كار خيرى را انجام مى دهد كارش تداوم داشته باشد).(14) علاوه بر آن، توضیحاتی که درباره ترک اولی بودن عمل آدم(ع) و یا ارشادی بودن نهی خدا از نزدیک شدن به شجره پیش از این گفتیم در اینجا نیز قابل طرح است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.