پاسخ اجمالی:
ایشان می فرماید: «وضع دنيا ادامه دارد تا عمر جهان پايان گيرد و مقدّرات به انتها برسد و آخرين مخلوقات به نخستين آنها ملحق گردد و فرمان خدا براى تجديد خلقت صادر گردد، ... [در اين هنگام آسمان مي شكافد و زمين تكان شديد مي خورد و كوهها كنده شده به هر سو پرتاب مي شود]، بعد از اين انقلاب هاى عظيم و حوادث كوبنده، خداوند تمام كسانى را كه در دل خاك آرميده اند، بيرون مى آورد و پس از فرسودگى نوسازى مى كند و بعد از پراكندگى آنها را جمع مى نمايد، سپس آنها را براى سؤال از اعمال مخفى و افعال پنهانى از هم جدا ساخته، به دو گروه تقسيم مى كند: به اين گروه نعمت مى بخشد و آن گروه را مجازات مى كند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشي از خطبه 109 «نهج البلاغه» پس از بحث هائی که در مورد زندگى پرغوغاى دنياپرستان و سپس لحظات پايانى عمر انسان با تمام مشكلات طاقت فرسا و حوادث دردناكش كرده است، به بحث از مرحله ديگرى مى پردازد و آن قيامت، رستاخيز و حساب و كتاب است و با اين بخش، بحث را درباره سرنوشت انسان، كامل مى سازد و دورنماى گويا و آموزنده اى در پيش روى انسان ها مى گذارد؛ به اين منظور كه تا فرصتى باقى است، بيدار شوند و صراط مستقيم را از جاده هاى انحرافى بشناسند. حضرت چنين مى فرمايد: (اين وضع همچنان ادامه مى يابد، تا عمر جهان پايان گيرد و مقدّرات به انتها برسد و آخرين مخلوقات به نخستين آنها ملحق گردد [همه بميرند] و فرمان خدا براى تجديد خلقت كه اراده كرده است، صادر گردد)؛ «حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ، وَ الْأَمْرُ مَقَادِيرَهُ، وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ، وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللهِ مَا يُرِيدُهُ مِنْ تَجْدِيدِ خَلْقِهِ».
آرى! زندگى انسان در اين دنيا هدف نهايى نيست؛ بلكه مقدّمه اى است براى زندگى در جهان ديگر، كه جاودانى و مقصد نهايى خلقت است. (در اين هنگام آسمان [كرات آسمانى] را به حركت در مى آورد و از هم مى شكافد؛ زمين را به لرزه درآورده، به سختى تكان مى دهد؛ كوهها را از جا كنده و به هر سو پرتاب مى كند، و آنها از هيبت جلال و خوف سطوتش به يكديگر كوبيده شده، و متلاشى مى گردد!)؛ «أَمَادَ(1) السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا، وَ أَرَجَّ(2) الْأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا(3)، وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا(4)، وَ دَكَّ(5) بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَيْبَةِ جَلَالَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ». به اين ترتيب، انفجار عظيمى در آسمان ها و زمين به وقوع مى پيوندد و جهان مادّه به طور كامل ويران مى شود و همانگونه كه «قرآن مجيد» مى گويد، بر ويرانه هاى آن جهان نوينى ايجاد مى شود كه رستاخيز در آن واقع خواهد شد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاواتُ وَ بَرَزُوا للهِ الْوَاحِدِ القَهَّارِ»(6)؛ (در آن روز كه اين زمين به زمينى ديگر و آسمان ها به آسمان هاى ديگرى مبدّل مى شود و آنها [انسان ها) در پيشگاه خداوندِ واحدِ قهّار ظاهر مى شوند).
در واقع سخنان امام(عليه السلام) در اين جمله هاى كوتاه و پرمعنا برگرفته از «قرآن مجيد» است و عصاره چيزى است كه در «قرآن» به صورت گسترده آمده است، و درباره آسمان مى فرمايد: «إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ»(7)؛ (هنگامى كه آسمان از هم شكافته شود * و ستارگان پراكنده شوند و فرود ريزند)، و نيز در مورد زمين مى فرمايد: «إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً * وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً * فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثّاً»(8)؛ (هنگامى كه زمين به شدّت به لرزه در مى آيد * و كوهها درهم كوبيده مى شود * و به صورت غبار پراكنده اى در مى آيد)، و نيز مى فرمايد: «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»(9)؛ (آن روز كه زلزله هاى هولناك همه چيز را مى لرزاند * و به دنبال آن دوّمين حادثه [صيحه عظيم محشر] رخ مى دهد).
در ادامه اين سخن مى فرمايد: (بعد از اين انقلاب هاى عظيم و حوادث كوبنده و هولناك، خداوند تمام كسانى را كه در دل خاك آرميده اند، بيرون مى آورد و پس از فرسودگى نوسازى مى كند و بعد از پراكندگى آنها را جمع مى نمايد)؛ «وَ أَخْرَجَ مَنْ فِيهَا، فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلَاقِهمْ(10)، وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ»، و اين آغاز رستاخيز انسان هاست كه همگى به حيات نوين باز مى گردند و وارد صحنه محشر مى شوند. تعبير به «جَدَّدَهُمْ» اشاره روشنى به معاد جسمانى و نوسازى انسان ها و تكامل جسمى آنان در عرصه محشر است.
جمله «وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ» ممكن است اشاره به اجتماع انسان ها در صحنه محشر باشد و يا اشاره به جمع شدن ذرّات پراكنده هر انسانى براى تجديد حيات و مانعى ندارد كه عبارت مذكور اشاره به هر دو معنا باشد.
در ادامه مى فرمايد: (سپس آنها را براى سؤال از اعمال مخفى و افعال پنهانى از هم جدا ساخته، به دو گروه تقسيم مى كند: به اين گروه نعمت مى بخشد و آن گروه را مجازات مى كند)؛ «ثُمَّ مَيَّزَهُمْ لِمَا يُرِيدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَايَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الْأَفْعَالِ، وَ جَعَلَهُمْ فَرِيقَيْنِ: أَنْعَمَ عَلَى هَؤُلَاءِ و انْتَقَمَ(11) مِنْ هَؤُلَاءِ».
تعبير به «خَفَايَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الْأَفْعَالِ» ممكن است اشاره به يك مطلب، يعنى: اعمال پنهانى بوده باشد و اين احتمال نيز وجود دارد كه «خَفَايَا الْأَعْمَالِ» اشاره به اعمالى باشد كه به صورت پنهان كارى، هر چند در دل اجتماع انجام داده مى شود و «خَبَايَا الْأَفْعَالِ» اشاره به كارهايى باشد كه در خلوتگاه هاى پوشيده از نظر انجام مى گيرد؛ زيرا «خبايا» جمع «خبيئه» به معناى شىءِ پنهان است. به هر حال چيزى از كارهاى ما بر خدا پنهان و پوشيده نيست؛ چرا كه او در همه جا حضور دارد و تمام عالَم محضر خدا است.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.