پاسخ اجمالی:
طبيعت محدود اين جهان به ما اجازه نمى دهد كه تصور همه جانبه اى از نعمت هاى مادى و معنوى جهان ديگر داشته باشيم و از سوى ديگر طبع تنوّع طلبِ انسان خواهان انواع گوناگون نعمت هاست و لذا «قرآن» بيان مى كند كه آنچه در آنجا بخواهيد از مواهب رنگارنگ و گوناگونِ مادى و معنوى در اختيار شماست و هيچگونه محدوديتى براي شما وجود ندارد، نه از نظر مقدار، نه كيفيت و نوع، نه زمان و نه مکان. در حقيقت بهشت و مواهبش مظهر كامل و نمونه اتم قدرت خداست و چون قدرت و لطف او را نهايتى نيست مواهب بهشتى را نيز نهايتى ندارد.
پاسخ تفصیلی:
اصولا طبيعتِ محدودِ اين جهان به ما اجازه نمى دهد كه تصور همه جانبه اى از نعمت هاى مادى و معنوى جهان ديگر داشته باشيم و از سوى ديگر طبع تنوع طلب انسان خواهان انواع گوناگون از نعمت هاست و لذا «قرآن مجيد» نسبت به اين مسئله عنايت خاصى نشان داده و با صراحت اعلام مى كند كه آنچه در آنجا بخواهيد از مواهب رنگارنگ و گوناگون مادى و معنوى در اختيار شما قرار مى گيرد. در يكجا مى فرمايد: «وَ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ»(1)؛ (در بهشت آنچه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد موجود است). اين بالاترين و جامع ترين تعبيرى است كه درباره مواهب و نعمت هاى بهشتى ممكن است گفته شود و به گفته مرحوم طبرسى در «مجمع البيان»: «اگر تمام جهانيان جمع شوند تا توصيف نعمت هاى بهشتى را كنند هرگز قادر نخواهند بود چيزى بر آنچه در اين آيه آمده است بيفزايند!».(2) جالب اينكه جمله مزبور را بعد از ذكر بخش قابل ملاحظه اى از نعمت هاى بهشتى بيان فرموده تا روشن سازد نعمت هاى بهشت منحصر به آنها نيست.
در اينكه چرا «لذت چشم» بعد از «لذّت نفس» بيان شده؟ احتمالاتى وجود دارد:
1. احتمال نخست اينكه جمله «تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ» تمام لذّات را شامل مى شود؛ اما لذات نگاه چون اهميت فوق العاده اى دارد به صورت «ذكر خاص بعد از عام» مورد توجه قرار گرفته است.
2. ديگر اينكه جمله اوّل اشاره به لذّت هاى حسّ شنوايى، لامسه، ذائقه و شامّه است؛ اما جمله «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» تنها لذّت بينايى را بيان مى كند كه معادل همه آنها يا بيشتر است.
3. سوم اينكه جمله اوّل اشاره به تمام لذّات مادى و جمله دوّم اشاره به لذّات روحانى و معنوى است؛ يعنى نگاه كردن با چشمِ دل به جمال بى مثال پروردگار و شهود باطنى صفات جمالى و جلالى حقّ كه يك لحظه آن به تمام نعمت هاى مادى بهشت مى ارزد.
البته پيداست كه در آن محیط پاك، تقاضاى روح و نفس بهشتيان چيزى جز پاكى ها و لذاتى كه در شأن يك انسان پاك است نخواهد بود و بنابراين عموميت آيه هيچ استثنايى ندارد و نيازى به توجيهات اين و آن نيست كه آيا اين آيه شامل تقاضاى نامطلوب نفس نيز مى شود؟!
به هر حال شبيه همين معنا در آيه 31 سوره «فصّلت» نيز آمده است مى فرمايد: «وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي اَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ(3)»؛ (براى شما هرچه بخواهيد در بهشت فراهم است و هر چه طلب كنيد به شما مى دهند).
بعضى از مفسّران گفته اند: جمله اوّل اشاره به تمام نعمت هاى مادى بهشت است و جمله دوّم اشاره به مواهب معنوى، به قرينه آيه 10 سوره «يونس»: «دَعْواهُمْ فِيهَا سُبْحانَكَ اَللّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ اَنِ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ (گفتار و دعاى آنها در بهشت اين است كه «خداوندا منزّهى تو» و تحيّت آنها سلام است و آخرين دعاى آنها اين است كه حمد مخصوص پروردگار جهانيان است). اين تفسير با توجه به اينكه شهوت نفس بيشتر در مورد مسائل مادى به كار مى رود و دعا در مسائل معنوى، بسيار مناسب به نظر مى رسد.
و در تعبير ديگر در آيه 102 سوره «انبياء» مى خوانيم: «وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ اَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ»؛ (بهشتيان در آنچه دلشان مى خواهد جاودانه متنّعم هستند).
علاوه بر آيات فوق، آيات ديگرى نيز در «قرآن مجيد» در اين زمينه وارد شده كه با تعبير تازه اى از اين مسئله ياد مى كند و مى گويد: (هر چه آنها بخواهند در آنجا هست)؛ «لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاؤُونَ».(4) عين اين تعبير در آيه 16 سوره «فرقان» آمده است و با مختصر تفاوتى در سه سوره ديگر از «قرآن» نيز به چشم مى خورد.(5)
از مجموع آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود كه براى نعمت هاى بهشتى هيچ گونه محدوديتى وجود ندارد، نه از نظر مقدار، نه كيفيت و نوع، نه زمان و نه مکان. در حقيقت بهشت و مواهبش مظهر كامل و نمونه اتمّ قدرت و لطف پروردگار است و چون قدرت و لطف او را نهايتى نيست مواهب بهشتى را نيز نهايتى نمى باشد (دقت كنيد).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.