پاسخ اجمالی:
تشبيه «وجدان» به يك «قاضى عادل» از بعضى جهات صحيح است؛ ولى يك عيب بزرگ دارد و آن اينكه: قاضى وجدان برخلاف ساير قاضى ها، هيچ گونه اطلاعات علمى از خود ندارد و بايد در تشخيصِ نيك و بد به عقل مراجعه كند. به عبارت ديگر: وجدان يك نيروى ادراكى نيست. ادراكات تنها به وسيله عقل صورت مى گيرد؛ ولى به محض اينكه انسان به كمك عقلِ خود، خوبى و بدى چيزى را تشخيص داد، نيروى مرموز وجدان از جا بر مى خيزد انسان را به خوبى هايى كه عقل شناخته تشويق و از بدى ها منع مى كند. پس اگر عقل در تشخيص نيك و بد اشتباه كند، وجدان هم به دنبال او گمراه مي شود!
پاسخ تفصیلی:
اينكه بعضى، «وجدان» را به يك «قاضى عادلى» تشبيه كرده اند كه كرسى قضاوتِ او روى قلب انسان گذارده شده، گرچه از بعضى جهات صحيح است؛ ولى يك عيب بزرگ دارد و آن اينكه: قاضى وجدان برخلاف ساير قاضى ها، هيچ گونه اطلاعات علمى از خود ندارد و حتماً بايد در تشخيصِ نيك و بد به عقل مراجعه كند.(1) به عبارت ديگر: وجدان يك نيروى ادراكى نيست. ادراكات تنها به وسيله عقل و فكر صورت مى گيرد؛ ولى به محض اينكه انسان به كمك عقل و فكرِ خود، خوبى و بدى چيزى را تشخيص داد، نيروى مرموز وجدان از جا بر مى خيزد انسان را به خوبى هايى كه عقل شناخته تشويق و از بدى ها منع مى كند. بنابراين اگر عقل در تشخيص نيك و بد دچار اشتباه شود، وجدان هم به دنبال او گمراه خواهد شد! براى روشن شدنِ اين موضوع به مثال زير توجه فرماييد:
بسيار اتفاق افتاده كه طرفدارانِ دو مسلك(اعمّ از دانشمندان، مخترعان، نويسندگان، سياستمداران، ارتش و ...) در برابر يكديگر صف آرايى مى كنند. جنگ هاى سرد و گرم شروع مى شود. ممكن است عدّه زيادى از طرفين، ايمان واقعى به هيچ يك از اين دو مسلك نداشته باشند و تنها شرايط زندگى و منافع شخصى، آنها را به حمايت يكى از دو طرف وا داشته باشد؛ ولى به طور مسلّم در ميان صفوف هر دو طرف، افرادى يافت مى شوند كه به مسلك خود ايمان دارند و به همين دليل به حمايت از آن برخاسته و از آن دفاع مى كنند. بديهى است كه وقتى طرفين به جان هم مى افتند، به كشتن و نابود كردنِ يكديگر افتخار مى كنند و چنين به نظر مى رسد كه نه تنها وجدانِ هر دو طرف هم از اين عمل راضى است؛ بلكه به خود مى بالند و اين اعمال را قدمى در راه خدمت به جهان بشريّت مى دانند! در حقيقت وجدانِ اين دو گروه در دو راه متناقض سير مى كند و دو حكم مخالف يكديگر صادر مى نمايد و به همين دليل وجدانِ هر دو آسوده است. چرا چنين جريانى پيش آمده است؟ براى اينكه وجدانِ هر يك تابع تشخيص عقل اوست و به طور مسلّم عقل و فكر يكى از طرفين (يا هر دو) دچار اشتباه شده؛ اما همين اشتباه فكرى، وجدان را هم ـ كه يك قدرت اجرايى است ـ به گمراهى كشانيده است!(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.