پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره لحظات وداع انسان با زندگی می فرماید: «مرگ چنان در وجودش پيشروى مى كند كه گوش و زبانش از كار مى افتد، در ميان خانواده اش زباني براى سخن گفتن و گوشي براى شنيدن ندارد، پيوسته به صورت خانواده اش مى نگرد. حركات زبانشان را مى بيند؛ ولى صداى آنان را نمى شنود!، سپس چنگال مرگ در او بيشتر فرو مى رود؛ چشمش نيز مانند گوشش از كار مى افتد، و روح از بدنش براى هميشه خارج مى شود، در اين هنگام به صورت مردارى نزد خانواده اش در مى آيد كه از نشستن نزدش وحشت دارند و از او فاصله مى گيرند ... سرانجام او را به سوى گودالى درون زمين مى برند تا او را بدست عملش بسپارند و براى هميشه از ديدارش چشم بپوشند!».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 109 «نهج البلاغه» پس از بیان سکرات موت و وحشت های هنگام مرگ و از کار افتادن زبان، به بيان مرحله پايانى عمر و نقطه نهايى زندگى مى پردازد و با تعبيراتى تكان دهنده چنان ترسيمى از اين مرحله مى كند كه هر شنونده اى را تحت تأثير قرار مى دهد؛ گويى خود را در آن حال مى بيند كه مى خواهد با زندگى وداع گويد؛ مى فرمايد: (سپس مرگ همچنان در وجود او پيشروى مى كند تا آنجا كه گوشش همچون زبانش از كار مى افتد؛ به طورى كه در ميان خانواده اش نه زبان براى سخن گفتن دارد، و نه گوش براى شنيدن)؛ «فَلَمْ يَزَلِ الْمَوْتُ يُبَالِغُ فِي جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ، فَصَارَ بَيْنَ أَهْلِهِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانِهِ، وَ لَا يَسْمَعُ بِسَمْعِهِ».
آرى! اعضاى اصلى او يكى بعد از ديگرى از كار مى افتد؛ نه زبان گويايى باقى مانده و نه گوش شنوايى. در اين حال: (پيوسته به صورت خانواده اش مى نگرد. حركات زبانشان را مى بيند، ولى صداى آنان را نمى شنود!)؛ «يُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِي وُجُوهِهِمْ، يَرَى حَرَكَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ لَا يَسْمَعُ رَجْعَ كَلَامِهِمْ». چه دردناك است كه با چشم سخن گفتن آنها را مى بيند، ولى با گوش پيام آنها را نمى شنود. آنها مى كوشند با او ارتباطى برقرار كنند، ولى او قدرت بر ارتباط گرفتن با آنان را ندارد!
در ادامه مى افزايد: (سپس چنگال مرگ در او بيشتر فرو مى رود؛ چشمش نيز همانند گوشش از كار مى افتد. [آرى چشم را براى هميشه فرو مى بندد] و روح او از بدنش براى هميشه خارج مى شود)؛ «ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ اِلْتِيَاطاً(1) بِهِ، فَقُبِضَ بَصَرُهُ كَمَا قُبِضَ سَمْعُهُ، وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ». (در اين هنگام به صورت مردارى در ميان خانواده اش قرار مى گيرد كه از نشستن نزد او وحشت مى كنند و از او فاصله مى گيرند [فرياد سوگواران برمى خيزد؛] ولى نه مى تواند سوگوارانش را يارى دهد، و نه كسى را كه او را صدا مى زند پاسخ گويد)؛ «فَصَارَ جِيفَةً بَيْنَ أَهْلِهِ، قَدْ أَوْحَشُوا مِنْ جَانِبِهِ، وَ تَبَاعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ، لَا يُسْعِدُ بَاكِياً، وَ لَا يُجِيبُ دَاعِياً». (سرانجام او را به سوى گودالى در درون زمين حمل مى كنند؛ او را به دست عملش مى سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مى پوشند!)؛ «ثُمَّ حَمَلُوهُ إِلَى مَخَطٍّ(2) فِي الاْرْضِ، فَأَسْلَمُوهُ فِيهِ إِلَى عَمَلِهِ، وَ انْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ(3)».
ساليان دراز در ميان خانواده اش مى گفتند و مى خنديدند و مى جوشيدند و مى خروشيدند و دورى از يكديگر را تحمّل نمى كردند؛ ولى بعد از فرا رسيدن مرگ يك ساعت ماندن در كنار او را تحمّل نخواهند كرد! گويى هميشه از آنها بيگانه و آنها نيز از او بيگانه بوده اند.
امام(عليه السلام) در این خطبه چنان ترسيمى از پايان زندگى و مرگ به صورت لحظه به لحظه فرموده است كه هر خواننده اى آن را در مقابل خود مجسّم مى بيند و در جريان شرايط هولناك آن قرار مى گيرد. امام(ع) با این تعبيرات تكان دهنده انسان هايى را كه از اين لحظه فوق العاده غم انگيز غافلند بيدار مى كند، تا قبل از فرا رسيدن زمانى كه راه برگشت و جبران و تدارك نيست، به فكر خود باشند و زاد و توشه لازم را براى اين سفر خوفناك و طولانى فراهم سازند.
اما نبايد فراموش كرد گروهى از اولياء الله و پاكان و نيكان هستند كه بر چهره مرگ لبخند مى زنند و تنگاتنگ آن را در آغوش مى گيرند؛ چرا كه معتقدند: مرگ تنها جامه رنگارنگى را از آنها مى گيرد و آنها جانى جاودان به دست مى آورند و به تعبير ديگر: سكرات موت و حوادث هولناك لحظه جان دادن، بستگى به نيّت و عمل انسان دارد كه مى تواند آن لحظه را به صورت دردناك ترين لحظات عمر، يا زيباترين لحظات زندگى در آورد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.