پاسخ اجمالی:
یکی از دلایل تحریم رباخواری در اسلام، «گنج بى رنج بودن آن» است؛ زیرا اسلام کار را به عنوان خمير مايه اصلى همه درآمدهاى سالم می داند. لذا هر درآمدى كه به كار منتهى نشود درآمدی غير سالم است؛ زیرا رباخواری مفت خواری، و مکیدن خون دیگران و دزدی حاصل دسترنج زحمتکشان است. از این رو رباخوار دائماً فربه تر شده، و وام گيرندگان لاغرتر و ضعيف تر می شوند.
پاسخ تفصیلی:
اگر در اسلام «رباخوارى» با آن همه شدّت و به عنوان منفورترين كارها و «شَرُّ الْمَکاسِبِ كَسْبُ الرِّبَا»(1) تحريم شده دليل بسيارى دارد كه يك دليل آن «گنج بى رنج» بودن آن است. مى دانيم خمير مايه اصلى همه درآمدهاى سالم در اسلام «كار» است، كار در شكل توليدى، در شكل فكرى، در شكل خدمات، و در شكل سازنده و مفيد و ثمربخش ديگر. و هر درآمدى كه به كار منتهى نشود درآمد غير سالمى است، حتى اگر ما سهم عادلانه اى از نظر فقه اسلامى براى ابزار توليد قائل هستيم (و مزارعه و مضاربه و مساقات) را با شرائطش مشروع مى دانيم به خاطر آن است كه آنها نيز يك نوع كار متبلور و متراكم، و فشرده مى باشد. و حتى اگر «ارث» يك اصل اسلامى و هماهنگ با قانون وراثت در جهان طبيعت است، آن نيز به خاطر زحمت و رنجى است كه پدر فى المثل كشيده و آن را براى پسر - كه ادامه وجود او محسوب مى شود - واگذارده است. درست همانند اينكه من دسترنج امروز خود را به برادرم مى بخشم.
خلاصه گنج بى رنج نه از نظر ساختمان طبيعى انسان در رابطه با جهان طبيعت مفهوم دارد، و نه از نظر قوانين اسلامى كه هماهنگ با قوانين تكوين است. و اصولا گنج بى رنج سرتا پا رنج و بلا است و به گفته آن شاعر نكته پرداز «نارنج مخور كه درد بى درمان است»! (توجّه داشته باشيد كه نارنج در اين جا مركّب دو كلمه «نا»و «رنج» يعنى «بدون رنج» است) و راستى درد بي درمان جامعه هاست، خدمتى در جامعه نكردن و بهره اى دريافت داشتن!
شخص يا مؤسسه رباخوار، ثروت خود را (و گاهى هم چون بانك ها، ثروت ديگران را!) از طريق وام بهره بردار با سود ثابتى كه «سوخت و سوز» و حتى «دير و زود» هم ندارد (چون وثيقه كافى را قبلا گرفته، و انواع محكم كاري ها را كرده!) به افرادى كه نيازمندند مى دهد، و ديركِرد آن را نيز تا آخرين ريال (حتّى براى يك روز تأخير!) محاسبه و دريافت مى كند و كمترين زيانى را هم قبول نمى كند. بنابراين اگر وام گيرنده در كار توليدى يا تجارى خود كم کاری كند! (هر آنچه باداباد!).
به همين دليل رباخوار دائماً چاق و چله تر مى شود، و وام گيرندگان (توده مردم لاغرتر و ضعيفتر، و چه بسيار رباخوارانى اعم از اشخاص و بانك ها كه حتى خانه و لانه و زندگى و فرش زير پاى بدهكاران خود را به خاطر عدم قدرت بر پرداخت وام و بهره از آنها گرفتند، و آنها را بر خاك سياه نشاندند! و يك روز نگاه مى كنيم مى بينيم، سرتاسر خيابان ها و كوچه ها را بانك هاي رباخوار گرفته اند، و تمام يا غالب خانه ها و مغازه ها و دستگاه هاى توليدى در گرو آنها (يعنى در واقع در مِلك آنها) است!.
و از اينجا مى فهميم اگر در اسلام «ربا» شديداً تحريم شده و مزارعه و مضاربه و مانند آنها (شركت كار و سرمايه در امر توليد و تجارت) اجازه داده شده به خاطر آن است كه رباخوار سود بى ضرر مى برد؛ ولى مزارعه كننده و مانند آن در سود و زيان هر دو (با نرخ عادلانه اى) شركت دارند، اگر درآمدى نداشت هيچ كدام نمى برند و اگر زيانى داشت هر دو آن را مى پذيرند، و اگر سود داشت به نحو عادلانه هر دو استفاده مى كنند.
و اين مغلطه اى را كه ناآگاهان از مسائل اسلامى مى كنند و مى گويند شركت در ابزار توليد يك نوع رباخوارى است، دليل بر آن است كه يا رباخوارى را درست تجزيه و تحليل نكرده اند، و يا احكام اسلامى را در اين زمينه نمى دانند. به هر حال (ربا) به عنوان يك گنج بادآورده در اسلام محكوم است و يك درد بى درمان محسوب مى شود. رباخوارى مفت خوارى، و مكيدن خون ديگران و دزدى حاصل دسترنج زحمتكشان است. و اين يكى ديگر از فلسفه هاى تحريم ربا محسوب مى شود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.