پاسخ اجمالی:
اولا: ادعای راه افتادن جنگی خانمان سوز توسط آن امام ادعایی بی اساس است و قیام ایشان با حداقل جنگ و بیشتر با تکیه بر تشنگی بشر به صلح و عدالت و تبلیغ ها و اتمام حجت های خود امام و یارانش به ثمر می نشیند. چرا که حرکت تکاملی تاریخ و آموزه های دینی راجع به آینده به ما می گوید که در عصر او سطح عقل عمومی و دانش بشری به میزان بسیار زیادی گسترش می یابد.
ثانیا: اگرچه در آن زمان اسلام با تبليغ منطقى و پی گير از طرف اكثريت قاطع مردم جهان پذيرفته خواهد شد، اما باز هم همه ادیان از بین نمی روند و گروهی هنوز متدین به ادیان دیگر باقی می مانند. زیرا آن حضرت دنبال تحمیل دین اسلام با خشونت و زور بر همگان نخواهد بود.
ثالثا: ما شیعیان معتقدیم که قیام جهانی حضرت ولی عصر(عج) نه تنها نابود کننده تمدن بشری نیست، بلکه آن را تکمیل می کند. زیرا بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى و اين بر خلاف سنت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسانها است.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ به این سؤال را می توان از جنبه های مختلفی که در خود سؤال وجود دارد داد. در این سؤال ادعا شده است که امام زمان(علیه السلام) برای به ثمر رساندن انقلاب جهانی خود، جنگی تمام عیار و تخریبی راه خواهد انداخت اما این ادعا تا چه اندازه با عقاید حق شیعه واقعیات جهان انطباق دارد؟
نیاز به قوّه قاهره و جنگ در عصر ظهور؟
دقت در بحث های مربوط به موضوع تکامل جامعه بشری ما را به این نکته بسیار ظریف رهنمون می سازد که هر چه بشر در مسیر تکاملی خود جلوتر برود، ویژگی هایی در نهاد او پربارتر می گردد که بیشتر از گذشته زمینه را برای ظهور و انقلاب آن مصلح جهانی آماده می سازد. یکی از این ویژگی ها موضوع تکامل عقل بشر است. مسأله ای که در متون دینی همیشه به عنوان یکی از وظایف پیامبران الهی و مصلحان بزرگ دینی جوامع مورد تأکید قرار گرفته است.
در آیه 164 سوره آل عمران می خوانیم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»؛ (به یقین خدا بر مؤمنان منّت نهاد كه پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد قطعاً پیش از آن، در آشكارترین گمراهی بودند). در مضمونی شبیه به همین آیه کریمه نیز حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) در حدیثی می فرماید: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّته»(1)؛ (خداوند هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تكمیل خرد، مبعوث نفرمود و خرد او بالاتر از عقول امّت وی است). بنابراین موضوع تکامل عقل بشری حقیقتی مسلم و مورد تأیید و پذیرش ادیان الهی است.
این تکامل در آخرالزمان و هنگام ظهور آن مصلح جهانی به این معنا خواهد بود که بشر بعداز تجربه کردن دوره های مختلف تاریخی و متوسل شدن به مکاتب مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و ناکام شدن از همه آنها در مسیر رسیدن به سعادت، نهایتا به ميزانی برخوردار از قدرت تجزیه و تحلیل می شود که درک می کند نمی تواند به تنهایی و با تکیه کردن به صرف پیشرفت های مادی و تکنولوژیک، مسیر تکامل تمدنی خود را به سر منزل مقصود برساند و درب فهم همه حقایق جهان به سویش باز گردد و در این راه نیاز به دستگیری رهبری الهی دارد.
شاید مضمون این روایت امام باقر(علیه السلام) نیز همین باشد که فرمود: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم»(2)؛ (وقتی قائم ما قیام کند خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می دهد و از این طریق عقل آنان را جمع می کند و عقل های شان به کمال می رسد). در چنین وضعیتی مردم به حدی از بلوغ عقلی می رسند که از اختلاف و تشتت دست برمی دارند و بر تبعیت از دین حق با هم همراه می شوند.(3) با فرض این مسائل بدیهی است که نیاز امام زمان(علیه السلام) به قوه قاهره جنگ و استفاده از زور تا چه میزانی کم و حداقلی است.
بر همین اساس ما اعتقاد داریم که باور به ضرورت قیام رهبر و مصلحی جهانی در آخرالزمان باوری است که در آخر الزمان مورد تصدیق عمومی مردم جهان قرار خواهد گرفت. پدید آمدن تحولات تاریخی مهمی هم چون رنسانس در قرون وسطی، انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789، انقلاب ضد برده داری در 1848، انقلاب کمونیستی در سال 1917 و انقلاب های ضداستعماری ملت های آزادی خواه در قرن بیستم و... همگی نشان از خواست عمومی بشر برای زندگی در شرایطی عادلانه و صلح آمیز دارد. به خصوص در قرون اخیر و با تشکیل مجامع جهانی، تنظیم اعلامیه حقوق بشر و درگرفتن صحبت هایی راجع به ضرورت خلع سلاح جهانی، بشر پیش از گذشته نیازش را به پدید آمدن صلح در جهان متبلور ساخته است. با این اوصاف گرچه طرف دارى از صلح هنوز مانند بسيارى از خواست هاى ديگر بشر از حدود آرزو، فراتر نرفته و همه جا به عنوان يک شعار مورد استفاده قرار مى گيرد و حتى آتش افروزان جنگ آن را يدک مى كشند، ولى به هر حال اين وضع نشان مى دهد يک «تشنگى عمومى» نسبت به «آب حيات صلح و عدالت» همگان را فرا گرفته و به راستى توده هاى مردم جهان آن را به عنوان پايه اصلى براى پيشبرد همه برنامه ها مى طلبند.(4) امری که باز هم نشان می دهد نیاز آن عدالت گستر صلح طلب واقعی در قیام جهانی اش به جنگ تا چه اندازه ناچیز خواهد بود.
بنابراین حقایق ما اعتقاد داریم که بر خلاف پندار بعضى كوته فكران كه چنين مى پندارند که آن حضرت به هنگام قيامش بى مقدمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغين «آن قدر خون مى ريزد كه خون به ركابش مى رسد»، آن حضرت نخست به طريق رهبرى فكرى و روشنگرى در همه زمينه ها، مى پردازد. به تعبير رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى كند، آن چنان كه هر كس كمترين آمادگى براى پذيرا شدن منطقى آئين حق داشته باشد روشن شود و تنها كسانى باقى بمانند كه جز از طريق توسل به زور و خشونت اصلاح پذير نيستند. از قرائن روشن بر اين موضوع این است که مى دانيم روش او روش پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) است. او سيزده سال تمام در مكه به دعوت پنهان و آشكار مشغول بود و آنها كه پذيراى حق بودند گرد او را گرفتند ولى گردن كشان ياغى و زورمند كه اكثريت توده نادان را به دنبال خود مى كشانيدند در برابرش به پا خاستند و او به ناچار به مدينه آمد و با تشكيل حكومت اسلامى و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ايستاد و راه خود را به سوى يک دعوت عمومى گشود.
به هر حال روش آن حضرت در دعوت عمومی خود همانند جدش پيامبر(صلى الله عليه و آله) خواهد بود به اضافه اين كه - همان طور که گفتیم - در عصر او سطح عقل عمومی و نیاز به صلح و عدالت بسیار گسترش می یابد و توسّل به منطق ضرورت بيشترى دارد. البته همان گونه كه در برابر خشونت روزافزون گردن كشان زورگو خشونت لازم است و به هر حال چاره ای جز در گرفتن جنگی - و لو در حدود مشخص زمانی و مکانی - میان آن حضرت و زورگویان غیر قابل هدایت نیست.(5)
یکسان سازی اجباری عقاید!
ادعای دیگری که در این سؤال مسلم گرفته شده این است که آن حضرت در زمان ظهور خود عقاید همه مردم جهان را بالإجبار یک سان خواهد کرد. به نظر ما این نیز ادعایی بی دلیل است. شکی نيست كه آن حضرت در زمان ظهور و زمام داری شان نظامی توحیدی را در تمامی زمینه بنا خواهند گذاشت و مطمئنا در چنین وضعیتی پدید آمدن اختلافات مذهبى امکان پذیر نیست زيرا همين اختلاف براى بر هم زدن هر نوع وحدت كافى است. ولى نبايد ترديد به خود راه داد كه اين توحيد نه ممكن است اجبارى باشد و نه اجبار در آن منطقى است.
مذهب با قلب و روح آدمى سر و كار دارد و مى دانيم قلب و روح از قلمرو زور و اجبار بيرون است و دست كسى به حريم آن دراز نمى شود. به علاوه روش و سنّت پيامبر(صلى الله عليه و آله) چنان كه قرآن گواهى مى دهد بر اجبار نبوده كه: «لَا إكرَاهَ فِى الدّيِن».(6) لذا، همواره اسلام اهل كتاب را به عنوان يك اقليت سالم پذيرفته و از آنها مادام كه دست به تحريكاتى نزنند حمايت كرده است. با توجه به اين كه در دوران حكومت آن مصلح بزرگ، همه وسايل پيشرفته ارتباط جمعى در اختيار او و پيروان رشيد او است و با توجّه به اين كه اسلام راستين با حذف پيرايه ها كشش و جاذبه اى فوق العاده اى دارد به خوبى مى توان پيش بينى كرد كه اسلام با تبليغ منطقى و پی گير از طرف اكثريت قاطع مردم جهان پذيرفته خواهد شد و وحدت اديان از طريق اسلام پيشرو عملى مى گردد.
این حقیقت در روايات اسلامى نيز به روشنى ديده مى شود. مفضّل در ضمن حديثى طولانى از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل مى كند: «فَوَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ لَيُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَافُ وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ وَاحِداً كَمَا قَالَ جَلَّ ذِكْرُهُ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(7)؛ (به خدا سوگند اى مفضّل اختلاف از ميان اديان برداشته مى شود و همه به صورت يک آئين در مى آيد همان گونه كه خداوند عزّ و جلّ مى گويد: دين در نزد خدا تنها اسلام است).
ولى با اين همه نمى توان گفت كه اقلّيتهاى كوچكى از پيروان اديان آسمانى ديگر مطلقاً وجود نخواهد داشت چرا كه انسان داراى آزادى اراده است و اجبارى در چنين نظام حكومتى در كار نيست و امكان دارد افرادى بر اثر اشتباه يا تعصّب بر عقيده پيشين باقى بمانند. اگر چنين اقلّيّتى وجود داشته باشد به صورت يك اقلّيّت سالم و با حفظ شرايط «اهل ذمّه» مورد حمايت آن حكومت اسلامى خواهند بود و هیچ کس تلاشی برای یک دست کردن جبری عقیده آنها با اکثریت جامعه اسلامی نخواهد کرد.(8)
نابوی تمدن بشری هنگام ظهور!
ادعای از بین رفتن تمدن بشری در دوران ظهور نیز ادعایی بی اساس است. برعکس این ادّعا ما معتقدیم در آن دوران تمدن بشری به اوج شکوفایی علمی، فرهنگی، اقتصادی همه جانبه خواهد رسید. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً»(9)؛ (علم و دانش بيست و هفت حرف [بيست و هفت شعبه و شاخه] است تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف [بيست و پنج شاخه و شعبه] ديگر را آشكار مى سازد و در ميان مردم منتشر مى سازد و دو حرف را به آن ضميمه مى كند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد).
اين حديث به روشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى(عليه السلام) را مشخص مى سازد كه تحولى به ميزان بيش از 12 برابر نسبت به تمام علوم و دانش هايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريت اعطا شد پيش مى آيد و درهاى همه رشته ها و همه شاخه هاى علوم مفيد و سازنده به روى انسان ها گشوده مى شود و راهى را كه بشر طى هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مى پيمايد.
در زمینه های اقتصادی و برقرار شدن عدالت نیز می گوییم هنگامى كه نظام ظالمانه و پرتبعیض فعلی جهان دگرگون شود، نيروها براى استخراج منابع بی شمار زمين به كار مى رود و علم و دانش پيشرو در اختيار اين برنامه قرار مى گيرد و به سرعت منابع تازه اى كشف مى گردد و شكوفائى خاصّى به اقتصاد بشريّت مى بخشد. لذا در روايات مربوط به حكومت آن مصلح بزرگ اشارات پرمعنایى به اين توسعه اقتصادى ديده مى شود كه از هر گونه توضيح بى نياز است. برای مثال در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) درباره آن حضرت می خوانیم: «تَظْهَرُ لَهُ الْكُنُوزُ وَ يَبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ... فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا عُمِر»(10)؛ (حكومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجينه هاى زمين براى او ظاهر مى گردد و در سرتاسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت).(11)
با این توضیحات و درست در نقطه مقابل ادعایی که در این سؤال مطرح شده، ما شیعیان معتقدیم که قیام جهانی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها نابود کننده تمدن بشری نیست بلکه آن را تکمیل می کند. زیرا بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى و اين بر خلاف سنت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسانها است. پس دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حقّ و عدالت، ترقى و پيشرفت جامعه متوقف گردد و يا عقب نشينى كند. عقب گرد و گذشته گرایى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست. بنابراين قيام يک مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هيچ گاه سبب نمى شود كه جنبش ها و پیشرفت های صنعتى و ماشينى در شكل سالم و مفيدش برچيده يا متوقّف شود. ولى شکی نيست اين جنبش صنعتى و تكامل تكنولوژى الزاما بايد از يک صافى دقيق بگذرد تا جنبه هاى ناسالم و زيان بخش آن حذف گردد و سرانجام در مسير منافع انسان ها و صلح و عدالت بسيج شود. يک حكومت طرف دار حق و عدالت اين كار را حتما خواهد كرد.(12)
با این توضیحات و درست در نقطه مقابل ادعایی که در این سؤال مطرح شده، ما شیعیان معتقدیم که قیام جهانی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها نابود کننده تمدن بشری نیست بلکه آن را تکمیل می کند. زیرا بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى و اين بر خلاف سنت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسانها است. پس دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حقّ و عدالت، ترقى و پيشرفت جامعه متوقف گردد و يا عقب نشينى كند. عقب گرد و گذشته گرایى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست. بنابراين قيام يک مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هيچ گاه سبب نمى شود كه جنبش ها و پیشرفت های صنعتى و ماشينى در شكل سالم و مفيدش برچيده يا متوقّف شود. ولى شکی نيست اين جنبش صنعتى و تكامل تكنولوژى الزاما بايد از يک صافى دقيق بگذرد تا جنبه هاى ناسالم و زيان بخش آن حذف گردد و سرانجام در مسير منافع انسان ها و صلح و عدالت بسيج شود. يک حكومت طرف دار حق و عدالت اين كار را حتما خواهد كرد.
از نظر شما متشکریم