پاسخ اجمالی:
خداوند مىفرمايد: «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ لا يَأْتيهِ الباطِلُ مِنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ»؛ (به راستى آن كتابى ارجمند است. از پيش رويش و از پشت سرش باطل به سويش نمىآيد. وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده [صفات]). دلالت اين آيه، از «آیه حفظ» صريحتر است؛ چه آنكه خداوند وعده كرده است كه قرآن را از تباه شدن حفظ كند و سلامت آنرا از گزند روزگار ضمانت نمايد. بارى قرآن مصون و محفوظ و با سلامت تمام را ه خود را به پيش مىگشايد و طى مىكند.
پاسخ تفصیلی:
آیه «نفى باطل از قرآن»
خداوند مىفرمايد: «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ لا يَأْتيهِ الباطِلُ مِنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ»(1)؛ (به راستى آن كتابى ارجمند است. از پيش رويش و از پشت سرش باطل به سويش نمىآيد. وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده [صفات]). دلالت اين آيه، از آيه پيشين (إِنّا لَهُ لَحافِظونَ) صريحتر است؛ چه آنكه خداوند وعده كرده است كه قرآن را از تباه شدن حفظ كند و سلامت آنرا از گزند روزگار ضمانت نمايد. بارى قرآن مصون و محفوظ و با سلامت تمام را ه خود را به پيش مىگشايد و طى مىكند.
باطل در اين آيه «لا يَأْتيهِ الباطِلُ مِنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» به معناى فساد و تباهى است؛ يعنى فساد يا نقض نه در حال حاضر و نه در آينده عارض قرآن نخواهد شد؛ زيرا قرآن از جانب خداوند داناى حكيم نازل شده و حكمت خداوند اقتضا نموده است كه حفظ و حراست آنرا براى هميشه، وبه جاودانگى اسلام، تضمين كند.
واژه «حميد» در آيه شريفه به اين معناست كه خداوند همواره بر كارهايش ستايش مىشود و خلف وعده نخواهد كرد. پيش از آيه فوق اين آيه آمده است «وَإِمّا يَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ»(2)؛ (اگر دمدمهاى از شيطان تو را از جاى در آورد، پس به خدا پناه ببر). از اين آيه چنين حاصل مىشود كه پيامبر از امكان ابطال شريعت خود بهدست فسادپيشگان ـ در حال حيات يا پس از وفات خود ـ سخت بيمناك بود. چنانكه در آيه شريفه «أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللهَ شَيْئآ»(3)؛ (آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده خود برمىگرديد؟ و هركس از عقيده خود باز گردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمىرساند) به بقاى اسلام و تضمين به سلامت آن از كيد دشمنان اشاره شده است.
خصم(محدث نوری) خود اعتراف دارد كه مطلق تغيير در قرآن باطل شمرده شده و با ظاهر آيه ياد شده منافات دارد. جز آنكه مدعى است كه مقصود، اين معنا نيست بلكه مقصود از باطل بطلانى است كه از تناقض احكام و اخبار قرآن بهدست مىآيد.(4)
در پاسخ به اين اشكال بايد بگوييم: گويا مدعى به موضع «لا يَأْتيهِ الْباطِل» توجه نكرده است؛ زيرا باطلى كه ممكن است به قرآن راه پيداكند، توسط تحريف كنندگان [و از ميان پيروان قرآن] قابل انجام است؛ همانان كه قرآن را پارهپاره مىسازند.(5) اما تناقض و تكاذب احكام و اخبار قرآن باطلى است كه از داخل قرآن امكان سربرآوردن دارد، كه آيه «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اخْتِلافآ كَثيرآ»(6)؛ (اگر از جانب غير خدا بود قطعآ در آن اختلاف بسيارى مىيافتند) آنرا هم نفى كرده است و بدين علت است كه مفسران بالاتفاق مىگويند: صريحترين آيه بر نفى احتمال تحريف قرآن، آيه نفى باطل است. به استناد اين آيه، هرگز دست تغيير دهندهاى به قرآن راه نمىيابد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.