پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره صفات ثبوتیّه فرشتگان می فرماید: «آنها از همه مخلوقات، نسبت به تو آگاه ترند و بيش از همه خائف و به تو نزديكترند». در ادامه حضرت درباره صفات سلبيّه فرشتگان مي فرمايد: «آنها هرگز در صُلب پدران قرار نداشته و رحم مادران آنان را در بر نگرفته و از آبى پست آفريده نشده اند؛ حوادث زمان و مرگ و ميرها آن ها را از يكديگر جدا نكرده است». آرى، فرشتگان الهى با آن همه مقام و معرفتى كه دارند، باز در شناخت عظمت پروردگار بسيار قاصرند و اگر امكان داشت خدا را آنچنان كه هست، بشناسند، مى فهميدند كه آنچه انجام داده اند ذرّه اى ناچيز بوده است.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در خطبه 109 «نهج البلاغه» بخشى از صفات ثبوتيّه فرشتگان را بيان مى فرمايد. در قسمت اوّل مى گويد: (آنها از همه مخلوقات تو، نسبت به تو آگاه ترند و بيشتر از همه از تو خائفند و از همه به تو نزديكترند)؛ «هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ، وَ أَخْوَفُهُمْ لَكَ، وَ أَقْرَبُهُمْ مِنْكَ». اين سه وصف ارتباط نزديكى با يكديگر دارند؛ زيرا معرفت بالاى فرشتگان نسبت به ذات پروردگار سبب خوف آنها مى شود، هم خوف از كوتاهى در انجام مسئوليّت ها و هم خوف ناشى از هيبت مقام و عظمت او، و مجموع اين دو صفت سبب مى شود كه نزديكترين بندگان به خدا باشند.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه فرشتگان از تمام مخلوقات، آگاهتر و به خداوند متعال نزديكترند؟ در حالى كه ما مى دانيم انبياى الهى - مخصوصاً پيغمبر اسلام(صلی الله عليه و آله) - و حتّى شايد گروهي از صلحاء، از فرشتگان برترند و سجده تمام فرشتگان بر آدم و برترى آدم از نظر علم و دانش بر فرشتگان، دليل روشنى بر اين برترى است و در احاديث آمده است كه گروهى از فرشتگان در خدمت انبياء، يا صلحاء و مؤمنان هستند و حديث معروف تركيب خلقت انسان از عقل و شهوت و خلقت فرشتگان از عقل بدون شهوت و اينكه اگر انسان از عقل خويش پيروى كند و بر شهوت خود غالب گردد، از فرشتگان برتر است، دليل ديگرى بر برترى گروهى از انسان ها بر فرشتگان مى باشد.(1)
در پاسخ اين سؤال مى توان گفت: منظور اعلميّت و اقربيّت نسبى است و به تعبير ديگر: عبارت بالا، شبيه حصر اضافى مى باشد و نيز مى توان گفت كه عبارت فوق يك حكم عام است كه استثنائاتى در مورد انبيا و اوليا به خود گرفته است.
در قسمت صفات سلبيّه آنها كه اشاره به عدم وجود نواقصى در فرشتگان است كه در آدميان وجود دارد، به چهار وصف اشاره مى فرمايد و مى گويد: (آنها هرگز در صُلب پدران قرار نداشته و رحم مادران آنان را در بر نگرفته و از آبى پست آفريده نشده اند؛ حوادث زمان و مرگ و ميرها آن ها را از يكديگر جدا نساخته است)؛ «لَمْ يَسْكُنُوا الْأَصْلَابَ، وَ لَمْ يُضَمَّنُوا الْأَرْحَامَ، وَ لَمْ يُخْلَقُوا مِنْ مَاءٍ مَهينٍ(2)، وَ لَمْ يَتَشَعَّبْهُمْ(3) رَيْبَ(4)الْمَنُونِ».
روشن است قرار گرفتن در مكانى محدود، همچون صُلب پدران و سپس رحم مادران و آفريده شدن از قطره آبى به ظاهر پست و بى مقدار، نقصان هايى است كه دامن انسان ها را گرفته است؛ در حالى كه فرشتگان نه ازدواجى دارند و نه تولّدى همچون انسان ها. اضافه بر اين، آنها نه مرگ و مير دارند و نه تغيير و دگرگونى بر اثر گذشت زمان، نه بيمارى دامان آنها را مى گيرد و نه پيرى و فرسودگى. وجود اين امتيازات در فرشتگان، گر چه نشانه شرافت خلقت آنهاست و انسان ها از اين نظر بى شكّ نسبت به آنها در مقام پائين ترى قرار مى گيرند؛ ولى آنچه سبب عظمت انسان و برترى او بر فرشتگان مى شود، همان روح الهى است كه در جمله «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»(5)؛ به آن اشاره شده است و همين امر سبب سجده تمام آنها در برابر آفرينش آدم شد.
بيان اين اوصاف كه همه آنها نشانه عظمت فرشتگان است، در واقع مقدّمه اى است براى آنچه امام(عليه السلام) در جمله هاى بعد می فرماید: (ولى آنها با اين مقام قُرب كه نسبت به تو دارند و منزلتى كه نزد تو يافته اند و عشق و علاقه اى كه تنها به تو دارند، و طاعت هاى فراوانى كه براى تو انجام مى دهند و از فرمان تو كمتر غفلت مى كنند - با اين همه - اگر كُنه و واقع آنچه را از عظمت تو بر آنها پوشيده است، مشاهده مى كردند، اعمال خويش را حقير مى شمردند و بر خود عيب مى گرفتند [و آن را شايسته مقام تو نمى دانستند] و به خوبى مى فهميدند كه حقّ عبادت تو را هرگز انجام نداده اند و آن گونه كه سزاوار مقام توست، اطاعتت ننموده اند!)؛ «وَ إِنَّهُمْ عَلَى مَكَانِهمْ مِنْكَ، وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَكَ، وَ اسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِيكَ، وَ كَثْرَةِ طَاعَتِهِمْ لَكَ، وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِكَ، لَوْ عَايَنُوا كُنْهَ مَا خَفِيَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ، وَ لَزَرَوْا(6) عَلَى أَنْفُسِهِمْ، وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ يَعْبُدُوكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ، وَ لَمْ يُطِيعُوكَ حَقَّ طَاعَتِكَ».
آرى، فرشتگان الهى با آن همه مقام و معرفتى كه دارند، باز در شناخت عظمت پروردگار و گستره صفات جمال و جلال او بسيار قاصرند و به همين دليل، اگر به فرض محال امكان داشت خدا را آنچنان كه هست، بشناسند، مى فهميدند كه نه عبادتى در خور شأن داشته اند و نه اطاعتى. و آنچه را انجام داده اند ذرّه اى ناچيز و عملى بى مقدار بوده است.
اين تعبير، از يك سو مى رساند كه هر قدر معرفت و شناخت انسان نسبت به خدا بالاتر برود، به همان نسبت اطاعت و عبادت او بيشتر خواهد بود، و از سوى ديگر، نشان مى دهد كه هيچ كس حقّ عبادت خدا را انجام نداده. همانگونه كه هيچ كس حقّ معرفت او را به دست نياورده است؛ چرا كه انسان و فرشته - حتّى بزرگترين انسان ها و فرشتگان - وجودى محدودند و ذات پاك خدا از هر نظر نامحدود است و اين وجود محدود، نه توان معرفتِ آن وجود لايتناهى را دارد و نه توان حقّ عبادت و اطاعت او را.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.