پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره وظايف مردم نسبت به «قرآن» مي فرمايد: «قرآن را فرا گيريد كه بهترين گفته هاست! و در آن بينديشيد كه بهار قلب هاست! از نور آن، شفا و درمان بطلبيد كه شفاى دل ها[ى بيمار] است! و آن را به نيكوترين وجه تلاوت كنيد، كه نافع ترين سخن هاست!». در واقع امام(ع) چهار دستور را درباره «قرآن» بيان فرموده است: فراگیری قرآن، تفکر و اندیشه در آیات آن، عمل به فرامین آن و تلاوت نیکوي آن.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در خطبه 110 «نهج البلاغه» چهار دستور در مورد «قرآن مجيد» را براي مردم بيان نموده، مى فرمايد: (قرآن را فرا گيريد كه بهترين گفته هاست! و در آن بينديشيد كه بهار قلب هاست! از نور آن، شفا و درمان بطلبيد كه شفاى دل ها[ى بيمار] است! و آن را به نيكوترين وجه تلاوت كنيد، كه نافع ترين سخن هاست!)؛ «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ، وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ، وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ، وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ». امام(ع) در واقع چهار مرحله مختلف را كه به طور طبيعى، يكى بر ديگرى تقدّم دارد، ذكر فرموده است:
در مرحله نخست، دستور به فرا گرفتن قرآن مى دهد و آن را «احسن الحديث» مى شمرد؛ چرا كه جامع ترين دستور سعادت انسان هاست. در مرحله بعد، به تفكّر و انديشه در معنا و محتواى آن، دستور مى دهد؛ چرا كه بهار دل هاست؛ همان گونه كه در فصل بهار، شكوفه ها و گل ها و سبزه ها همه جا مى رويد، به بركت «قرآن مجيد» نيز گل هاى فضايل اخلاق و شكوفه هاى معارف الهيّه بر صفحه دل ظاهر مى شود و آن كس كه حيات انسانى از آن نگيرد، همچون درخت خشكيده اى است كه در فصل بهار، تكان نمى خورد (هر درختى كه به نوروز نجنبد حَطَب است).
در مرحله سوم، دستور به عمل مى دهد و مى فرمايد: از نور آيات الهى شفا بگيريد؛ همان گونه كه بسيارى از بيماران از پرتو نور آفتاب، سلامتى خود را باز مى يابند و محيط زندگى آنها با تابش نور آفتاب از عوامل بيمارى پاكسازى مى شود، كه گفته اند: «آنجا كه آفتاب بتابد طبيب نيايد».
و در مرحله چهارم، با جمله «أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ»؛ (قرآن را به نيكوترين وجه، تلاوت كنيد) تا دل هاى مشتاقان به سوى آن جذب شود و دور افتادگان، به آن نزديك گردند، وظيفه تبليغ صحيح «قرآن» را گوشزد مى نمايد.
امام(عليه السلام) با اين چهار دستور، وظيفه مردم را در برابر «قرآن مجيد» مشخّص كرده و اى كاش تنها به تلاوت و تجويد و زيبايى صوت و قرائت، قناعت نمى شد و مراحل ديگر كه هدف اصلى را تشكيل مى دهد، درباره «قرآن» پياده مى گشت.
در جمله اوّل درباره «قرآن مجيد» تعبير به «احسن الحديث» و در جمله آخر به «انفع القصص» شده است و با توجّه به اينكه حديث به معناى هر كلامى است كه از سخنگويى صادر مى شود (؛ زيرا حديث از مادّه «حُدوث» است و به كلام، حديث گفته مى شود به خاطر اينكه پى در پى حادث مى گردد) مفهوم آن اين است كه «قرآن» برترين كلامى است كه در ميان انسان ها وجود دارد: هم از نظر فصاحت و بلاغت و هم از نظر محتوا. و در واقع، اشاره به آيه شريفه «أَللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ»(1)؛ (خداوند بهترين سخن را نازل كرده است؛ كتابى كه آياتش [در لطف و زيبايى و عمق و محتوا] همانند يكديگر است؛ آياتى مكرّر دارد).
ولى «أَنْفَعُ الْقَصَص» (با توجّه به اينكه «قَصَص» در اصل به معناى جستجو كردنِ چيزى است و به هر كلامى اطلاق مى شود؛ زيرا هر سخنى چيزى را جستجو و بيان مى كند و به همين دليل بعضى از مفسّران تصريح كرده اند كه «أحسن القصص» اشاره به مجموعه قرآن است) ناظر به آثار و نتايج عملى «قرآن» است كه در سايه پياده كردن دستورات آن حاصل مى شود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.