پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در بخشی از عهدنامه مالک اشتر در بيان شرائط فرمانده لشكر می فرمايد: «فرمانده سپاهت را كسى قرار ده كه در نظر تو، به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر، پاك دل تر و عاقل تر باشد. [در امور غیر حیاتی] دير خشم گيرد و زود عذر پذيرد. كسى كه نسبت به ضعفا، مهربان و در برابر زورمندان، پرقدرت باشد، مشكلات او را از جا به در نبرد و ضعف، او را به زانو در نیاورد. از خاندان هاى صالح و خوش سابقه و داراى شخصيت، شجاعت، سخاوت و كَرَم باشد. زيرا آنها كانون كرامت و شاخه هاى نيكى و شايستگى هستند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از عهدنامه مالک اشتر به تفصيل از شرايط فرماندهان لشكر سخن مى گويد و در مجموع براى فرماندهان لشكر چهارده وصف ذكر مى كند. مى فرمايد: (فرمانده سپاهت را كسى قرار ده كه به نظرت، به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر و از همه پاك دل تر و عاقل تر باشد)؛ «فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِكَ وَ أَنْقَاهُمْ جَيْباً(1)وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً». اين اوصاف سه گانه سبب مى شود اوّلاً فرمانده لشكر تنها به فكر پيشرفت آيين حق و عظمت پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) و پيروزى امام باشد. ثانياً خالصانه و مخلصانه در اين راه بكوشد و ثالثا با بردبارى و عقل و درايتِ كافى، امور لشكر را سامان بخشد. واژه «حلم» در اينجا ممكن است به معناى عقل(2) و شايد به معناى خويشتن دارى و بردبارى باشد. جمله هاى بعد از آن معناى دوم را تقويت مى كند.
آن گاه امام بعد از ذكر اين سه وصف به دو وصف ديگر اشاره مى كند كه در واقع تفصيلى است براى وصف اخير. مى فرمايد: ([فرمانده لشكر تو بايد] از كسانى باشد كه دير خشم مى گيرد و زود عذر مى پذيرد)؛ «مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ». بديهى است منظور سهل انگارى و عذرپذيرى در برابر مسائل مهم و سرنوشت ساز نيست منظور خطاهاى جزئى است كه ممكن است از همه كس سر بزند. فرمانده لشكر بايد در برابر اين امور خونسرد و عذرپذير باشد. حضرت در ادامه اين سخن به چهار وصف ديگر اشاره كرده مى فرمايد: (كسى باشد كه نسبت به ضعفا، رئوف و مهربان و در برابر زورمندان، پرقدرت باشد، كسى كه مشكلات، او را از جا به در نمى برد و ضعف، او را به زانو در نمى آورد)؛ «وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ يَنْبُو(3)عَلَى الاَْقْوِيَاءِ وَ مِمَّنْ لا يُثِيرُهُ(4)الْعُنْفُ وَ لا يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ».
اين اوصاف از آن كسانى است كه باشخصيت، شجاع و پراستقامت باشند؛ چنين افرادى در برابر افراد ضعيف مهربانند. آنها را در زير چتر حمايت خود مى گيرند و مورد محبّت قرار مى دهند و به عكس در برابر زورمندان با قدرت مى ايستند و هرگز سر خود را در مقابل آنها خم نمى كنند. مشكلات را با عقل و تدبير و قدرت حل مى كنند و در برابر هيچ كس و هيچ كارى ضعف نشان نمى دهند. آن گاه بعد از بيان اين اوصاف نه گانه، امام(عليه السلام) به هشت وصف ديگر و صفات برجسته يك فرمانده لايق اشاره كرده مى فرمايد: (سپس به سراغ كسانى برو كه داراى شخصيت و اصالتِ خانوادگى از خاندان هاى صالح و خوش سابقه و داراى برازندگى و شجاعت و سخاوت و كَرَم باشند)؛ «ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ».
«مُرُوءَاتِ» جمع «مروت» از ريشه «مَرء» گرفته شده كه معمولاً به معناى شخصيت استعمال مى شود. «أَحْسَابِ» جمع «حَسَب» اشاره به اصالت نژاد و جنبه هاى مثبت وراثت دارد مثل اينكه مى گوييم: فلان كس از طايفه بنى هاشم و سادات صاحب احترام است. «أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ» اشاره به خاندان هايى است كه پاكدامن و صالح العمل هستند. «و السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ» ناظر به خانواده هايى است كه نه تنها امروز؛ بلكه در گذشته به سبب اعمال خوبشان نام نيكى از خود به يادگار گذارده اند. «النَّجْدَةِ» كه در اصل به معناى ارتفاع مى آيد در اينجا به معناى رفيع بودن مقام و روح بزرگ و جايگاه اجتماعى والاست. «الشَّجَاعَةِ» كه به معناى دلاورى است معناى روشنى دارد. «السَّخَاءِ» همان مفهوم سخاوت را مى رساند. و «السَّمَاحَةِ» به معناى سعه صدر و بزرگوارى است.
بنابراين هر يك از اين هشت واژه، معانى متفاوتى دارد كه به يكى از فضايل و صفات برجسته انسان اشاره دارد، هرچند بعضى از مفسّران نهج البلاغه تعدادى از آنها را مترادف شمرده اند؛ مانند «نجده» و «سخاوت» و همچنين «سخاء» و «سماحت» و يا «احساب» و «أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ». تعبير به «ألْصِقْ» كه مفهومش امر به چسبيدن است، به داشتن روابط نزديك و تنگاتنگ اشاره دارد؛ يعنى با گروه هايى كه چنين ويژگى هايى دارند جهت انتخاب فرماندهان لشكر ارتباط برقرار كن. بى شك آنها كه داراى اين صفاتند قابل اعتمادتر و كارآيى بيشتر و قرين فتح و پيروزى اند.
نژاد، وراثت، حسن سابقه و اعمالى كه نشانه بزرگوارى و شجاعت و سخاوت و جوانمردى است همگى مى تواند دليلى بر شخصيت والاى صاحب آن باشد و در واقع امام در اينجا به نوعى روانكاوى و روان شناسى دست زده تا مالك بتواند بهترين را براى فرماندهى لشكر برگزيند. از اين رو امام در ادامه اين سخن مى فرمايد: (زيرا آنها كانون كرامت و شاخه هاى نيكى و شايستگى هستند)؛ «فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ(5)مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ».
تعبير به «عُرْف» به همه انواع نيكى ها اشاره دارد. اين واژه از ماده عرفان و معرفت گرفته شده و به معناى معروف و شناخته شده مى آيد. از آنجا كه نيكى ها و خوبى ها براى روح و عقل انسان امورى شناخته شده هستند از آن تعبير به عرف يا معروف مى شود و به عكس زشتى ها و بدى ها كه با روح پاك انسان سنخيت ندارند امورى ناشناخته و منكر محسوب مى شوند. امام(عليه السلام) در اين عبارت مى فرمايد: كسانى كه واجد آن صفات هشت گانه باشند، كانونى از شخصيت و كرم و شعبه هايى از صفات برجسته انسانى هستند. نكته جالب اينكه در تمام بحث هاى گذشته، امام به جاى پرداختن به اهمّيّت آموزش هاى نظامى و مسائل مربوط به سلاح، به امور معنوى و جنبه هاى روحى فرماندهان سپاه مى پردازد، چون آنچه سبب پيروزى است اين امور است، هرچند امور ديگر نيز جايگاه خود را دارد. در دنياى امروز كمتر ديده مى شود كه براى انتخاب فرماندهان و مديران جامعه به سراغ ويژگى هاى خانوادگى و صفات معنوى و سخاوت و پاكدامنى و تقواى آنها بروند. به همين دليل بسيار ديده شده كه خيانت هاى بزرگ از سوى همين مديران صورت مى گيرد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.