پاسخ اجمالی:
مراجعه به آیات قرآن نشان می دهد که خداوند هرگونه علم لازم را جهت تحقق اهداف والای بعثت به پیامبران داده است. محدوده این علوم نیز با توجه به محدوده و حوزه مأموریت آن پیامبر خاص، متفاوت است و مثلا پیامبر اسلام(ص) که رسالتی جاودان و جهانی داشته، از وسیع ترین حوزه علوم آگاهی داشته و از آنجا که دسترسی به این محدوده وسیع با وسایل و وسائط عادی علم آموزی امکان پذیر نبوده، از طریق غیب بسیاری از این علوم را از خداوند کسب می کرده است.
با این حال علوم انبیاء اختصاص به مسأله تشریع نداشته است و آنها علاوه بر علومى که مربوط به مساله نبوّت و تشریع بوده است داراى علوم دیگرى نیز بوده اند که به تناسب مرحله تاریخی و موضوع مأموریت شان شامل آگاهی از علوم و فنون مختلفی چون حکمت، تعبیر خواب، علم زره بافی و... می شده است.
منظور از آموزش «علم الأسماء» به آدم(ع) نیز نه صرفا نام های اشیاء بلکه حقایق عام و کلی امور عالم است.
پاسخ تفصیلی:
ضرورت احاطه علمی پیامبران بر بسیاری از مسائل
هدف از بعثت پیامبران تعلیم و تربیت و اجرای عدل و قسط در جامعه و هدایت مردم به توحید و یکتا پرستی و در نهایت کمال و سعادت انسان است. برای رسیدن به این هدف باید همه اسباب و وسائل ارشاد و هدایت در اختیار آنان باشد که از جمله آن نیاز پیامبران به علم کافی و لازم برای این کار بزرگ است. آيات متعددى از قرآن و روایات و همچنین حکم عقل گواهى مى دهد كه خداوند چنين علمى را در اختيار پيامبران و پيشوايان الهى قرار داده است. اصولا تكميل مقام رهبرى، آنهم يك رهبرى جهانى و همگانى، نياز به آگاهى بر بسيارى از مسائل كه از نظر ساير مردم مكتوم است، دارد، و اگر خداوند اين علم غيب را در اختيار فرستادگان و اوليايش نگذارد مقام رهبرى آنها تكميل نخواهد شد.(1)
با مراجعه به آیات قرآن روشن می شود که خدا علم لازم و کافی را جهت تحقق اهداف والای بعثت به آنها داده است. به عبارت دیگر امکان ندارد اینان نسبت به حکم و یا حق و یا وظیفه ای نا آگاه باشند. البته برای گرفتن جواب منتظر وحی می مانند، ولی بعد از دریافت وحی مجهولی در آن مورد برای آنها نمی ماند.(2)
به عنوان مثال قرآن درباره حضرت داوود(علیه السلام) می فرماید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الحِْكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ»(3)؛ (و خداوند، حكومت و دانش را به او بخشيد و از آنچه مى خواست به او تعليم داد). یا در مورد حضرت یوسف(ع) آمده «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا»(4)؛ (و هنگامى كه به بلوغ و قوّت رسيد، ما «حكم» [نبوّت] و «علم» به او داديم).
ضابطه مندی دایره علم انبیاء و ضرورت کسب علم از راه های غیبی
محدوده علم انبیاء در بین پیامبران متفاوت است و در بین آنها برخی دايره مأموريت آنها بسيار گسترده تر بوده است، چه از نظر زمان و چه از نظر مكان، مخصوصا در مورد رسالت پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) و امامت امامان(ع) اين مأموريت «جهانى» و «جاودانى» است، يعنى هم تمام روى زمين را شامل مى شود و هم تمام زمان ها را تا دامنه قيامت در بر مى گيرد. دلیل آن هم ساده است. به این مثال توجه کنید: كسى كه مثلا استاندار استانى باشد نمى تواند مأموريت خود را در آن استان بدون آگاهى از اوضاع مردم استان و امكانات منطقه و امتيازات و محروميت هاى آنها انجام دهد. با اين حال چگونه پيامبرى كه مبعوث به تمام مردم دنيا تا دامنه قيامت مى باشد ممكن است رسالت خويش را بدون آگاهى از وضع جهان تا آخرين روز مأموريتش انجام دهد؟! مسلم است كه آنها از طريق علوم معمولى نمى توانستند تمام اعصار و قرون را ببينند، يا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند، پس راهى جز از طريق علم غيب (به تعليم الهى) وجود نخواهد داشت.
از اين گذشته مأموريت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسان ها را شامل مى شده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است، اين گستردگى مأموريت نيز ايجاب مى كند كه اجمالا از اسرار درون مردم جامعه نيز آگاه باشند، اين همان چيزى است كه در روايات متعدد به صورت يك استدلال عقلى و نه يك حكم تعبدى منعكس است.
مثلا امام صادق(عليه السلام)، در حديثى به يكى از راويان اخبار بنام «عبدالعزيز الصائغ» مى فرمايد: «أَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ اسْتَرْعَى رَاعِياً وَ اسْتَخْلَفَ خَلِيفَةً عَلَيْهِمْ يَحْجُبُ عَنْهُ شَيْئاً مِنْ أُمُورِهِم»(5)؛ (آيا تو فكر مى كنى ممكن است خداوند سرپرستى بر بندگان خود بگمارد، و خليفه اى براى آنها قرار دهد و چيزى از امور و اسرار آنان بر وى مكتوم باشد؟!).
همين معنا به تعبير روشن ترى در حديثی از ابراهيم بن عمر آمده است که: امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ بِعَبْدٍ فِي بِلَادِهِ ثُمَّ يَسْتُرُ عَنْهُ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّه»(6)؛ (كسى كه گمان كند خداوند بنده اى را حجت خويش در زمين قرار داده، سپس تمام نيازهاى او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است).(7)
اطلاع پیامبران از سایر علوم
از آيات مختلف قرآن مجيد به خوبى استفاده مى شود كه جمعى از انبياى الهى، علاوه بر علومى كه مربوط به هدايت و تربيت خلق و حفظ نظام جامعه انسانى و رسانيدن آنها به اهداف نهايى آفرينش بوده است، داراى علوم ديگرى نيز بوده اند، كه موارد زير را مى توان ياد كرد.
الف. تعلم موسى از خضر:
در سوره كهف سرگذشت موسى و تعلم او از يك مرد الهى كه قرآن نام او را ذكر نكرده، ولى طبق قول معروف «خضر» بوده است، با تعبيرات بسيار ظريف و حساب شده ضمن 23 آيه بيان شده است (از آيه 60 تا 82 سوره كهف). اين ماجرا به خوبى نشان مى دهد كه موسى(عليه السلام) با اینکه به علم شریعت و هر آنچه برای هدایت انسانها نیاز بود آگاهی داشت، اما با نشانه اى كه در دست داشت به دنبال آن معلم الهى مى گشت تا از علوم دیگرى كه خدا به او تعليم داده بود بهره ببرد، و هنگامى كه بعد از يك ماجراى مفصل به او رسيد به بخشی از این علوم دست یافت، و از آن بالاتر خود خضر كه او هم از پيامبران بزرگ الهى بود به طور گسترده از اين علوم آگاهى داشت.(8)
ب. آگاهى داوود از تهيه وسيله دفاعى:
درباره حضرت داوود(علیه السلام) مى خوانیم: «وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوس لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِّنْ بَاْسِکُمْ فَهَلْ اَنْتُمْ شَاکِرُونَ»(9)؛ (و ساختن زره را بخاطر شما به او آموختیم، تا شما را در جنگ هایتان [از آسیب] حفظ کند؛ آیا شما شکرگزار [این نعمت هاى خدا] هستید؟). با اینکه تهیّه این وسیله دفاعى که در جنگ هاى آن زمان مهم و سرنوشت ساز بود چیزى نیست که اگر پیامبر از آن آگاه نباشد در دعوت مذهبى او خللى به وجود آید و ضرورتى ندارد كه پيامبر الهى مبتكر و ابداع كننده چنين موضوعى باشد؛ ولى داوود به فرمان الهى دست به ساختن چيز بى سابقه اى زد كه علم و آگاهى آن را از سوى خدا يافته بود و در میان بشر باقى ماند.(10)
ج. آگاهى يوسف از تعبير خواب:
درباره حضرت یوسف(علیه السلام) در آیات متعدّدى آمده است که او آگاهى فوق العاده اى از تعبیر خواب داشت. در یک جا پدرش به او بشارت مى دهد که پروردگارت تو را بر مى گزیند و علم تعبیر خواب به تو مى آموزد: «وَ کَذلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَاْوِیلِ الْاَحَادِیثِ».(11) در جاى دیگر هنگامى که سخن از ورود یوسف(ع) به خانه عزیز مصر در میان است مى فرماید: «وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِى الاَْرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَاْوِیلِ الاَْحَادِیثِ»(12)؛ (و اینچنین یوسف را درآن سرزمین، جایگاه [ویژه اى] دادیم. [ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و] از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم). مسلما اگر پيامبران از تعبير خواب آگاهى نداشته باشند مشكلى در شرايط نبوت آنها حاصل نمى شود ولى اين عمل مى تواند در مقاطع مختلفى در پيشرفت كار آنها، و موفقيت هرچه بيشتر در برنامه ها، كارساز باشد و خداوند بهره زیادى از آن را نصیب یوسف کرد.(13)
د. علم حضرت مسیح:
درباره حضرت مسیح(علیه السلام) نیز در قرآن آمده که به قوم خود می فرمود: «وَ أُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکلُُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فىِ بُیُوتِکُمْ إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(14)؛ (و از آنچه مى خورید، و در خانه هاى خود ذخیره مى کنید، به شما خبر مى دهم مسلماً در اینها، نشانه اى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید). همچنین حضرت عیسی(ع) آمدن پیامبر اسلام(ص) را به مردم زمان خود بشارت داد و فرمود: «وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ یَأْتىِ مِن بَعْدِى اسمُْهُ أَحْمَدُ»(15)؛ (و بشارت دهنده به رسولى که بعد از من مى آید و نام او احمد است).
معنای تعلیم «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ» به آدم(ع)؟
یکی از آیاتی که نشان می دهد علوم پیامبران منحصر به علوم تشریعی نبوده است، آیه تعلیم أسماء به حضرت آدم (علیه السلام) است: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»(16)؛ (سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت). طبق این آیه آگاهی از حقایق آفرینش مصداق دیگری است که خداوند به پیامبران تعلیم داده است.
در اینکه منظور از «علم اسماء» در این آیه چیست؟ گر چه مفسران بيانات گوناگونى دارند،(17) ولى مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نامهاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه اين افتخارى محسوب نمي شده است، بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسمّاهاى آنها بوده است.
البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود. در حديثى از امام صادق(علیه السلام) پيرامون اين آيه سؤال كردند، فرمود: «الْأَرَضِينَ وَ الْجِبَالَ وَ الشِّعَابَ وَ الْأَوْدِيَةَ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى بِسَاطٍ تَحْتَهُ فَقَالَ وَ هَذَا الْبِسَاطُ مِمَّا عَلَّمَه»(18)؛ (منظور زمينها، كوه ها، دره ها و بستر رودخانه ها (و خلاصه تمامى موجودات مى باشد، سپس [امام] به فرشى كه زير پايش گسترده بود نظرى افكند فرمود: حتى اين فرش هم از امورى بوده كه خدا به آدم تعليم داد).
بنا بر اين علم اسماء چيزى شبيه علم لغات نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.
همچنين استعداد نامگذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نامگذارى كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد، و اين خود نعمتى است بزرگ. ما هنگامى به اهميت اين موضوع پى مى بريم كه مى بينيم بشر امروز هر چه دارد به وسيله كتاب و نوشتن است و همه ذخائر علمى گذشتگان در نوشته هاى او جمع است، و اين خود بخاطر نامگذارى اشياء و خواص آنها است، و گر نه هيچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود.(19)
وضعیت اطلاع انبیای الهی از علوم تکوینی
در پایان لازم به ذکر است که پیامبران به برخی علوم تکوینی، که خارج از دایره هدایت انسان ها می باشد، نه به عنوان يك علم ضرورى براى اداى رسالت، بلكه به عنوان علمى كه سبب كمال نبوت مى شد دارا بوده اند.(20) همه پیامبران در داشتن این علوم نیز در یک رتبه نبوده اند. آنچه در مورد علم پیامبران به اسرار هستی و علوم مختلف می توان بیان کرد این است که آنها به طور اجمال از اسرار غيب با خبرند، اما محدوده آنها چه اندازه است؟ ما دقيقاً نمى دانيم، همين اندازه مى دانيم كه خداوند عالم هر چه مصلحت بداند و لازم باشد به آنها تعليم مى كند، اما چگونه؟ و چه اندازه؟ بر ما روشن نيست.(21)
ما فقط می دانیم پیامبر اسلام و جانشنان ایشان در بالاترین سطح از این علوم قرار دارند و آخرین حجت الهی که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد همه اسرار هستی را بیان خواهد کرد؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً»(22)؛ (علم و دانش بيست و هفت حرف [بيست و هفت شعبه و شاخه] است؛ تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود، و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف [بيست و پنج شاخه و شعبه] ديگر را آشكار مى سازد؛ و در ميان مردم منتشر مى سازد؛ و دو حرف را به آن ضميمه مى كند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد).
اين حديث بروشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى(عليه السلام) را مشخّص مى سازد كه تحوّلى به ميزان بيش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانشهايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريّت اعطا شد، پيش مى آيد؛ و درهاى همه رشته ها و همه شاخه هاى علوم مفيد و سازنده به روى انسانها گشوده مى شود، و راهى را كه بشر طىّ هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مى پيمايد.(23)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.