پاسخ اجمالی:
اولا: اصل «وجود» انسان، به عنوان امری برآمده از فیض الهی، بر «عدم» او ترجیح دارد و سعادت و شقاوت امری عارضی و اکتسابی است؛ ذات خداوند اقتضای آفرینش موجودات را دارد و هر چیزی که اقتضای هستی یافتن را داشته باشد از سوی خدا فیض وجود را دریافت می کند.
ثانیا: خداوند انسان ها را بر فطرت پاک آفریده و انسان گنهکار از ابتدا گنهکار نبوده و با اختیار این مسیر را انتخاب کرده است؛ لذا خلقت او منافاتی با عدل الهی ندارد؛ بله خداوند از ازل می دانست چه کسانی گنهکار خواهند بود، اما این علم ازلى سبب اجبار انسان بر عملی نمى شود!
ثالثا: بهشتی شدن همه انسان ها تنها با جبر سازگار است؛ زیرا در فرض بهشتی شدن همگان، باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا نخواهد داشت.
رابعا: اگر قرار بود خلقت ابنای بشر از سوی خداوند فقط به بندگانی تعلّق گیرد که اطاعت می کنند و به بهشت می روند، اصولا خود بهشت و نعمات آن نیز بیهوده بود؛ زیرا بهشت پاداش کسانی است که با انتخاب های درست خویش امتحان های سخت الهی را پشت سر گذاشته و فضیلت های وجودی خود را به فعلیت رسانده باشند.
پاسخ تفصیلی:
در آیات فراوانی به گستردگی علم خداوند اشاره شده است. به عنوان مثال در آیه 59 سوره انعام می خوانیم: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها»؛ (كليدهاى غيب، تنها نزد اوست و جز او، كسى آنها را نمى داند. او آنچه را در خشكى و درياست مى داند هيچ برگى [از درختى] نمى افتد، مگر اينكه از آن آگاه است). با توجه به اینکه خداوند از ازل به همه چیز علم دارد و می داند در بین انسان ها چه کسانی شقی و گنهکار خواهند شد و عاقبتشان جهنم خواهد بود؛ چرا چنین انسان هایی را خلق کرده است تا به چنین سرنوشتی دچار شوند؟ آیا این مسأله با عدل الهی منافات ندارد؟
در پاسخ به این سؤال چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
1)اصل وجود انسان، حتی انسان گنهکار به عنوان امری برآمده از فیض الهی، بر «عدم» او ترجیح دارد و سعادت و شقاوت امری عارضی و اکتسابی است:
ما در بحث های خداشناسی معتقدیم که ذات خداوند اقتضای آفرینش موجودات را دارد و هر چیزی که اقتضای وجود و هستی یافتن را داشته باشد یا امکان این را داشته باشد که به وجود بیاید، از سوی خدا فیض وجود را دریافت می کند و خداوند بخلی در وجود و هستی دادن به آن، نمی ورزد؛(1) چرا که خداوند «فيّاض مطلق» است و منشأ تمام صفات حسنه، و اقيانوس مواج كمالات موجود در عالم، و هستى مخلوقات از جمله «افاضات» خداوندى است كه عين كمال است.
او با خلقت مخلوقات اولين مرحله كمال را براى خلايق ايجاد فرموده تا سكوى پرش به مراحل ديگر تكامل قرار دهند و ابزار رسیدن به کمال بالاتر را در اختیار آنها قرار داده است تا به نهايت مرحله ممكن كه لقاء او است برسند.(2) بنابراین اگر بنابر قواعد و قوانین حاکم بر طبیعت و جهان، نطفه از مردی در رحم زنی پدید آمد، لاجرم انسانی به دنیا خواهد آمد. پس در اسباب و مسبباتی که خداوند برای جریان یافتن امور عالم وضع کرده، تنها به دنیا آمدن انسان با توانایی های فراوان برای رسیدن به کمال - البته در صورت فراهم بودن شرایط و اسباب - است که اصالت دارد و اینکه چه وصفی اعم از شقاوت یا سعادت پیدا می کند، اموری عارض بر اصل به دنیا آمدن اوست و اکتسابی است.
قرآن کریم در آیه 106 سوره هود در بیان همین اکتسابی بودن سرنوشت انسان می فرماید: «فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا»؛ (آنها كه شقاوتمند شدند) و يا در آیه 108 سوره هود مى گويد: «أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا»؛ (اما آنها كه سعادتمند شدند). این بیانات قرآنی بر اکتسابی بودن مسأله سعادت و شقاوت آدمی دلالت دارند، چرا که اگر شقاوت و سعادت انسان غیر اکتسابی بود، مى بايست گفته شود: «اما الاشقياء و اما السعداء» و مانند آن، که در این صورت تعليم و تربيت لغو و بيهوده بود و آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى و نصيحت و اندرز و تشويق و توبيخ و سرزنش و ملامت و مؤاخذه و سؤال و بالاخره كيفر و پاداش همگى بى معنی بود.
آیاتی مانند آیات فوق مى گويند: در آن روز گروهى در پرتو اعمالشان سعادتمند و گروهى بخاطر اعمالشان شقاوتمندند و خدا مى داند چه كسانى به اراده خود و به خواست و اختيار خود در طريق سعادت گام مى نهند و چه گروهى با اراده خود در مسير شقاوت گام مى نهند و این آگاهی به معنی مجبور بودن آنها نیست. شاهد سخن اينكه آيات فوق، به دنبال بیان داستان هایی از اقوام پيشين است كه گروه عظيمى از آنها بر اثر ظلم و ستم و انحراف از جاده حقّ و عدالت، و آلودگى به مفاسد شديد اخلاقى، و مبارزه با رهبران الهى گرفتار مجازات هاى دردناكى در اين جهان شدند.(3) در نتیجه اگر خداوند انسان را خلق کرده و اسباب هدایت را در اختیار آنها قرار نداده بود اعتراض به خلقت چنین انسانی معنی داشت؛ اما وقتی با وجود اسباب هدایت انسان با اختیار مسیر شقاوت را انتخاب می کند نباید به خلقت او اعتراض کرد.
2) خداوند انسان ها را بر فطرت پاک آفریده و انسان گنهکار از ابتدا گنهکار نبوده و با اختیار این مسیر را انتخاب کرده است؛ لذا خلقت او منافاتی با عدل الهی ندارد:
درست است که خداوند از ازل می دانست چه کسانی گنهکار خواهند بود و با علم به عملکرد انسانها آنها را خلق کرده است، اما این علم ازلى سبب اجبار انسان بر عملی نمى شود! چرا كه خدا مى دانسته انسان از روى اختيار اقدام به عملی مى كند؛ درست مثل استادى که می داند فلان شاگردش بخاطر كوتاهى در درس، آخر سال رفوزه مى شود.(4) در عین حال وجود انسان و تلاش برای رسیدن به کمال بهتر از عدم است؛ چنانکه حضور شاگرد در مدرسه بهتر از ترک تحصیل است. آنچه اهمیت دارد وجود معلمی دانا و توانا و تشویق انسانها به تلاش برای موفقیت است. اگر چنین معلمی وجود داشته باشد به ندرت شاگردی رفوزه می شود.
حال خداوند همه انسان ها را بر فطرت پاک آفریده است؛ چنانكه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «ما مِنْ مَوْلُودٍ اِلاّ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَهِٔ»(5)؛ (تمام انسانها بر فطرت [سالم] متولد می شوند). علاوه بر آن مسیر کمال را نیز به انسان نشان داده است؛ چنانکه در آيه 3 سوره دهر آمده: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»؛ (ما راه را به انسان نشان داديم خواه شكرگزارى كند يا كفران).
از طرف دیگر با ارسال انبیاء و اولیاء، بهترین راهنما و معلم را برای هر امتی فرستاده است و هیچ امتی را از این نعمت محروم نکرده است؛ چنانکه در آیه 47 سوره یونس می خوانیم: «وَ لِكُلِ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»؛ (و براى هر امتى رسولى است، هنگامى كه رسولشان به سوى آنها بيايد خداوند به عدالت در ميان آنها داورى مى كند و ستمى به آنها نمى شود). طبق این آیه هنگامى كه فرستاده هر امتی آمد و ابلاغ رسالت كرد و گروهى در برابر حق تسليم شدند و پذيرفتند و گروهى به مخالفت و تكذيب برخاستند، خداوند با عدالتش در ميان آنها داورى مى کند و به هيچكس ستمى نمى شود.(6)
در چنین شرایطی که انسان ابزار رسیدن به کمال را داراست و شرایط کمال نیز برای او فراهم است خلقت او نعمت و جود به شمار می آید و هرگز با عدل الهی منافات ندارد: من نكردم خلق تا سودى كنم *** بلكه تا بر بندگان جودى كنم.(7)
3) بهشتی شدن همه انسان ها تنها با جبر سازگار است:
نجات یافتن همه بندگان از جهنم و منحصر شدن آفرینش خداوند به انسان های بهشتی به معنای پدید آمدن جبر است؛ زیرا ما از یک سو، اختیار انسان را به معنای امکان انتخاب بین اعمال شر یا خیر تعریف می کنیم، و از سوی دیگر در فرض بهشتی شدن همگان، باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا نخواهد داشت و همگی آن ها با «جبر» و «سلب آزادی و اختیار» رهسپار بهشت می گردند.
انسان ـ با همین اختیار و قدرت انتخابش ـ شاهکار خلقت خداوند است و خلق انسان نشانه اوج حکمت و عظمت پروردگار می باشد. در بین موجودات، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه اى از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعه اى است از هر دو، و تنها موجودى است که از نیروهاى مختلف مادّى و معنوى، جسمانى و روحانى تشکیل شده و استعداد تکامل و پیشروى نامحدود را دارا است و آیینه تمام نمای عالم هستی می باشد. بنابراین، بر سائر مخلوقات برتری دارد. امیرمومنان علی(علیه السلام) در کلامی بسیار زیبا به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم»(8)؛ (خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش برعقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى باشد). آرى همه انسان ها برترند، اما بالقوّه و بالاستعداد، یعنى همگى این زمینه و شایستگى را دارند، حال اگر از آن استفاده نکنند، و سقوط نمایند، مربوط به خودشان است.
4) بهشتی خلق شدن بدون اختیار و امتحان عبث است:
علاوه بر این، اگر قرار بود خلقت ابنای بشر از سوی خداوند فقط به بندگانی تعلّق گیرد که اطاعت می کنند و به بهشت می روند، اصولا خود بهشت و نعمات آن نیز بیهوده بود. زیرا بهشت پاداش کسانی است که با انتخاب های درست خویش، امتحان های سخت الهی را پشت سر گذاشته و فضیلت های وجودی خود را به فعلیت رسانده باشند و این موضوع فقط وقتی قابل تصور است که بنده، با اختیار و با امکان ارتکاب معاصی، از آنها صرف نظر کرده و اطاعت خداوند را به جا آورده باشد. در غیر این صورت اگر انسانی مرتکب معصیت نشود، این دوری از معصیت، نه به انتخاب خود او بلکه بخاطر این است که معصیت در حق او سالبه به انتفاء موضوع است و اصلا زمینه معصیت نداشته تا مرتکب آن گردد؛ و روشن است در چنین وضعیتی رشد معنوی ای پدید نیامده تا در ازای آن کسی سزاوار بهشت برین باشد.
جمع بندی اینکه خداوند طبق صريح آيات مختلف قرآن همه انسانها را پاك آفريده و اسباب سعادت و تكامل را در اختيار همگى گذاشته است، ولى گروهى با اعمال خويش خود را نامزد دوزخ مى كنند و سرانجام شان شوم و تاريك است و گروهى با اعمال خود، خود را نامزد بهشت مى سازند و عاقبت كارشان خوشبختى و سعادت است.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.