پاسخ اجمالی:
شكى نيست كه انسان ها از نظر قدرتِ وجدان، يكسان نيستند. افراد بسيارى ديده شده اند كه به ظاهر در شرايط مساوى پرورش يافته اند اما از نظر قدرت و ضعفِ وجدان متفاوتند؛ يعنى در برابر پيشامدهاى گوناگونى كه با وجدان ارتباط دارد، عكس العمل هاى مختلفى نشان مى دهند. حقيقت اين است كه حكومت «وجدان» همانند حكومت هاى خودمان، لايق و نالايق، ضعيف و قوى و با كفايت و بى كفايت دارد.
پاسخ تفصیلی:
شكى نيست كه انسان ها از نظر قدرتِ وجدان، يكسان نيستند. افراد بسيارى ديده شده اند كه به ظاهر در شرايط مساوى پرورش يافته اند (مانند: محيط زندگى، سن و مقدار معلومات)؛ اما از نظر قدرت و ضعفِ وجدان متفاوتند؛ يعنى در برابر پيشامدهاى گوناگونى كه با وجدان ارتباط دارد، عكس العمل هاى مختلفى نشان مى دهند.(1) حقيقت اين است كه «حكومت وجدان» همانند حكومت هاى خودمان، لايق و نالايق، ضعيف و قوى و با كفايت و بى كفايت دارد، از يك طرف اشخاصى هستند كه از مشاهده چشم هاى گريانِ يك كودك يتيم يا سيلى خوردنِ يك مظلوم به شدّت ناراحت مى شوند و اگر خودشان مرتكب يك ستم كوچكى شوند مدّت ها در فكر هستند و هرگز فراموش نمى كنند. از طرف ديگر افرادى را مى شناسيم كه از مشاهده جسدِ خونينِ آدمِ بى گناهى كه به دست جنايتكارى نقش بر زمين شده، فقط لحظات كوتاهى احساس ناراحتى مي كنند. در پاره اى از اوقات، نداى وجدان در درونِ وجود بعضى به قدرى ضعيف مى شود كه كمتر احساس مى شود و گويا اصلا وجدانى ندارند، دست به هر جنايتى مى زنند و هرگز احساس ناراحتى هم نمي كنند! اين هم قابل انكار نيست كه وجدان نيز مانند بسيارى از نيروهاى درونى قابل رشد و نموّ است و با تلقين، تكرار عمل و راهنمايى علمى و عملى قوى تر و بر اثر عدم مراقبت يا تكرار عملِ مخالف، ضعيف مى شود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.